_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بخند و پاشو...

هوالمحبوب: 

 

فکرم همینطور الکی مشغول بود.خودم هم نمیدونم چم بود!احسان رفته بود همبرگر بخره ومنم که عاشق همبرگر.. اونم با یه عالمه سس سفید! امیرداشت آهنگ عوض میکرد وحسام هم هی داد میزد:«سوسن خانوم روبذار...سوسن خانوم روبذار!»منم داشتم رفت وآمد ماشینهایی که رد میشدند ونگاه میکردم که یهو عمه بی مقدمه روش رو برگردوند طرف من وباهیجان داوطلب گفتن یک خاطره شد وگفت:یادمه بچه که بودی(منظورش این بود ؛بچه تر که بودم!!)داشتی توی حیاط بدو بدو میکردی...تازه یادگرفته بودی بدوی...که یهو افتادی زمین. 

 

منم سریع دویدم وخودم رو رسوندم بهت وبلندت کردم.لباسهاواشکات رو پاک کردم وگفتم:« الهی قربونت برم چرا مواظب نیستی عمه؛آرومتر عزیزم!» وبغلت کردم....که یهو بابا دعوام کرد وگفت:چرا از زمین بلندش کردی؟چرا قربون صدقه اش میری ولوسش میکنی؟چرا نمیذاری خودش پاشه؟اینجوری که باهاش رفتار میکنی اگه باز بخوره زمین خودش رو پهن میکنه تایه نفر بلندش کنه.بذار روی پای خودش بایسته.توی دنیا پره از آدمای لوس وبی عرضه!بذار دختر من محکم بار بیاد!» 

عمه گفت :گذاشتمت زمین وبازشروع کردی به دویدن وباز افتادی واینبار نگاهت به من بودو من روم رو برگردوندم وعلیرغم میل باطنیم رفتم تواتاق واز توی اتاق حواسم بهت بودونگران بودم.وقتی دیدی کسی نیست خودت پاشدی واینبار وقتی باز افتادی سریعتر پاشدی ونهایتا وقتی بازمیدویدی و می افتادی دیگه دنبال کسی نمیگشتی.حواسم بهت بود...این دفعه میخندیدی وپامیشدی.انگارکه افتادن واست بامزه شده بود...هی دلت میخواست بیفتی تا بخندی وپابشی! 

 

امیروحسام باهم سرآهنگ سوسن خانوم دعواشون شده وعمه از هم جداشون میکنه وشروع میکنه باهاشون دعوا کردن.....  

نمیدونم چرا یهو عمه این روگفت ویادش اومد.شاید داشتم بلند بلند فکر میکردم وعمه شنیده بود!شاید دلش میخواست فقط یه خاطره بگه وشاید خدا باز دقیقا موقعی که وقتش بود میخواست بگه :«آهای!حواست کجاست؟!»

سرم را رو به شیشه میکنم .بغضم رو قورت میدم .به این فکر میکنم که باز باید خودم پابشم وبه افتادنم بخندم!شیشه رو میکشم پایین تا هوای تازه بیاد تو وجوری که فقط خودم بشنوم صدایی از عمق وجودم میاد بیرون که:«بابا!چقدر من رو سخت تربیت کردی!»

دستهای خالی...

هوالمحبوب: 

وقتی روبه روت میشینم فقط خجالت میکشم

چیزی نمیگم

دهنم بسته است

چشمام پره اشک میشه اما بازهم دهنم باز نمیشه چیزی بگم

جون خودت اینجوری نگام نکن!

داری از خجالت میکُشیم.

میگند که همیشه با همه مدارا میکنی

پس چرا اینجوری نگام میکنی؟

بعضی نگاهها وسکوتها از تمومه حرفای دنیا سنگینتره

دارم له میشم زیره سنگینیه نگاهت

دهنم که بسته است.خیلی زور میزنم اما نطقم کورشده وانگار که لالم!

دستام رو میارم جلو.بلند میکنم

خجالت میکشم ویهو بغضم میترکه.آخه دستام خالیه،هیچی توش نیست که بخوام بهت نشون بدم!

منه پررو اگه واسه همه ی دنیا رو داشته باشم پیشت کم میارم.

حتی حرفی نزده باشی کم میارم چه برسه بخوای لب وا کنی یا خودت رو یه جوری نشون بدی.

چرا اینجوری ام؟!چرا اینجوری ای؟!سرم رو میگیرم پایین ولپم رو میذارم روی سجاده ویهو هق هقم بلند میشه

میگند اگه کسی رو دوست نداشته باشی توفیق خواستن رو ازش میگیری،نکنه دوستم نداری؟! نکنه ازم قهری؟آره؟!

تمام نیروم رو جمع میکنم وباصدایی که به زورمیاد بالا بهت میگم غلط کردم!

وای که چقدر" غلط کردم"  گفتن به توشیرینه!جون خودت باهام قهر نباش،باشه؟! 

«مولای یا مولای...انت العظیم وانا الحقیر....وهل یرحم الحقیر الاالعظیم؟؟؟»

دستام خالیه،رویم سیاه که حتی روی خواستن هم ندارم،به خاطره من نه،به حق امشب ودعای همه ی آدمهای خوبت،به حق لیله الرغائب و دعای تموم آدمهای مقدست؛من وآدمای زندگیم  رو هم...... 

به شرافتم قسم...

هوالمحبوب: 

 

آدما دو دسته اند.من میگم دو دسته.تو میخوای بگو هزار دسته!

یه گروه مثل شیشه میمونند.مثل پنجره ی اتاقتون یا سالن پذیرایی!تا یه لکه روش افتاد در تکاپوی تمیز کردنش هستیم .تا یه بارون زد بیشتر به فکر اینیم که شانس رو دیدی؟کی این پنجره ها رو باز تمیز میکنه؟وچه بخوای وچه نخوای،دیریا زود مجبوری پاکش کنی.یعنی باید پاک بشه.

یه گروهه دیگه مثل قالی میمونند. مثل همون فرش توی اتاق یا توی سالن پذیرایی!وقتی یه لکه روش میفته یا مثلا لیوان شربت روش میریزه یا حتی پسر کوچولوی 3 ماهه تون روش گلاب به روتون یه کاره خفن میکنه ،اگه زیاد توی چشم نزنه یا نخواین نمازی چیزی روی فرش بخونید میذارید واسه آخرسال و خونه تکونی واونجا حسابی از شرمندگیش در میایید!....

ادامه مطلب ...

جدی جدی دوستت دارم.....

هوالمحبوب:  

 

خنده دار نیست؟!خنده دار چیه؟نامردی نیست؟! 

نامردی نیست که واسه همه سیستم نداشته باشم و واسه تو هم؟ 

واسه همه وقت نداشته باشم و واسه تو هم؟ 

واسه همه قیافه بگیرم و واسه تو هم؟ 

واسه همه سرم شلوغ باشه و واسه تو هم؟ 

اگه اینجوری باشه پس فرق تو وبقیه چیه؟  

فرق تویی که نفسم به نفست بسته وآدمهایی که میاندو میرند 

فرق تویی که همیشه بودی حتی اگه من نبودم یا نمی خواستم باشم  

بهم بگو تو که یه عمره واسه من وقت نداری .یه امشب هم روش! 

بگو تو که همیشه نامرد بودی این یه شب هم روش! 

بگو تو که.........!  

هیچ وقت فکر نمیکردم اینقدر دوستت داشته باشم 

هیچ وقت فکر نمیکردم حتی فکر نبودنت من رو به هق هق بندازه 

هیچ وقت فکر نمیکردم بعده این همه سال........  

وقتی به همه میگم خدا من رو خیلی دوست داره؛میگند چه از خودراضیه.توخودت بگو؛اگه دوستم نداشت بهترین ها رو بهم میداد؟خودت بگو که تو رو بهم میداد؟  

یکی بهترازخودت رو بهم نشون بده تا از حرفم برگردم! 

توراست میگی؛من سختم!سفتم!رمانتیک بازی واین لوس بازیهای مسخره رانه بلدم ونه دوست دارم که بلدباشم.بازهم راست میگی که زبون ودلم هم یکی نیست.اما یعنی اندازه ی یه دوستت دارم اون هم خیلی خیلی هم باورم نداری؟  

من بد....تو که خوبی چرا؟

صبح از خواب پا میشم و تا میای تو اتاق میپرم جلو ومیگم روزت مبارک! 

میخندی و میگی:ااااااااا مگه روزه منه؟مگه تو هم از این حرفا بلدی؟ 

شوخی شوخی میام جلو وبا همون صورت نشسته بغلت میکنم . میگی لوس بازی در نیار داد میزنم بابا بیاد پایین ها!بهت میگم میدونی چقدردوستت دارم؟میگی:دهنت کج میشه از این حرفا میزنی!!!! بهت میگم اگه تو نبودی من تا حالا دق کرده بودم! کاش خدا زودتر همه مون رو به آخرش میرسوند تا من عشق میکردم وبه همه نشون میدادم خدا وعده هاش حقه! 

خودت رو میخوای از دستم خلاص کنی هی وول میخوری!قلقلکم میدی تا ولت کنم.هلت میدم ودر میرم وتو شوخی شوخی دنبالم میکنی ومنم شوخی شوخی در میرم وخوشحالم شوخی شوخی حرفای جدی ام رو بهت زدم! 

تو فکر کن شوخیه!منم همینطور! 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پ.ن:صبح تا حالا شونصدتا SMSتبریک روزه مادرو زن داشتم.دارم کوله بارم رو میبندم برم دنباله بچه های گمشده ام!

انا مظلوم...انا مصدوم!

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.