_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

چه خوشی داره صبوری....

هوالمحبوب:


ساعت 9 ازخواب پا میشم وبافاطمه میزنیم بیرون...باهم قرار گذاشتیم بریم جمعه بازار کتاب...خیلی وقته نرفتیم وخیلی وقته دلم واسه بوی کتاب تنگ شده..کلی خرید دارم بکنم وکلی کاردارم....باهم راه میفتیم سمت جمعه بازار وبعد هم یکی کتاب فروشی های اطراف..کلی راه میریم وکلی کیف میکنیم..عاشق کتاب خریدنم وعاشق ورق زدن کتاب...کلی کتاب ورق میزنیم وکلی کتاب زیررو میکنیم وآخر سر توی مجتمع عباسی اون کتابی که میخواستم رو پیدا میکنم...

بعد هم کلی قدم میزنیم ویه خورده چیز میزه دیگه میخریم وراه میفتیم سمت خونه...کلی توی خرید کمکم میکنه وکلی نظر میده وبعد هم کنار هم یه بستنی بزرگ وخوشمزه میخوریم...میام خونه وواسه کارای فردام آماده میشم.....

امروز به اندازه ی کافی وقت دارم که لباسهام روتمیزکنم..موهام رو یه رنگ خوشگل بزنم، یه خورده کوتاهشون کنم ویه خورده به سرووضع خودم وزندگیم برسم...

چشمهام رو میبندم  که نبینم یا حتی وسوسه ی شنیدنش رو پیدا نکنم وتمومه رکوردها رو میریزم یه جایی که برسه به صاحبش....

دختر بهم اس ام اس داده که خسته نباشم که جواب خوبیهام رو میبینم که خوشحاله واسه اتفاقی که داره میفته....که زیاد خودم رو خسته نکنم که زیاد درگیر نشم....که خوشحاله که لحظه ی تنهایی از بین میره....

نمیدونم چرا ولی خنده م میگیره...حسه مامانی رو دارم که بقیه به خاطره دوست داشتنه بچه هاش ازش تشکر میکنن.ازش تشکر میکنم وآه میکشم..میبینی؟ بقیه دارند ازم تشکر میکنند...عجب!....ازش تشکر میکنم وخوشحالم واسه اتفاقی که میخواد بیفته

کدوم خوبی؟کدوم خسته نباشی؟کدوم کار؟کدوم جبران؟ اینا همه ش واسه خودمه..به خاطره خودمه ...به خاطر خوشحال بودن وخوشحال شدنه خودمه.من آدمه خودخواهیم... میخوام باشادکردنه دیگران خودم رو خوشحال کنم...الان این منم که میخوام دست به کاری زنم که غصه سر آید!!!

هیچ کی نمیدونه تو دله من چی میگذره...هیشکی نمیدونه چه خبره...هیشکی غیر ازخودم...داره کم کم ازراه میرسه...قشنگترین وغمگین ترین لحظه ی این روزهای من داره ازراه میرسه...میخواد یه اتفاقه قشنگ بیفته...

واسه دختر یه اس ام اس دیگه میفرستم...یه شعره دیگه...بهش میگم همه ی اس ام اس هام رو نگه دار.....اینا امانته دست تو....نمیفهمه منظورم چیه ولی قبول میکنه وکلی از شعرهایی که واسش میفرستم خوشش میاد

اتفاقی که میخواد بیفته رو توی ذهنم مرور میکنم وخدارا شکر...خدا را شکر که زنده م...که عاقلم...که میتونم فکر کنم...که قدرت تصمیم دارم.......که الی ام.....که اینم وشبیه هیشکی نیستم

خداراشکر

فقط الی میفهمه چه خبره

همین

نظرات 4 + ارسال نظر

سلام.

امیدوارم این اتفاقی که میگید خیر باشه و پر از شادی و برکت.

راستی منم دختر خوبی‌ام.

در پناه خدا. شادزی.

من هم امیدوارم

سلام
من نفهمیدم الی باید پست های قبل رو بخونم؟ باید راهنماییم کنی؟!
آخه من ازت ناراحت شده بودم!

واسه چی ناراحت؟
مگه کی چی شده بوده؟
فرفری راجب چی صحبت میکنی آیا؟

سارا یمانی 1390/05/01 ساعت 01:05

خوبه ادم دوستای خوبی داشته باشه

بزرگترین نعمتیه که خدا بعد از تولد بهم داده
آدمای زندگیم

سوده 1390/05/01 ساعت 21:24


سلام. الی خیلی مشکوکی!
نکنه داری ....... ازدواج میکنی؟
جون سوده...... داری ازدواج می کنی؟
قراره بیاد خواستگاری؟؟؟؟؟
امیدوارم همین باشه که من فکر میکنم. باید بهم بگی الی

من خیلی وقت پیش ازدواج کردم سوده جون
باخودم
با تنهاییم
باخاطراتم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد