_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

پٍترٌسیا....

هوالمحبوب: 

 

یعنی یکی میخواد به من بگه فوضولی؟مرض داری؟میمیری فوضولی نکنی؟آخه به تو چه؟کسی از تو کمک خواست؟هیشکی آدم تر از تووشجاعتر از تو وپترس تر از تو نبود؟یهو واسه ما میشی مگا من(Mega Man!) 

حالا خوبه خدا را شکر قطاری چیزی نمیخواست بخوره تو سخره وگرنه یهو لخت میشم بندوبساطم رو آتیش میزدم جلو قطارتا یه ملت رو نجات بدم بعد یهو میدیدم دوربین مخفیه کلی آبروم میرفت با اون وضع اسفبار وبعد کلی همه واسمون حرف در میوردند که دیدی این فقط منتظره یه قطاره رد بشه خودش رو بذاره در معرض عموم!!!!!! فک کن گشت ارشاد واسه هرکدوم ازاعضایی که مرتکب جنایت شده بود کلی تعبیروتفسیرمینوشت وحال میکرد یهو یه دفعه برگه جریمه هاش تموم شده!

والا!!! 

ما اگه شانس داشتیم  بهمون میگفتند شانسی خانوم! 

شده مثل اون یارووه  که به زور میخواست پیرزنه رو از خیابون رد کنه ،حاج خانوم با عصاش زد توسرش گفت من همین حالا اونور بودم،مرض داری؟! 

 

صبح خوشحال وخندان راه افتادم برم دفتروهی به خودم میگم امروز باید دختره خوبی باشی!گوربابای هرچی غصه است،امروز از اون روزاست!به این فکر کن باید این کارو بکنی واون کارو بکنی ومن خودم را دوست دارم واز این خزعولات آنتونی رابینزو یه ماچ به خودت بکن وصدتا خیرات بده واین جور امثال وحکم! 

سوار تاکسی شدم(وای که این چندوقته ما چقدر وضعمون خوبه هی سوار تاکسی میشیم!سد خندان دونفر!!!!!) 

جونم براتون بگه،سوار تاکسی شدم وخیره به گذر ماشینها وعابرها که یهو یه خانوم وآقای پیر واسه تاکسی دست تکون دادندو راننده هم مهربو و و و و ون،ایستاد واسشون! 

آقاهه انگار حالیش نبود میشه سوار تاکسی بشی بعد با راننده حساب کنی!حتما باید اول پول رو حساب میکرد وسط خیابون تو این اوج ترافیک وراه بندون بعد سوار میشد!خلاصه کلی بوق وموق که برو جلو پَ چرا خیابون رو بند اووردی وپیرزنه هم داشت میمرد از خستگی ومنتظره حاج آقا!پیرمرده هلک هلک سوار شدو بعد خانوم عصا به دست واینقدر فس فس که تمام خیابون با هم یکصدافحششون دراومده بود!منه گردن شکسته که جلو نشسته بودم، نمیدونم این حس پترس بازیم(ببخشید!)پترسیا بازیم(پترس پسر بود پترسیا خواهرش بود!)از کجا یه دفعه گل کردوقلمبه شد که یهو یه حرکت استراتژیک از خودم نشون دادم وخواستم از صندلی جلو کمک کنم درروببندند.برگشتم به عقب و  کورشه این چشمای باباقوریه(غوری؟قوری؟کتری؟!) من که دست حاج خانوم را ندید لای دره ودر بستن همانا وعربده ی حج خانوم به هوارفتن همانا وفحش دادنه حاج آقا همان!!!!!! 

 

یعنی مرده شوره هرچی کتاب آنتونی رابینزه ببرند!  

دیگه عرق ریختن من شرشر وببخشید ببخشید من خروارخروارو طوری نیست طوری نیست حاج خانوم کرور کرور وغر زدن حاج آقا قطار قطار! که والا مرده شوره این مملکت ورئیسش وجووناش رو ببرند که توی تاکسی هم از دستشون آرامش نداریم! 

 

منم هی رومو بکنم طرفشون غلط کردم غلط کردم وحاج آقا هم هی چپ چپ نگاه بکن که چرا عاقل کند کاری که......!  

خلاصه 

تابرسم به مقصد جونم بالا اوومد ومجبور شدم زودتر پیاده بشم تا ازخجالت یه جنازه رودست راننده نذاشتم.وقتی داشتم پیاده میشدم حاج خانوم زد پشتم وگفت سخت نگیر!ما پیرا زیاد آخ واخ میکنیم.بخندوپیاده شو!ازخجالت داشتم میمردم ولبخندزدم!تاکسی راه افتاد ونگاه غضب آلوده حاج آقا که آرزومیکردسربه تنم نباشه باز افتاد به چشمم! 

شاه میبخشه وزیر نمیبخشه همینه ها!بازبگید تو این دوره زمونه عشق کجا بود؟بفرما مطمئنم حاجی به خاطره خانومش تا آخرشب اینقدر نفرین میکنه  که یه بلا ملایی سرم میاد!

نظرات 9 + ارسال نظر
بی تفاوت 1389/04/10 ساعت 11:55

سلام

:)

خانوم کوچولو 1389/04/10 ساعت 17:54

فقط وقتی داشتم میخوندم صدات تو گوشم بود
درست مثل حرف زدنت مینویسی
یعنی قشنگ داشتم تو وحج خانوم رو میدیدم
الهی
خجالت نکش پترسیای من

من نمیفهمم وقتی میگید صدات تو گوشم بود یعنی چی؟
مگه صدا تو چشم هم میشه؟
!!
بعدش مگه بقیه عین راه رفتنشون مینویسند؟!
عجبا!
بعد اینا که میگید یعنی خوبه یا یعنی بده؟
عین چی چیم بنویسم خوبه؟!

زهرا 1389/04/10 ساعت 22:38

الی کلی خندیدم . از دست تو ..... دمت گرم خیلی باحال بود...
کلا اصفهانیا همینطورین این پیراشون نچسبن.... من که همش ازشون خاطره بد دارم..... بوس بوس پتروسیااااااااااااا

دستت درد نکنه!
ما هم یه روز جوون بودیم ؛بچسب!
:)

فانوس 1389/04/11 ساعت 07:46

نترس هیچی نمیشه
این مردا فقط ادای عاشق بودن در میارند
حالا چقدر تو خونه به حاج خانم غر میزنه خدا میدونه
اخیرا آبکی مینویسی

زیرش رو از این به بعد زیاد میکنم آبش تبخیر بشه!
:)
تازه در مورده مردها درست صحبت کن!اهه!
تو فکرت در مورده مردها مسمومه؛مردا مااااااهند!!!!!!!!!!!!!!!!!
:/

آنچه ای کشید دی:
بابا این آنتونی رابینز قواینینش فقط تو امریکا کاربرد داره به جان خودش !

فک کردی!
اونجام کاربرد نداره!
:)

نزهت 1389/04/11 ساعت 12:21 http://www.nezhat.blogfa.com

فوضولی؟مرض داری؟میمیری فوضولی نکنی؟آخه به تو چه؟کسی از تو کمک خواست؟هیشکی آدم تر از تووشجاعتر از تو وپترس تر از تو نبود؟یهو واسه ما میشی مگا من(Mega Man!)
حالا دیدی یکی هست؟
وااای_ پشتم لرزییییید_ ولی خوب کاریش نمیشه کرد ممکنه برا همه پیش بیاد
بعضی از این روانشناسا زیادی پیاز داغش رو زیاد میکنند_باید حواسمون جمع باشه

تو این گرونی پیاز کجا بود خواهر!؟!
:)

ریلکس 1389/04/11 ساعت 16:35

جواب کامنتت را خوندم و راجب حرفات خیلی فکر کردم
عقیده جالبی داری
گمان میکنم حق باتوست

گمان کن حق با خودته!
:/

خدا نکنه
اسم وبت برام خیلی جالب بود
واقعا دختر خوبی هستی :)
پتروسیای قهرمان :)
بشرطی که حاج آقا دست از نفرین کردناش برداره
;)

جالبی از خودتونه
:)

خب سلام
خب خوبی؟
خب چه خبر؟

چقدر آپ کردی من نبودم
آفرین :)

این تبلیغ این بالا بود قبلا؟
من حالا دیدم

منم پنج شنبه امتحانام تموم شد
اسن از وب و نت و بن بست و اینا افتادم
حال آپ کردنم ندارم

در حال حاضر که حسم اینه
ببینم بعدن میتونم خودم و راضی کنم یا نه!

راستی ممنون تو روزایی که نبودم میومدی وبم
فعلنات...

هاااا؟
:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد