_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

و بالاتر از سیاهی گناه ِ گیاه بود که پیچیده سر زد!

هوالمحبوب:


کی میگه بالاتر از سیاهی رنگی نیست؟

هرکی گفته حتما خواسته شوخی کنه

یا مثلا خواسته یه جمله ی نغز بگه همچین موندگار بشه و هی مردم ازش استفاده کنند.نمیدونم شایدم  راستی راستی فکر کرده بالاتر ازسیاهی رنگی نیست!

الله اعلم!

والا من که دراین مسیر هرروز یه چهره و درصد جدیدی و همچین دهن سرویس کن(شما بگو مستفیض کن!) از انواع و اقسام رنگهای سیاه میبینم!

بعد میگم این دیگه آخرین درجه ی سیاهیه! ای ول پس رسیدم به آخرش!هوراااااااا!

بعد اونکه اون بالا نشسته و کلا در حال خیط کردنه الی ه، میگه :هول نشو بچه هنوز مونده!!!!تو که اینقدر بی جنبه نبودی!

بعد باز شروع میکنه به نقاشی و رنگ آمیزی!

کلا استاده انواع درجه هایه سیاهه

ما هم که کلا از همون دوران طفولیت دست به رنگ  و همچین نقاشی کشیدنمون و رنگ آمیزیمون قوی بود

یه بچرخ تا بچرخی راه میندازیم!

میشه حکایت همون چرخ و فلکایی که بی پولی بود و مینشستی توش و هی میچرخوندندت! از اون عمودیا که میرفت بالا نه ها!

از اون افقی ها که حول محوره افق میچرخه!

از همون موقع ها هم که بچه تر بودم با اینکه سرم گیج میرفت و میدونستم نمیتونم تحمل کنم هی به خودم میگفتم :الی !آبروت میره ها بگی میترسم ،حالم بد میشه ،نمیتونم!یه خورده دیگه صبر کن الان تموم میشه !به این فکر کن بعدش میری به مامانی میگی برات بستنی بخره و کلی کیف میکنی!

اینجوری الی گول میخورد و تحمل میکرد و چرخیدنش که تموم میشد.با افتخار و چشمای چپ اند قیچی پیاده میشد و لبخند به لب میرفت پیشه مامانی و میگفت من بستنی میخوام.دیدی حالم بد نشد!! و تا مامانی میرفت براش بستنی بخره،زود یه جایی را پیدا میکرد دور از چشم ه همه، اون پشت مشت ها و ................... اوق!

نظرات 3 + ارسال نظر
علی 1390/09/23 ساعت 15:06 http://www.ansd.blogsky.com

زنی در آستانه ی فصلی گرم(!)
امان از دست شما اصفهانیها

پـــــــــــــــــ ن پــــــــــــــــــــــ
عجبا!

مطمئنم اون بستنیه ارزشش را داشت....
مطمئنم.....

راستی سلام

همیشه بستنی ارزشش رو داره

بابک 1390/09/24 ساعت 12:59

نتیجه ی اخلاقی پستت؟ از یه متن پسامدرن رسیدی به خاطرات طفولیت و ما را در تعلیقی مرگبار میان مکاتیب رها نمودی

درباره ی الــــــــــــی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد