_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

گرمرد رهی ز رهروان باش......

هوالمحبوب:


همیشه همینطور بوده

خوبه که یادم نره

خوبه که یادت نره

خوبه که یادمون نره

حرف زدن رو  که یه بچه ی دوساله هم بلده بزنه

اصلا از دو سالگیه که حرف زدن شروع میشه

بعد هی بزرگ میشی بزرگ میشی  و قد میکشی و حرفات قشنگتر میشه

ادعاهات بزرگ تر میشه

جمله هات شیکتر میشه و همچین همه کس پسند!هرچی علم و آگاهیت بیشتر جمله هات قشنگتر و جذب کننده تر! همچین کاره شاقی نیست! خرجش چهارتا کتابه فلسفی , عرفانی ،انسانی و همچین یه چرخ بین مردم زدن و یه خورده از ریز و درشته علایق و سلایق مردم سر در اوردنه!

بعد شروع کن به بلبل زبونی، فکر کن یه خورده احساسات و جملات نغز و شعر اون هم از نوعه عاشقانه هم قاطیش کن، اگه چشمات رو هم یه کمی خمار کنی و بین جمله هات هر چند یه بار یه نفسه عمیق هم بکشی عالی میشه،بعد یه سکوت کوچولو واسه باحالتر شدنه قضیه و دادن فرصت به مخاطبت برای جمع وجور کردنه خودش و تجزیه و تحلیل کردن و بعد ادامه و کم کم هم  تمام! حالا بشین اون کنار و منتظر عکس العمل بمون!

عکس العملهای قشنگ قشنگ و ندای مثبت به درخواستهات شروع میشه!

کاره شاقی نکردی ها!هول برت نداره بابا!

از قلندری و ذکاوت و تبحر تو نیست!کلا کمبود محبت و کمبود سواد رفتاری و کمبود مورد توجه و تحسین و تعریف قرار گرفتن، بیداد میکنه!

ولی خوب یک در هزار هم پیدا میشه مخاطبت خیلی کله شق و سرتق باشه و همچین چشم و دل سیره این حرفا و از شانست الــــــــــــــی در بیاد!!!!!

اون موقع است که دیگه "باسخن خود را نمیبایست باخت.....خلق را ازکارشان باید شناخت " میاد وسط!!

تو" لیلی و مجنون" و "خسرو  و شیرین" و "همون شیرین معدوم این دفعه با فرهاد(!!!!)" رو هم از بر باشی ،الـــــی زل میزنه توی چشمات و میگه خـــــــــــــبــــــــــــــــــــــــــــــ بعدش؟؟؟؟!!!

اون موقع است که اگه راس راسی بعله(!) باید حرف وحدیث وحرفای تکراری و عام پسند رو بذاری کنار و الـــــی پسند بشی و باشی!

در غیر این صورت همون عام پسند بمون که زدی به کاهدون!!!!!

به قول نازی تو یه پل بهم نشون بده تا من سی و سه پل نشونت بدمالبته به قول نازی ها!من تو کاره پلهای زیادم!

نظرات 8 + ارسال نظر
بابک 1390/09/24 ساعت 08:46

واقعیتی هست انکار نشدنی - انشااله که حضرت ایشان الی پسند از آب در می ایند ... :)

ان شالله
جزاکم الله خیرا
تقبل الله
:)
خوبی بابک ؟
احوالات عالیه؟

نازی 1390/09/24 ساعت 09:16

سلام جیگری
وقتی داشتم متنت رو می خوندم همش تو فکر این بودم که وقتی من بخونم آیا الی پسند خواهم بود یا منم می رم تو عام پسند ها !!!!
آخه خیلی ها بهم می گن خاصی اما تو هنوز نگفتی

مرسی از پستهای باحالت
دوست دارم بووووووووووووووووسسسسسسسسسسس

ما همه مون خاصیم آباجی!
اما
اما
اما
من در این شرایط برای مساعد نمودنه قضیه میگم:آدم ندید بدید زیاده خواهر!تو جدی تگیر
تو که خیلی خاصی!!!!
اونقدر که پدرمون رو در اوردی خواهر!

حمید 1390/09/25 ساعت 00:00 http://hamidhaghi.blogsky.com

بیشتر دوست میدارم که نباشم

تا بار دیگر نبودن را تجربه کنم

همه چیز انگار دارد دور سرم میچرخد

به دعا هم نیاز ندارم

چون دیگر فریب نمی خورم

خدا بیامرزدتون!
یعنی رحمه الله من قرا ء فاتحه مع الصلوات شدید خدایی نکرده؟!

عمری پربرکت را آرزومندیم
با تشکر

دخترشرقی 1390/09/25 ساعت 12:09

سلام الی عزیز. خوبی؟
موقع خوندن متن همش به این فکر میکردم که من از این مدل حرف زدن ها اصلا خوشم نمیاد. و یا شاید نمیتونم. ولی خواستن توانستن است و فک کنم دلم نمیخواد که اونجوری که اولا گفتی باشم. در واقع از اونام که آخر بحث میگم خبببببببب بعدش؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دل نخواستن وخواستن و نتونستن فرق میکنه
عجالتا همون خــــــــــــــــبــــــــــــ بعدش را بچسب تا بریم سرغ مرحله بعدی!

سلام الی; میگم بنظرت کلاس خاصی وجود داره که آدم بدونه جز کدوم دستس?

دیگه شما که خودت اوستایی کلاس واسه چی؟
یعنی میخوای بگی شمام بـــــــــــــــــــــعـــــــــــــــله؟؟؟؟؟

نازی 1390/09/27 ساعت 11:44

چرا پست جدید نذاشتی

o bashed chedes?
mizaram
o beche ke zedan nadare abaji!

حمید 1390/09/27 ساعت 15:48 http://hamidhaghi.blogsky.com


تقصیر ما نیست...


دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…

اما بگذار به سن تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شد

بعضی وقتا بعضی چیزا یهو مد میشه با اینکه قبلا بوده
اصلا از اول بوده
مثل این متن
این روزا عجیب هی این متن را میخونم یا برام میفرستند یا بهش برمیخورم
فک کنم دست اجنبی ها وعوامل پشت پرده در کاره گویا
.
.
.
عــــــــــــــجــــــــــــــبــــــــــــــــــــــــ
.
.
خــــبـــــــــ بعدش؟!

فرهاد 1390/09/29 ساعت 22:09 http://khiyari.blogfa.com

خواهر مثه اینکه دفعه قبلی روشن نشدی!
بهت گفتم شیرین از همون اولش با فرهاد بود
خسرو نداشتیم اصلا

چرا شیرین منو پشت سرش حرف در میاری؟!!

ساری
یادم رفته بود خوب
چرا میزنی؟
حواسم نبود فرهاد را تو خونه خسرو صدا میکردند
نه نه جون خدا بیامرزش اسم خسرو رو خیلی دوست داشت
به یاده اون مرحوم ،فرهاد را تو ی خونه خسرو صداش میکردند
ساری
فقر اطلاعاته دیگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد