هوالمحبوب:
نه درد دارم و نه مرگ!
نه ناراحت و نه عصبانی!
نه نگران و نه مضطرب!
نه........
به قول نسترن کلا همه چی آرومه و من چقدر خوشحالم و این حرفا!
یه موزیک لایت....یه عود روشن کنار کیس کامپیوتر ....یه عالمه کتاب و یه عالمه عکس از الی وقتی کودک بود تا الان.....
یه مداد و یه دفترچه که شاید هیچ وقت توش چیزی ننویسم و شاید از همین الان شروع کنم به نوشتن.
کلا خودم را نمیتونم پیش بینی کنم...
رو اوردن به مداد و کاغذ یه اتفاق دور بود..اتفاقی که فکر نمیکردم بهش رو بیارم.شایدم رو نیارم.نمیدونم!
دلم برای هزارسال پیش تنگ شده. برای اون روزا که هیچ کس حتی اندازه ی نگاه کردنه من هم نبود،چه برسه به......!
سرخودمعطلیم ترک برداشته!
باید یه کاری بکنم
" دست به کاری زنم که غصه سر آید"
فقط دلم میخواد شعر بخونم و دیگه سکوووووووووووووووووووووووووووت....
شاید سکوت تا هزار سال دیگه....
شعرهایی از جنس الی!
شایدم شعرهایی به جنس الی!
شایدم................
عجبــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی که دستت از لب من دور میشود
شعرم شبیه ناله ی تنبور میشود
من جیغ میشوم تو مرا کوک میکنی
من اشک میشوم و فضا شور میشود
هی اخم میکنی به دلم زخمه میزنی
اما دلم................................
.
.
کمی شاعر شو و یک شب مرا شکل غزل بنویس
اگر چه وصل ممکن نیست ولی تو محتمل بنویس
کجا هستی؟ کجا هستم؟ کجا جامانده ایم از هم؟
برای چند مجهولم ...........................
پـــــ . نـــــــــــ :