_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

دل من قفل شده ومعطل یک کلیده......!!!

هوالمحبوب: 

 

آدمها عجیب وغریب شدند!نمیدونم اونهاند که مستعد عشق و عاشقی شدند یا این منم که تازگی ها قدرت جذبم رفته بالا!

دیشب به خدا گفتم کم کم داره باورم میشه که یه خبری م هست ! مامان میگه من کلا عقل تو کله م نیست.مردم از خداشونه یکی بخوادشون ،اون وقت تو تا هی یکی بهت ابراز علاقه میکنه رم میکنی!البته اونها هم عقلشون پاره سنگ برمیداره عاشق اخلاقه کوفتیه تو میشند!

همیشه از 24 ساعت درطول روز سه چهار ساعت به این بحث شیرین اختصاص داره که دختر یه خورده ملاطفت به خرج بده  وخون به جیگر این  واون نکن....

نمیدونم

شاید راست میگند.شاید من راستی راستی عجیب و غریبم .وگرنه کی بدش میاد سیل طرفداراش رو به فزونی بره وهر روز بیشتر از قبل حرفای رومانتیک بشنوه! ولی خوب چرا من اینجور نیستم؟چرا من همش نگران اینم که نکنه  باز ارتعاش نوار قلبیه یه نفر رو منحرف کنم!چرا همش نگران اینم که نکنه باز رفتارم وکردارم وشوخی هام وبداخلاقی هام حمل بر دلبری بشه وباز من رو درگیره یه آدم جدید کنه ومن مجبور بشم باز سر بحث نصیحت رو باز کنم که بابا تو در مورد من اشتباه فکر میکنی و من با اونی که تو فکر میکنی فرق میکنم وبیخود توی خلوت خودت از من بت ساختی و تورو خدا جون نه نه ت کوتاه بیا .نکنه راستی راستی مخم عیب پیدا کرده؟!نکنه راستی راستی خرمغزم رو گاز گرفته؟

نمیخوام راجب این موضوع حرف بزنم.نمیخوام توضیح بدم.نمیخوام حتی راجبش فکر کنم....ولی چرا...

امروز هم مثل هرروز قول میدم.بعد از شنیدن حرفای مامان خونه وعمه واین واون که دست به دست هم دادند تا من را از پیله ی غرور وخودخواهی و سرخود معطلیم بکشند بیرون وازم بخواند که مراقب تپش قلبم وبرق نگاهم وگرمی دستام نباشم و رهاش کنم ،قول دادم.امروز باز هم قول دادم به آدمها فرصت ابزاز علاقه بدم و احساسشون رو به سخره نگیرم.که بهشون گوش بدم وفرصت ، که خودشون را ثابت کنند.امروز هم مثل هرروز قول دادم  از تپش قلب دیگرون بی تفاوت نگذرم.....اما.....اما میدونم بیشتر از یک شبانه روز نمیتونم سرقولم بمونم.میدونم باز یا دربرابر ابراز احساسات دیگرون خودم را به خنگی میزنم یا میشینم به نصیحت کردنشون یا قضیه رو شوخی جلوه میدم ویا اخلاقم خط خطی میشه وعکس العمل خشونت بار نشون میدم ...وبعد توی خلوتم برای کسی که دلبسته شده وخوده بیچاره م اشک میریزم وغصه میخورم.....وباز روز از نو روزی از نو....

چرا هیشکی نمیفهمه من رو؟....چرا هیشکی نمیدونه بر من چی میگذره؟...احسان داره دیشب بهم میگه :تا یه زمانی رفتار تو واین جور عکس العمل تو قشنگ بود ودر خور ستایش .که چه خوبه که تو اینقدر خودداری و دلت واسه شنیدن ودیدنه اینجور قسم برنامه ها قیلی بیلی نمیره وغش وضعف نمیکنی...ولی کم کم شورش رو در اوردی دیگه!تو دربرابر احساس دیگرون نسبت به خودت مسئولی!!!!!

نمیدونم

شاید راست میگند وشاید دروغ ولی ...هیچی!

امروز قول دادم به همه اجازه ی ابراز علاقه بدم وبا اینکه حس میکنم غرورم زیر سوال میره که بشینم پای این صحبتهای خنده دار وحال به هم زن ومسخره ،ولی دندون سرجیگر بذارم شاید جوونه های عشق ومحبت هم تو دلم شکفته بشه....

انگار هیشکی نمیدونه من عاشقانه تمومه آدمهای زندگیم رو دوست دارم وواسه تک تکشون قلبم میتپه ودریچه ی قلبم رو واسه دوست داشتشون باز کردم ولی اون هزار توی قلبم درش قفله و اونی که باید ،خودش باید بیاد بازش کنه ،نه اینکه من بازش کنم ومنتظره اومدنش باشم....

نمیدونم چرا وقتی این حرفها رو میشنوم بهم برمیخوره...بهم برمیخوره باید مثل دخترای دم بخت رفتار کنم که منتظره مردی با اسب یا هر کوفت سفیدی هستند ودلشون ضعف میره از شنیدنه:" من تورو میخوام وکوتاه نمیام واین روزا میرند واون روزا نمیادو ..."

اون هم من !منی که هیچوقت مشتاق ودرپی این قسم برنامه ها نبودم وهمیشه دلم میخواست همه اونجوری که باید وشاید رفتار کنند.نمیدونم...واقعا نمیدونم.....شاید واقعا با اینکه هیچوقت نخواستم تافته ی جدا بافته باشم وبا بقیه راحت ودوست وخودمونی بودم ،واقعا خودخواه ومغروره وسر خود معطل واز دماغ فیل افتاده خودم را میبینم!!!

امروز قول دادم...ولی میدونم باز نمیتونم تحمل کنم که مثل دخترای خنده دار رفتار کنم وباز میشم همون الی یاغی که به خودش میگه :" اگه واقعا کسی مشتاقه ،خودش بگرده راه حل جاگرفتن توی قلبم رو پیدا کنه...."

من مطمئنم یه روز بزرگترین فداکاریه عمرم را میکنم  و به خاطر قولی که دادم خودم را فنا میکنم وبعد شبیه مثلا زنهای خوشبخت از اینکه غذای مورد علاقه ی بابای بچه ها را پختم یا رنگ مورد علاقه ی اون رو پوشیدم احساس شعف مضاعف میکنم.اون روز حتما همون یه ذره مغز رو هم که داشتم،خدا ازم گرفته.....وااااااااای من چقدر خوشبختماااا!

نظرات 5 + ارسال نظر

سلام...
تو عمر تبلیغیم تو شهر ها و روستاها کم دختر هایی ندیدم که به خاطر همین کارهایی که شما کردید که دست رد به عشق دیگران بزنند و ... الان تو فکر شیشه ترشی یه اندازه قد یک انسان هستند. شما هم مراقب باشید...
پاینده باشید

شیشه ترشی اندازه من پیدا کردی من خریدارم
اندازه من باشه ها

یکی مثل همه 1390/01/24 ساعت 11:50 http://...

آی مسلمونا...آی ملت...عمریه میخوام این حرفا رو بزنم بلد نبودم...حالا اومدم اینجا دیدم یکی چقدر خوب نوشته حرفای دلمو.......:


*...چرا من همش نگران اینم که نکنه باز ارتعاش نوار قلبیه یه نفر رو منحرف کنم!چرا همش نگران اینم که نکنه باز رفتارم وکردارم وشوخی هام وبداخلاقی هام حمل بر دلبری بشه وباز من رو درگیره یه آدم جدید کنه ومن مجبور بشم باز سر بحث نصیحت رو باز کنم که بابا تو در مورد من اشتباه فکر میکنی و من با اونی که تو فکر میکنی فرق میکنم وبیخود توی خلوت خودت از من بت ساختی و تورو خدا جون نه نه ت کوتاه بیا .نکنه راستی راستی مخم عیب پیدا کرده؟...*


بخدا من نمیخوام عاشق و چه میدونم دلبسته ی کسی بشم شما هم نشین!!!!من اگه محبت می کنم چون دوست دارم محبت کردنو همین...منظور دیگه م کجا بود...عجبا!!!! به کی برم بگم...باباجون زندگیتو بکن..

سلام.

جسارتمو ببخشید...این چندمین دفعه س که مزاحم میشم...راستش نمیدونم چرا این حرفا رو نمیتونم توی وبلاگ خودم بزنم...خوش بحال شما که راحت می نویسین حرفاتونو...

طولانی شد. عذر.

خوشا به حالم ای روستایی
چه شادو خرم چه باصفایی
;)
وبلاگت چرا گم وگوره آیا؟

... 1390/01/24 ساعت 14:00

خدا از دلت بشنوه
مطمئنی خودت با خودت رودرواسی نداری؟
من تورو میشناسم

چه میدونم والا

آرش 1390/01/25 ساعت 01:43 http:///kaktoskhan.blogfa.com/

برات آرزو میکنم عاشق بشی
تنها کاریه که بنظرم برای این حالتت میشه کرد
با "من یک اعتدال طلب افراطی ام" به روزم

همه عمر برندارم...سر از این خمار مستی
که هنوز من نبودم ..که تو در دلم نشستی
ای باباااااااااا!

آریو 1390/01/25 ساعت 23:13

دوست دارم نوشته هاتو...

من هنوز منتظره بستنی ام ها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد