_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بم به خال لب یک دوست گرفتار شده است...

هوالمحبوب:


هشت سال پیش،پنج روز از زمستون سرد و یخبندون گذشته بود که یهو همه مون آتیش گرفتیم.....

توی دلم آتیش بود اما دستام یخ کرده بود.وقتی فکر میکنم انگار هزارسال گذشته.هنوزم بغضم میگیره.هنوزم وقتی عکسی از اون اتفاق میبینم دستام یخ میکنه و ضربان قلبم ناموزون میشه.هنوزم طاقت دیدن نبودن عزیزی پیش عزیزش رو ندارم.هنوزم وقتی فیلم اون موقع ها را مبینم از جام بلند میشم و اتاق را ترک میکنم.انگار که خودم میون اون همه آوار دارم دنبال عزیزترینهام میگردم....

وای چقدر سخته نبودن ونداشتن کسایی که از جون بیشتر دوستشون داری.چقدرسخته تحمل مرگ .اونم تحمل مرگه یه عالمه آدم که نمیدونم برای کودومشون اشک بریزی؟کدومشون عزیزتر بودند؟کدومشون را باید بغل کنی یا برای کدومشون باید دق کنی؟

همیشه این اتفاق و موقعیت من را یاد فیلم "خاک سرخ " میندازه!اونجایی که "لیلا"توی ماشین منتظره برگشتن شوهرش میشه و یهو یه موشک میاد و جلوی چشمای لیلا شوهرش.....

استیصال یعنی لیلا یعنی بم.....

یعنی نمیدونی باید دق کنی یا زندگی کنی؟احساساتت قاطی پاطیه!!!!به خودت میگی الان وقتش نیست.بلند شو دختر ولی داری از درد میمیری....استیصال یعنی بم یعنی لیلا....

همه هزارتا تعبیر وتفسیر از بم گفتند و زمزمه کردند:

قهر وعذاب خدا!

گناه مردم اون سرزمین!

امواج رادیو اکتیو زیرزمینی!

روی خط زلزله بودن!!!

نزدیک شدن به دوره ی آخرزمون!

.....

......(و یه عالمه حرفای خاله زنکی ه دیگه!)


ولی هیچ وقت هیچکی فکر نکرده امتحانه!

امتحانی که همه حتی من و تویی که این گوشه نشستیم و نگاه میکنیم و فرسنگها ازش دوریم ،توش دخیلیم و زیر سوال!

چقدر راحت خیلی ها مردود شدند!

چقدر راحت خیلی ها پولدار شدند!

چقدر راحت خیلی ها از ماقبل اشک خیلی ها خندیدند و خوشحال شدند و گردنشون کلفت شد و آب رفت زیر پوستشون!

چقدر راحت خیلی ها از بهشت رونده شدند و جاشون را دادن به خیلی های دیگه!

چقدر راحت.....

.

امشب داشتم فیلم مستند"بم ، شهر بی دفاع " به کارگردانی "مــیــترا منصوری" را می دیدم.

چقدر راحت شبا آروم میخوابیم و قبلش با خودمون میگیم خداراشکر که امروز هم گذشت!

وای به من که امروز هم گذشت......


پــــــ . نــــــ :


بنویسید کـــه بم مظهر گمنامی ‌هاست

سرزمین نفس زخمی بسطامی‌هاست


ننویسید کـــه بـــم تلـــی از آواره شده است

بم به خال لب یک دوست گرفتار شده است...

نظرات 10 + ارسال نظر
علیرضا 1390/10/09 ساعت 00:26 http://alireza.blogfa.com

سلام جالبه منم امشب اون مستندو از بی بی سی دیدم هنوزم تحت تاثیرم مخصوصا از دزدیهایی که به بهانه کمک شده بعضی ها پستی رو به حد اعلا رسوندن
بهم سر بزن دختر خوب منم پسر خوبیم

مستند قشنگی بود
زندگی سخته

سوده 1390/10/09 ساعت 18:59

ای بابا الی جون ما هرروز داریم یه زلزله را تجربه می کنیم. نمیدونم کی میشه زلزله اصلی بیاد و راحت بشیم. یا اینوری یا اونوری. هرروز یه آواری رو سرمون خراب می کنند و صدامون درنمیاد. اون از وضع کار این از وضع اینترنت که اشکت درمیاد تا یه سایت را با هزار تا فیلتر شکن و ... واردش بشی......
هممون داریم نقش یه بم بی دفاع را بازی میکنیم....

از همین حالا رو کمکهای مردمی من حساب کن
قصه ی من و اینترنت و فیلتر شکن و فیس کوفت و اینا قصه ی شهرزاد وهزارویک شبه
این قصه سر دراز دارد حج خانوم!

بابک 1390/10/10 ساعت 09:33

چقدر جالبه - این روز ها یکهو دلم هوس شنیدن صدای بسطامی رو کرده و آهنگ خزان آرزو شو ژیدا کردم و از صبح تا غروب همینو گوش می دم. الان که اومدم اینجا دیدم که سالگرد زلزله ی بمه.
خوبی و خباثت آدمها لحظه ایه و تو نمی دونی جز کدم دسته می شی - روزی که می بخشی و روزی که حس تنفر وحودت و می گیره اما بعضی چیزاست که نه ملیت می شناسه و نه قومیت مثل احساس ترحم و سوگی که همه دنیا نسبت به بم پیدا کردن و این خوب بودن اصیلیه که یادمون می ره باید ادامه اش بدیم.

الهی ی ی ی!
به رهی دیدم برگ خزان
پژمرده ز بیداد زمان کزشاخه جدا بود
چو زگلشن رو کرده نهان
دررهگذرش باد خزان چون پیک بلا بووووووووود
اگه منظورت این روزهاست یعنی همین روزها که هیچی!
ولی اگه منظورت اون روزهاست و یه هفته پیش هم شاملش میشه من اون روزها دلم هوس کرد گوشش بدم وتا الان هم با بقیه موزیکا ادامه داره
.
.
ای برگ ستمدیده ی پاییزی
آخر تو زگلشن زچه بگریزی؟
روزی تو هم آغوش گلی بودی
دلداده ومدهوش گلی بودی ی ی ی ی
.
فعلا تصنیف به رهی دیدم رو داشته باش تا همین جا!
همه چی توی یه لحظه اتفاق میفته

نازی 1390/10/10 ساعت 09:48

هییییییییییییییییییییییی
بی کسی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی
هی ی ی ی ی ی ی ی

خدا کس بی کسون ه
خدا خیلی مهربونه
با آهنگ بخونه دختر

منم دیدمش آجی.....هر وقت صحنه هاش جلو چشمم میاد مو به تنم سیخ میشه....یه سر بهم بزن...خوشحال میشمااااااااااا.

عجبـــــــــــــ

آچیلای 1390/10/11 ساعت 14:37

چطوری دختر؟
کوشی پیدات نمیکنم؟

کتابی که فرستادی به دستم رسید(سلطانه) ممنون
lol

بهت گفتم قرض بهت میدم باید واسم پس بفرستی یهو جازدی باید کلی پول پست بدی،یادت نیست بچه؟
عجبا!
من سر جام نشستم تو چشم دل باز کن که جان بینی.....

چی بگم....
آخه ما ها عادت کردیم سالی یکبار به بم فکر کنیم، اونهم اکثراً از روی جوگیر شدن با چندتا تصویر...
ولی واقعاً هیییییییچ وقت نمیتونیم عمق فاجعه را درک کنیم.

خفتگان را خبر از عالم بیداران نیست
تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری

خیلی وقته به خاطر درک کردن چیزی به آدم نمیدند
به عمل کار براید به سخنرانی(!!!!) نه!
.
.

ما میگیم سخنرانی،شما بگو سخندانی!

گل پسر 1390/10/11 ساعت 20:06

جالبه
امروز زلزله ازمیر و وان ترکیه رو بهمراه بم تحلیل میکردیم
عکس های سازه های گسیخته رو دیدیم!
دکتر شقاقی میگفت عدم مهار جانبی،تشکیل طبقه نرم و لاغری ستونها عمده ترین علت تلفات بالا! در بم بوده
سازه های غیر فنی هم که هیچی!
.
.
.
بم به خال لب یک دوست ...
.
.
از تصادف جان سالم بدر برده بود
و می گفت جانش را مدیون A B S و ایر بگ ماشین مدل بالایش است
.
و خدا همچنان لبخند میزد...
.
.
.
نی دنم!
اینا رو باید یه جوری با همدیگه جمع کرد
جمع که نه
به اصطلاح علمی تر باید اسمبل کرد!
سمبل نه! اسمبل!
یه نوع خاصی از جمع که هر مقدار سهم خودش رو داره و میشه گفت بصورت ویت فکتور جمع بسته میشه

.
.
.
گریه کن ...
دیده غیر اشک تر ندارد
زندگی دگر ثمر ندارد
.
چه با حال میخونه این ناظری ...

گریه کن که گر سیل خون گری، ثمر ندارد

ناله ای که نایند ز نای دل، اثر ندارد

هر کسی که نیست اهل دل، ز دل خبر ندارد

دل ز دست غم مفر ندارددیده غیر اشک تر ندارد

زندگی دگر ثمر ندارد

گر زنیم چاک، جیب جان چه باک

مرد جز هلاک، هیچ چاره دگر ندارد

زندگی دگر ثمر ندارد

آچیلای 1390/10/11 ساعت 23:14

الان وقت پیدا کردم دارم میخونمش کتاب بسیار زیبایی هست.
در ضمن سال نو میلادی و میلاد مسیح هم مبارک باشه.
یه چیزی هم بگم من اصلا از شعر و اینجور چیزها خوشم نیومده و خوشم نمیاد

کتاب قشنگیه منم که کلا عاشق تاریخم
عجب عفریته ای بوده این سلطانه ها!
سال عید شما هم به سلامتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد