_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

چهار شـــــنبه سوری راه انداخته ایم من و تـــــــــــــــــو....

هوالمحبوب:


عاشق چهارشنبه و اسم چهارشنبه و تقدس چهارشنبه م .....مطمئنم یه چهارشنبه ی اردیبهشت رخت و لباسم را جمع میکنم و میرم از این دنیا.....همیشه به خدا گفتم بهترین ها را توی اردیبهشت و توی چهارشنبه هاش برام رقم بزنه و همیشه زده....

حتی درد آورترین اتفاقها وقتی چهارشنبه باشه میشه قشنگترین ها.....

نمیدونم چرا اما دوست دارمش...هم چهارشنبه را و هم اردیبهشت را.....


سیب است؟ گندم است؟ دلم دوست داردش!
از جنس مردم است؟ دلم دوست داردش!

سمی ترین نوازش دنیا دو دست هاش؟
گیریم کژدم است! دلم دوست داردش!
.

ولی به همون اندازه سه شنبه ها را دوست ندارم....سه شنبه هاحتی با وجود هزارتا اتفاق خوب ،باز هم سه شنبه ست و چقدر خوبه که غروبش با طلوع چهارشنبه همراهه....


میدونی ،سه شنبه ها یه جوریه!بدم میاد!!!

فکر نکن به خاطره...،مهم نبود خیلی زیــــــاد.....


یادش به خیر تمومه این شعرها و نوشته ها....یادش به خیر تمومه چهارشنبه ها ی قشنگ و تمومه سه شنبه های درد آور....

دیشب تا صبح هی خواب میدیدم....هی تند تند پشت سر هم خواب میدیدم....

شاید چون ذهنم درگیر و مشغول سه شنبه و چهارشنبه و چهارشنبه سوری بود....

خواب تمومه چهارشنبه سوری ها و تمومه سه شنبه ها و چهارشنبه های آخر سال را دیدم....

خواب اون سالی که چهارشنبه سوری رفتم اون سارافون خوشگله را واسه خودم خریدم و بعد همون شب با احسان بحث کردیم و دعوا شد و برگشتنمون به همدیگه دو سال طول کشید!!!!

خواب اون سالی که رفتم تا بهش بگم اشتباه کرده و باید به خودش برگرده ،نه من و اون دفترچه ی کذایی را دادم بهش تا تموم سالی که گذشته بود را مرور کنه و طلوع چهارشنبه با صدای بیدار شو باز چهارشنبه شد الی خانوم چشم باز کردم و بهش گفتم اشتباه نکن به من برنگرد باید به خودت برگردی.....

خواب اون سالی که...عجبــــــــــــــــــ ! اون سال نبود...همین پارسال بود.....ولی انگار اون سال بود!..

خواب اون سالی که همین پارسال بود و توی چشماش یه عالمه حباب بود و زود اومد و زود رفت......

دیشب خواب یه عالمه شلوغی دیدم.....

همه جا شلوغ بود...همه بودند.....همه ی فامیل ...ولی من نمیدونم چه خبر بود.....

 من همچنان مقتدر ولی لبخند به لب نشسته بودم و بقیه داشتند از دستم حرص میخوردند! نمیدونم چرا؟؟؟!!!!

چقدر خوبه سه شنبه که تموم بشه ،چهارشنبه میاد.....

هرسال فرنگیس جونم بساط چهارشنبه سوری را علم میکنه توی کوچه....

از چوب و هیزم واسه آتیش سوزونی بگیر تا سیب زمینی روی آتیش و تخمه و آجیل و شیرینی....

و بعد همه به هیجان میاند و توی این مراسم شرکت میکنند و واسه باشکوهتر و خاطره انگیز تر شدندش تلاش میکنند....

آدمای توی کوچمون سن و سالشون بالاست....خانومای سالخورده ای که شاید تنها امیدشون دیدار هفتگی نوه و نتیجه هاشون باشه...ولی همین آدما شبای چهارشنبه سوری هی سرک میکشند توی کوچه تا ببینند کی شعله ها زبونه میکشه تا از خونشون بپرند بیرون....

همیشه عاشق مهر و محبت این مدلی فرنگیس بودم...شاید اگر اون نبود هیچوقت مهربونی و مهربون بودن را یاد نمیگرفتم....

خدا را شکر که بهترین هدیه ی زندگیم همین فرنگیسه....

امسال باز شد آخرین سه شنبه سال و آخرین چهارشنبه سوری.....

به شهرزاد گفتم امشب بیاد و توی چهارشنبه سوریمون سهیم باشه.....

فردا صبح زود میرم قـــــم....دلم واسه معصومه تنگ شده......

خداراشکر که بعد از هر سه شنبه یه چهارشنبه منتظره رسیدنه.......


الـــــــی نوشــــتــــــ :


ســُــرخ می شوی ، وقتی می شنوی دوستت دارم !

زرد می شوم ، وقتی می شنوم " دوســــتش داری " !!

  چهارشنبه سوری  راه انداخته ایم... ...

ســـرخی ِ تو از من ،

زردیِ من از تــــو !

همیشه من می سوزم .....

و همیشه تو می پــــری...

نظرات 4 + ارسال نظر
سون باهار 1390/12/23 ساعت 21:35

هر ده دقیقه یکبار با خودت بگو: عیب نداره درست میشه!!
منم الان دارم همین کار رو میکنم!! خودتو ناراحت نکن...
میدونی ویزیت متخصص اعصاب و روان چند تومن شده؟!

فقط یه درصد فکر کن من پول واسه متخصص اعصاب بدم
اگه این کار را بکنم دیوونه میشم
به جان بچه م راست میگما

چهارشنبه سوریتون فرخنده و شاد

و شما نیز همچنین حتی

شهرزاد 1390/12/24 ساعت 09:10

مرررســــــــــــِی خانمی واسه همه چی
مرسی واسه شبی که نمی دونستم چطوری پورش کنم
مرسی واسه آخرین چهارشنبه سال که کنارت بودم و اما بدون دلیل دلشوره داشتم ( می فهمی که از چی حرف می زنم )
مرسی واسه حال و هوای همتون
خنده فرنگیس
شادی نازی و فاطمه و دوستاش
خنده و قیل و قال زنهای پیر همسایه
و شیطنت من و تو واسه پروندن همشون از رو آتیش
حتی یادگاری چهارشنبه سوری سال 86 احسان رو دیوار خونه همسایه که فاطمه نشون همه میداد و همه تظاهر می کردند نمیشنوند
مرسی واسه همه این خاطره های قشنگ
عزیزم سال جدید رو پر از شادی برات می خوام
که با هم بخندیم به همه سه شنبه های تلخش و مرور کنیم همه چهار شنبه های شیرینش رو
و ببخش که همسفر نیمه راه شدم
میدونی که معصومه اسمش میاد ، نیتش میاد ، بقیه چیزام ییهو میاد
اینم تقدیم بهت واسه بهترین روزایی که تو سال 1391 در پیش داریم
حافظ گشوده ام ، و چه زیباست فــال تو ****
حتما قشنگ میشود امسال حــــــال تو ****
با آن زبـــان فــاخــر و ایــــرانـــی اصیـــل ****
فرخنده بـــــاد روزو شب و مـــاه و سال تو
ســــــــال نـــــــــو مـــــــبــــــــارک

تو هم شدی جزو خاطره های من
جزو خاطره های چهارشنبه سوری
مرسی که بودی
مرسی که تو هم خندیدی
خندی ه آدمهای زندگیم را دوست دارم

بابک 1390/12/26 ساعت 09:42

منم تو یکی از چهارشنبه های اردیبهشت بدنیا اومدم اما نمی دونم تو کدوم روز از کدوم ماه قرار برگردم ؟!

بزرگترین لطف و منتی که خدا بر سرت گذاشته همین روز و ماه تولدته
باور کن
خدا بهترین بنده هاش را توی بهترین روزا به دنیا میاره
قسم میخورم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد