_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

سرم رو سر سری بتراش ای استاد سلمانی.....

هوالمحبوب:


سعی کن همیشه رو حرفت نایستی و یه کلام نباشی!

سعی کن جونت بالا بیاد بعضی وقتا از موضع خودت بیای پایین

سعی کن به خودت قول ندی فلان کار رو میکنم ویا نمیکنم وبعد سفت وسخت رووش مانور بدی!

سعی کن نگی به جان بچه م اگه بمیرمم فلان کار رو نمیکنم ویا میکنم!

سعی کن کلا سست عنصر باشی وهرطرفی باد وزید تو هم بوزی!

سعی کن هرچی میخوای باشی وبشی ،الی نباشی!

چون یهو یه دفعه وقتی منتظره یه تاکسی هستی که بیاد و ببردت دنباله یه لقمه نونه حلال و قبلش هم به خودت هزار بار قول دادی اگه بمیرم هم دیگه سوار پیکان نمیشم ،چون یا بو میده ،یا صندلیش داغونه یا بنزینش توی راه تموم میشه یه راننده ش پیره وکلا پشت فرمون چرت میزنه وهی تا میاد دنده عوض کنه جونش در میاد وکلا هرموقع سوار شدی دیر رسیدی سر کار و بارت و از این حرفا ، هرچی از شانسه توی در به در  بخت برگشته هی پیکان واست نگه میداره و همه هم از شانس تو مستقیم میرند و تو هم هی میگی نخیر آقا و منتظره یه تاکسیه دیگه ای که حداقل پیکان نباشه اونوقت یهو یکی از همسایه هاتون تو رو میبینه که به هیچ وجه طبق قول خودت با خودت سوار هیچ پیکانی نمیشی و باز همینطور یهو میاد جلو و میگه:الهام جون!حیفه تو نیست میخوای خودت را بدی دست این نامردها اونم واسه هیچی؟!عزیز دلم با تاکسی برو ،اینایی که تو رو سوار ماشینشون میکنن و میبرندت تو رو واسه خودت نمیخوان !   میبرند یه بلایی سرت میارن وخلاص!

تو می مونی و خونواده ت که سرشکسته ن و بی آبرویی!

واسه یه لحظه خوشی کل زندگیت را به باد میدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

حالا تو بیا ثابت کن به خانومه همسایه که این پیکان ها بو میده ،راننده ش  تا میاد دنده عوض کنه....صندلیهاش لق میزنه...و کلی کثیفه... و ماله عهده دقیانوسه و .........


 ببین سعی کن یه کلام نباشی

سعی کن کلا سواره پیکان بشی

سعی کن اگه میخوای هرغلطی هم بکنی توی محله تون نباشه کلا

نظرات 6 + ارسال نظر
فاطمه 1390/07/23 ساعت 16:31

سلام
مسافرت بودم نت هم نداشتم ببینم نبودم چه خبر بوده
دخمل خوبم چی نوشته

دیدی کلا چه خاکی به سرم شد اساسی؟
کاش می مردم تو رو اینجور نمیدیدم که من رو اینجور ببینی

سفیر سیمرغ 1390/07/23 ساعت 19:57

بمیری الی
وااااااااااااااااااای مردم ازخنده
خجالت نکشیدی؟واسه یه لحظه خوشی
هی وایه من
الیییییییییییییییی

نعوذبالله
من سعی خودم رو کردم ولی شیطون لامصب زوورش از من بیشتر بود
هی من بکش هی اون بکش
هی من بکش هی اون بکش
آخرسرهم که دیدی!

خبرم با پیکان رفتم

سفیر صیمرغ 1390/07/23 ساعت 19:59

تو راست میگی برو خودت را اصلاح کن به سین و صاد من هم گیر نده
سفیر با سین صیمرغ با صاد
تو برو توبه کن شاید خدا بخشیدت

فعلا یه کوه دیدم واسه اینکه چهل روز برم توش گریه زاری واصلاح واینجور کاراشاید خدا ببخشدم
فقط کاش مسیرش پیکان خور نباشه وآشنایی اون اطراف!!!!

Saint Mary 1390/07/24 ساعت 19:15


برای پست بعدیت:

باید خودم را ببرم خانه،
باید ببرم صورتش را بشویم،
ببرم دراز بکشد،
دل‌داری‌اش بدهم که فکر نکند،
بگویم که می‌گذرد که غصه نخورد،
باید خودم را ببرم بخوابد.

چند نفس از مهرناز عزیز...

و وقتی خوابید ،بایستم بالا سرش وسیــــــــــــــــــــــر نگاهش کنم
چقدر معصوم وآروووم خوابیده

ثانیه 1390/07/26 ساعت 15:15

حالا باهاش میرفتی
مگه پیکان چشه؟
گاهی راننده های خوب هم توش پیدا میشه که ممکن هست به وصلت بیانجامد

حاضرم از بی شوهری بمیرم تا اینکه شوهرم پیکان داشته باشه وتا ترمز میگیره دندون مصنوعیغاش بپره بیرون وبچسبه به شیشه جلوی ماشین
والا!

بابک 1390/07/29 ساعت 12:30 http://cloudysky.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد