_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

این آخره کاره...رسمه روزگاره.....

هوالمحبوب:


لباس میپوشم و میرم دم در اتاق که بهش  تولدش رو تبریک بگم و باهاش خداحافظی کنم.میخنده و میگه این چیزا دیگه از من گذشته و من لبخند تلخی میزنم و بهش میگم شرمنده ی تمومه اتفاقای سخت زندگیتم فرنگیس!ببخش به خاطر ما پیر شدی...اگه زنده موندم تلافیه تمومه غصه هات رو درمیارم!

بغضم رو قورت میدم و در حالی که دارم میرم سمت حیاط بهش میگم راستی! من.....من میخوام ازدواج کنم!!!!!

یهو چشماش گرد میشه!

انگار نه انگار که یه هفته پیش سر این موضوع با هم بحثمون شده بود.....انگار نه انگار که کلی دعوا به پا کردم که من شوهر نمیکنم و همینه که هست!

انگار نه انگار  خودم واسه الناز شوهر پیدا کرده بودم و کلی التماسش کردم الناز رو شوهر بده و دست از سر من برداره و کلی به پر و پای همدیگه پیچیدیم و قهر کردیم....انگار نه انگار....!

دقیقتر نگاهم میکنه و  با شیطنت  و نیشخند میگه با کی؟طرف کیه ناقلا؟بالاخره رو کردی؟؟؟

سرم رو میندازم پایین تا نگاهم رو نبینه و بهش میگم :هیشکی! طرف هیشکی نیست!

فقط حاضرم ازدواج کنم.با هرکسی که  بگید! دیگه حرفی ندارم.دیگه واسم مهم نیست!!!

و راه میفتم به سمت در خروجی که یهو سرم رو میچرخونم و با بغض میگم :فقط.....

مکث میکنم!

میگه فقط چی؟؟

میگم:فقط قابل تحمل باشه!بقیه ش مهم نیست!!!!!

_ الهام چی شده؟ چته؟

-  چیزی نگو!  همین که گفتم. خداحافظ....من دیگه شب میام خونه!

تو ی کوچه کلی با خودم دعوا میکنم که گریه م نگیره و تا شرکت "گلنار " گوش میدم و صدام در نمیاد!!!!چقدر امروز دیر میگذره........


نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1390/04/08 ساعت 01:47

شاید بهتر باشه نگم کی هستم
شایدم بفهمی خوب
اما اینا چیزی رو عوض نمی کنه
چیزی که نفهمیدی چیزی نیست که من بخوم بگی باید می فهمیدی
جون سخت بودم که نذاشتم چیزی بفهمی ار احساسم
و ساده گذشتی از گذشته
ساده

من چقدر این روزها بدهکار آدمهای زندگیم واحساساتشونم!
عجیب که همه طلبکارند و من....
گذشته؟
گذشتن؟
ساده؟
نفهمیدن؟
فهمیدن؟
این روزها فقط گیجم
اونقدر گیج که فقط همیشه حالم بده وهی هم خوب نمیشه
هی هم ماجراهای جدید!!!
برای من بیست سوالی درست نکن بچه
خسته م
همین

محمد 1390/04/08 ساعت 10:40 http://delino.blogfa.com

عشق یه موهبت الهی است امیدوارم این موهبت نصبت بشه ...

گیتاریست 1390/04/08 ساعت 16:42

خودم میکشمت اگه شوهر کردی. ازدواج آخر زندگیه. بن بست همه آرزوها. جوی آب بسیار زلال و قشنگیه که آخرش میریزه به گنداب. باتلاقیه که گلهای قشنگ روشو پوشوندن. دل بستن، دل دادن، عشق، علاقه، آرامش و هر چی واژه قشنگه با ازدواج تموم میشن. با شوهر کردن تموم میشن. با زن گرفتن تموم میشن. اصلا زندگیت تعطیل میشه. دیگه صاحب خودت نیستی. دیگه اختیار خودت رو نداری. دیگه همه چی کنترل میشه، کجا میری؟ کی میای؟ با کی بودی؟ با کی حرف زدی؟ دوستت چی گفت؟ شوهر دوستت چی گفت؟ اینا کین توی اینترنت باهاشون حرف میزنی؟ تو هم که خیلی سرت باد داره می خوای فداکاری کنی همه اینارو میذاری کنار و بعد... بعد .... میبینی که طرف ارزش هیچکدوم از اینا رو نداشته.. ولی دیگه نمیتونی همون دختر قبلی بشی..راه برگشتی نیست..جز سوختن و ساختن.
سوختن و ساختن آخر هر ازدواجیه... میکشمت اگه ازداج کردی

گیتاریست میخوام قربانی بشم....اصلا چون میخوام قربانی بشم میخوام ازدواج کنم
ذره ذره درد کشیدن داره میکشتم ...میخوام یهو بمیرم

Faaeze 1390/04/09 ساعت 01:47

بیا بغلم خب...
من چرا این حس ها رو میفهمم؟! :(
به قول یکی؛ سطح توقعات مون در حد نهایت پایین اومده و همینجور انگار باید پایین تر بیاد...

سطح توقعه من از الی هنوز بالاس
ققنوس شدم!
همین

زهرا - شیراز 1390/04/10 ساعت 12:19

گلی منو ببخش من اول متن بالا رو خوندم بعد پایینو
خیلی خیلی دوست دارم
بیا یک مدت شیراز پیش خودم
بوووس

دلم میخواد بیام
دلم میخواد چند وقت اصلا نباشم
میام پیشت آجی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد