_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

دو چشم باز به یک سقف ِ خالی از همه چیز...

 هوالمحبوب:

میگه خیلی وقته واسم هیچ فرقی نمیکنه.این یا اون!رووش زیاد مانور نمیده ولی انگار راس راسی واسش مهم نیست!

مثل من زیاد از مهم نیست استفاده میکنه ولی غیر مستقیم! والبته با معنیه متفاوت!

یعنی اونقدر مهم نیست که نیست اصلا!

یاد تموم مهم نیست های زندگیم می افتم.یاد اون روز که واسه منم فرقی نمیکرد والبته هنوز هم ولی نه به اون شدت،یاد اون روز افتادم که تصمیم گرفتم ازدواج کنم و واقعا هم واسم مهم نبود با کی وچی و کجا ؟!

اصلا مگه چه فرقی میکنه؟

بالاخره باید چهارتا بچه پس بندازم وبگردم ببینم بابای بچه ها یا همون آقا مون چی دوست داره واز مادرشوهرم دستور پخت قورمه سبزی ای که آقامون دوست داره را بگیرم وبعد هنرنماییم را به اوج برسونم ومثلا یه خورده سلیقه خرجش کنم وبشم بهترین عیال دنیا تا آقامون (شما بگو مثلا عباس آقا!) از داشتن من کیفور بشه وبه این نتیجه برسه اگر چه هیچی قورمه سبزی مامانش نمیشه اما قورمه سبزی الی جونش یه چیزه دیگه ست!

کهنه بچه بشورم(حالا شما بگو مای بی بی عوض کن!) واتاق وتر وتمیز کنم وخونه را گردگیری کنم وسبزی وشوید وباقالی بگیرم اون هم خدا کیـــــــــــــــــــــــلو وبشینم با زنهای همسایه به غیبت کردن وپاک کردن وشایدم هم بشینم پای تلفن وپشت سر مادرشوهر وخواهر شوهرم ودماغشون که تازه عمل کردند  حرفای خاله زنکی بزنم وبعد دماغ پسرم را پاک کنم وموهای دخترم را شونه کنم ورخت چرکهای عباس آقا یا چه میدونم آقا کامبـــــــــــــــــــــــــیز (آقامون!) را بندازم تو ماشین رختشویی وبرم ترگل ورگل کنم تا کامبیز جونم(شما بگو عباس آقا!) بیاد وبه به راه بندازه ومنم عشوه شتری بیاااام!

بچه هام را بزرگ کنم وذره ذره پس انداز کنم واسه روز مبادا که مثلا خونه مون را بزرگتر کنیم وماشینمون را عوض کنیم وبچه هامون را به سروسامون برسونیم!شاید آقامون وضعش خوب بود وهی رفتیم مسافرت وخارجستون وقبرستون! شایدم  فرهیخته بود ونشستیم زیر نور شمع وشعرهای عاشقانه واسه هم ردوبدل کردیم وبچه هامون را مولانا وار بار اوردیم!

اصلا چه فرقی میکنه چه طوری یا با کی یا با چی یا عباس یا کامبیز یا اصغر آقا یا اکبر آقا!؟!مهم اینه من با هروضعیتی کنار میام وخودم را وفق میدم ومیشم بهترین عیال دنیا وگلترین مامان دنیا!میشم کدبانو ومیشم مامان الی گل گلاب!

خانوووووووم وبرخلاف شر وشورش وشیطنتش یه خانومه بساز وقانع وهمچین شوهر پسند!

شوهرم کیفم را میکنه وبچه هام عشق میکنند از داشتنه من.مادرشوهرم حظ میبره وخواهرشوهرم عرش را سیر میکنه ازداشتنه من!شوهرم کوفت هم باشه،ازفرنگیس یادگرفتم بسوزم وبسازم واونی باشم که آقامون دوست داره وبچه هام میطلبند.خوب به طبع اگه من اونی باشم که اونا میخواند ،خوب اونا هم اونی میشند که من میخوام!

اون موقع کلی مثلا خوشبختم به خاطره داشتنه این بچه های گل وشوهرگلترم!وکلا همه غبطه ی زندگیم را میخورند!

گوربابای اینکه یهو بعد ازچندسال نصف شب ازخواب بیدار میشم وبه اتاق بچه هاسرمیزنم وپتوشون را روشون میکشم که یهو سرمانخورند وگوشی چه میدونم کامبیزجونم یا شایدم عباسم ،اصغرم،اکبرم را که یادش رفته سایلنت کنه،سایلنت میکنم که نکنه زنگ بخوره وبیداربشه وبهد زل میزنم بهش که آرووم خوابیده ویه آهه بلند ویه بغض عجیب سراسر وجودم را میگیره که سهم من از زندگیم تو بودی؟؟؟؟؟؟

به خودم توی آینه نگاه میکنم ومیگم:الــــــــــــــــــــی!اینجا چی کارمیکنی؟جای تو اینجاس؟توباید اینجا باشی؟تو از زندگی همین رو میخواستی؟این کیه روی تخت خوابیده؟اونا کی اند توی اون اتاقها آرووم ومعصوم خوابیدند؟مطمئنی جات درسته؟؟بعد هزارتا سوال میاد توذهنت!میاد مثل خون توی رگهات وهی سرتاسربدنت وول میخوره ومیره بالا ومیاد پایین!

بعد یهو به خودت میگی.چت شده؟مگه شوهرت بده؟مگه بچه هات بدند؟مگه از زندگیت ناراضی ایی؟بعد کلی با خودت حرف میزنی که نکنه اگه صدات رو حتی موشهای سوراخ دیوار هم بشنوند متهمت کنند به اینکه زیرسرت بلند شده!افسار گسیخته شدی!خیانت!بی وفایی!رذالت!

کلی با خودت حرف میزنی!شایدم نمیزنی وبه این فکر میکنی که بازهم باید بازی کنی تا وقتی که بمیری!

دیگه از اون شب با خودت خلوت نمیکنی!باخودت حرف نمیزنی!شایدهم موقع خواب قرص خواب بخوری که نکنه باز بیداربشی وباز......

بازی میکنی...تا آخر عمرت.اسمش رو هم میذاری فداکاری.خوبی!بیخیال!مهم نیست.....


ولی نمیدونی اسمه همه ش خیانته!به خودت!به بچه هات!به عباس آقا!به اونی که جاش رو گرفتی ومعلوم نیست کجای هزارتوی تاریخ داره قدم میزنه تا پیدا بشه.....

آره فرقی نمیکنه به کی میخوای خیانت کنی یا از اول کردی!به خودت به بچه هات به عباس آقا!؟!خوب باش...همیـــــــــــــــــــــــــن!


نظرات 8 + ارسال نظر

ببخشید؟

منتظر 1390/07/12 ساعت 11:01

الی دمت گرم
حرف نداشت
زدی توی هدف
راستی شوهر کردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ای بابا!
شوهر کجا بود تو این بل بشو وآشفته بازار...

حکیم همدان! 1390/07/12 ساعت 12:40

آدمی نمی تواند بشود!
فقط میتواند باشد!
.
.
.
گر از روز تولد، بل قبل تر، آدمی نباشی که شایسته ی مادر بودن باشی،
هرگز نمیتونی مادر یا همسر خوبی بشوی، فقط میتوانی باشی!
و روزی فرا میرسد که آدمی از این بودن خسته میشود، می آزرد،
چون نیست، فقط خواسته که باشد!
.
.
.
حال اگر میتوانی جوری باشی که بشوی
بسم اله!
.
.
.
بودن حسی است که تو نمی دانی که هستی،
فقط از آثارت پیداست چگونه هستی
.
.
.
پترس نمی دانست که فداکار است
او فداکار بود
.
.
.
حال اگر سدی در حال نشت ببینی
میتوانی پترس باشی!
و دستت کرخ شود!
.
.
.
اما اگر بجای سد، آب بند باشد، تو دیگر نمیدانی چه کنی
چون نمیدانی اگر پترس بود، چه میکرد!
.
.
.
انسانی اینچنین، فقط می آموزد که چگونه باشد،
نمیتواند بیافریند که چه باشد!
.
.
.
بابا میگم آدمی که وجودش خوب نباشه،
یاد میگیره که ادا در بیاره
حالا اگه ادایی نباشه که در بیاره، شاید هزار نفر بمیرن اما این اصلا ککش هم نگزه
چون قبلا جایی نخونده که اون موقع ها باید چه ادایی در بیاره!
شاد اصلا چوپان دروغگو و پترس و دهقان فداکار رو قاطی کرد و گوسفنداش رو برد توی سد غرق کرد!
بعدش انگشتشو کرد تو چشم راننده قطار!
.
.
.
حالا اگه جوری میتونی با عباس آقا زندگی کنی که تو نقشت گم بشی، هیچ اشکالی نداره
اما اگه یه لحظه ای فرا برسه که این حرفا رو بهش، یا به خودت بگی، آره این اسمش خیانته
.
.
.
تازه تنبیهش هم دو برابره!
اگه اینهمه نبودی، پس چرا وانمود کردی که هستی؟

این رو به خودت بگو
افتاد؟

حکیم همدان 1390/07/12 ساعت 18:46

میلم باز نشد الان میل کنم
کجاش فیلتره این آهنگ بچه
اگه خواستی از اینجا بردار
لینک مستقیم

http://dc376.4shared.com/img/76656488/c2362701/dlink__2Fdownload_2FPzTKReWj_3Ftsid_3D20110925-015026-472ebb52/preview.mp3

لینک کج!

http://www.mp3ye.eu/196762_nickelback-photograph-mp3-download.html

به جان بـــــــــــــــــــــچـــه م باز نشد
سیزده تا لینک باز کردم همه ش نوشته بود به دلیله امنیتی مسدود میباشد
ممــــــــــــــــــنون
همـــــــــــــــین

بی صدا 1390/07/12 ساعت 21:21

موزیک فوق العاده بود.چه دوست فرهیخته واهل دلی داشتی.
با موزیک کلی حال کردم
چقدر احساساتی هستی الی.اصلا بهت نمیاد
چرا اجازه ندادی کسی اونجا برات کامنت بگذاره؟

به من خیلی چیزها نمیاد داداشه من!
واسه اون پست دلم فقط سکوت میخواست
همین!

gone with the wind 1390/07/13 ساعت 11:04


photograph...
its time to say goooooooooooooooooooood bye gooooooooooood bye

54642

Its hard 2 say it
its time 2 say it....

just take it easy....

آقای دکتر 1390/07/13 ساعت 19:44

تداعیت از
آینده عالی بود.قلمت خوب وحرفات دلنشین.لینک موزیک اشکالی نداره؟برای من باز نشد اما خودم از گوگل پیداش کردم.واقعا به دل نشست.زیبا پر از بغض و لبخند بود.تلفیقی از احساس شیرین وتلخ.قلمت سبز وخدت سرزنده تر از همیشه

والا حکیم همه چی دان فرمودند لینکش اینه مستقیم وکج وما هم چشم بسته از اونجا که هرچی اوشون میگن درسته ،عرض کردیم حق با اوشونه وممنون
حالا اگه شما میگید لینک اشکال داره بگید اعاده حیثیت کنیم اون هم اساسی!!!!

PeGaH 1390/07/14 ساعت 13:00

MerCc Eli Joon kheyli ghasheng ,khodemooni,va saliso shiva bood.

خودمونی ای از خودتونه خانووووم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد