_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

به دریا گر بیفتد تر نگردد ....<<<<< برای دخترم....(2)

هوالمحبوب:


دارم از بی خوابی و گرسنگی میمیرم. پتوی خوشگلت را روی دسته ی صندلی گرد میکنم و سرم را بهش تکیه میدم که یه دفعه خانوم " م " از کنار اتاق رد میشه و بهم میگه :الی میخوای برم استانبولی بیارم با هم بخوریم؟!..میگم :استانبولی هموناست که توش گچ و سیمان میریزند و خیس میکنند؟ ..میگه :نه ! اوناییه که توش لوبیا سبزه!!!!....یهو صدای مامانت از روی تخت بلند میشه .مثل فنر میپرم از جا که ببینم چی شده که میبینم از خنده صداش در نمیاد و دلش را محکم گرفته و میگه الی تو رو خدا بسه مردم از خنده ! جای بخیه هام درد میکنه..بهش میگم وا! خوب نخند! عجبا!به من چه؟!

خانم "م" باز تکرار میکنه برم استانبولی بیارم حالا؟...با تعجب میگم واسه بنایی؟نه بابا بخیه هاش درد میکنه صافکاری شده دیگه بنایی نمیخواد!!!!!!!!!!!!!

مامانت میگه الی تو رو خداااااااااااااااا بسه!

منم خودم را به خنگی میزنم و میرم بیرون.میشنوم مامانت داره به خانم "م" میگه الی غذای بیمارستان نمیخوره،ممنون!

راست میگه! از بس یه چیزی توی گلومه که نمیدونم چیه و میترسم اگه چیزی بخورم خفه بشم ،به همه گفتم من از غذا بیمارستان خوشم نمیاد و بعد الکی میگم الان میرم یه چیزی میخرم و پایین میخورم ومیام. و بعد میپرم بالای پشت بووم!

دختر قشنگه الی! اگه بدونی اون بالا چقدر خوشگله....

همه دیگه منو میشناسند! از پرسنل و پرستارا تا نگهبانا و بیمارها و حتی اون بچه کوچولوهایی که همه ش خوابند کنار مامانشون! فقط تو کنار مامانت نبودی! همه میدونند تو دختر منی! همه بهم میگن الی! دخترت خوبه؟ میگم خوووب! همین یه ربع پیش دیدمش!همین نیم ساعت پیش دیدمش! همین یه ساعت پیش دیدمش!هی تند تند میام میبینمت و هی تند تند قربون صدقه ت میرم....

واست تموم پله ها را هزار بار میرم بالا و پایین. بهم میگند چرا با آسانسور نمیری ؟میگم :میخوام بعد ها به دخترم بگم واست هزار تا پله رفتم بالا وپایین و خسته هم نشدم!صدام هم در نیومد.میخوام بعد ها بهش بگم چقدر.....

اسمش منت نیست.....خدا نکنه که باشه! من از منت بدم میاد.متنفرم! اگه منتی هست از طرف توست !تویی که منت گذاشتی و دخترم شدی...

این دو روز خیلی سخت بود.سخت و شیرین.....با هر صدای فریاد هر مامان اشک تو چشمام حلقه میرد و دلم واسه " مامانی  م " خون میشد که با چه درد و زحمتی به دنیام اورده!

دلم واسه تمومه مامانها خون میشد....

تازه این دو روزه میفهمم مامان بودن یعنی چی؟ توی این دو روز فقط صدای ناله شنیدم.فقط صدای گریه!فقط صدای جیغ!کنار تموم همراهها پشت در اتاق عمل و زایشگاه اشک ریختم.دست تموم مامانها و دخترا و خواهرها را گرفتم و گفتم آروم باش! صبوری کن! تموم میشه!و وقتی ازم پرسیدند من اینجا چی کار میکنم به همه شون گفتم من واسه دخترم اینجام! دخترم توی اون اتاق خوابیده! و بعد کلی واسه اینکه آروم بشند براشون بلبل زبونی کردم...

میدونی کلی واسشون حرف زدم و اونا کلی خندیدند و فکر کردن شوخی میکنم و کلی حال کردند اما هیچکدومشون نمیدونند راست گفتم و راست میگم...هیچکدومشون نمیدونند این قصه ای که دارم میگم و گاهی توش غر میزنم قصه ی راس راسی خودمه و فکر میکنند طناز شدم و دارم کاری میکنم غصه و نگرانیشون یادشون بره....

میبینی عزیز دلم؟ قصه ی غصه ی من واسه دنیا خنده داره! واسه همینه  منم یادم میره واسش غصه بخورم....

اصلا این عادتمه! همیشه قصه ی غصه م را فقط برای اینکه اشکم در نیاد جوری تعریف میکنم که واسه بقیه خنده داره و وقتی بقیه میخندند به خودم میگم ببین الی! خنده داره! ببین!بقیه میخندند پس مسخره ست و لوس بازی ممنوع!


عزیز دل الی! لوس بازی همیشه ممنوع! فقط خودت را واسه من و اونایی که دوستت دارند لوس میکنی...برای بقیه باید مقتدر و محکم باشی..باید خانوم باشی...دختر خانومه گل! تو باید یه گل دختری بشی و باشی که خانومی کنه و دنیا را با وجودش به لرزه در بیاره ولی خودش نلرزه.باید تر نشی!!! باید بری توی آب و بیای بیرون و تر نشی! خیس نشی! مثل اون مرغابی ها که کلاس دوم توی کتاب دینی خوندیم که بالهاشون چربه وهیچ وقت خیس نمیشند....


چو زن تعلیم  دید و  دانش  آموخت                رواق جان به نور بینش افروخت


   به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد                به    دریا   گر  بیفتد   تر  نگردد....


یه عالمه حرف دارم که چه طوری گل دختر بشی و باشی! تو گل دختر منی اما باید گل دخترتر(!!!!) بشی! زود بزرگ شو....زوووود....

امروز وقتی از پله ها اومدم پایین و همه تو رو توی بغلم دیدندت همه اومدند طرفم...همه دلشون میخواست ببیند دختر الی چه شکلیه که اینقدر واسش بال بال میزنه و اینقدر دوستش داره....

با اینکه بابات نشسته بود و قبلش کلی کولاک کرده بود و همه بالاخره بعد از دو روز فهمیدند چه خبره و کلی ازش ترسیدند ولی بدون توجه به اون اومدند و پتوت را کنار زدند و بهم گفتند چه دختره خوشگلی ! ان شالا قدمش خیره! اگه بدونی اون موقع چقدر بهت افتخار کردم...اگه بدونی چقدر واست خوشحال بودم که تحسین بقیه را مال خودت کردی....اگه بدونی وقتی بهت گفتند قدر الی را بدون چقدر از خوشحالی داشتم می مردم....عزیز دل الی!اگه بدونی......اگه بدونی وقتی به مامانت گفتند خوش به حالت با الی ت،من چقدر کیف کردم و خدا راشکر کردم که توی چشمای مامانت همه ش افتخاره و ستاره که هی برق میزنه! اگه بدونی وقتی عزیزام خوشحالند چقدر خوشحالم و یادم میره که.....اگه بدونی.....


صبح رسما قبول کردم هم مامانت باشم هم بابات....وقتی رفتم واسه گرفتن گواهی تولدت و مسئول بخش گفت پدر نوزاد؟ گفتم منم!

فکر کرد دارم شوخی میکنم! بهم گفت بهت میاد بابا باشی اما قرار شد تو مامانش بشی! پدر نوزاد؟ گفتم منم!

هم مامانش منم هم باباش!..شناسنامه هاشون دستمه اما من مامان و باباشم! قول دادم باشم! باید باشم...از یه ساعت پیش هم باباش شدم.باباش مسئولیتش را داده به من!

این دو روز به اندازه ی کافی سر به سر خانم "ر" گذاشته بودم و دیگه به قول خودش اخلاقم دستش اومده بود و اون هم واسم کم نذاشت! کلا این دو روز هی تا به هم برخورد میکردیم همدیگه را ترور میکردیم و بعد به هم چشمک میزدیم و میرفتیم....شناسنامه ها را که گرفت سرم را انداختم پایین و چشم دوختم مثلا به فرمی که قرار بود پر کنه.قشنگ سنگینی نگاهش را حس میکردم دیگه تاب نیوردم و سرم را بالا کردم.گفت :حالا فهمیدم!!!!

گفتم:فهمیدن نمیخواست! تابلو بود!

گفت :نه  نبود!!!مامان بچه دیروز که دیدم استرس داری و سر به سرت گذاشتم گفت سر به سرت نذارم اعصابت خورده ولی....آخه این دو روز تو اینقدر ......

بغض دیگه اجازه نداد حرف بزنم توی چشماش نگاه کردم و گفتم مامان بچه منم! گواهیش را میشه صادر کنید؟ و یه دونه اشک از چشمام لیز خورد پایین....از پشت میز بلند شد بیاد طرفم...شاید فهمیده بود الان دیگه منفجر میشم و میخواست شونه بشه واسم ولی بهش گفتم خواهش میکنم از جاتون بلند نشید؟ من هیچیم نیست!اصلا حس نمیکنم ازم سوء استفاده شده! با اینکه هم خدا ازم سوء استفاده کرد و هم مامان و باباش! الان فقط خوشحالم! اندازه ی تموم زندگیم خوشحالم که هم مامانم هم بابا! دخترم اینقدر نازه که جایی واسه غر و شکایت نمیذاره.....

بهم میگه گریه نکن! میگم من گریه نمیکنم! خودش داره میاد! بالاخره سر ریز کرد بشکه م! ولی مهم نیست! نه من به روی شما میارم نه شما به روی من! کارهای دخترم را انجام بدید اون مرد هم واسه امضا و اثر انگشت میاد .

و بالاخره مردی که قرار بود اسمش توی شناسنامه ت باشه بعد از کلی تشریفات اومد....

اسم که مهم نیست! هست؟ نچ! نیست!مثلا توی شناسنامه ی من اسم مامانم فرنگیس باشه یا فاطمه! چه فرقی میکنه؟یا مثلا اسم بابام حسن باشه یا حسین!چه فرقی میکنه؟

مهم اینه وقتی اسم مامان یا بابا میاد تو یاد کی میفتی؟یاد چی میفتی؟ حست چیه؟!

دختر کوچولوی من! دختر ناز من! تو قراره بشی بهونه ی تموم خنده های من!

شاید نتونم ،شاید تا ببینه تویی که قرار بود بشی سوهان روحم شدی تمومه زندگیم ،تو رو هم ازم دریغ کنه ولی نترس! من زیر قولم نمیزنم! الی و قولش!

دختر کوچولوی من! اگه بدونی چقدر اونایی که تمومه وجودشون لبریز از توه برات خوشحالند....

اونا هم از سر دنیا زیادند! اونا هم مثل تو از سر دنیا زیادند! اونا هم مثل تو از سر اون مرد زیادند ولی همیشه آخرش خوب تموم میشه....

اینو یادت باشه! آخرش خوب تموم میشه.....

عزیز دل الی! کی میتونه ادعا کنه تو رو بیشتر از من دوست داره؟!کی میتونه باور کنه که کسی پیدا بشه تو رو بیشتر از من دوست داشته باشه؟

گل دختر الی!زود بزرگ شو....یه عالمه حرف دارم که داره سر ریز میکنه اما صبر میکنم تا بزرگ بشی و همه ش را واست بگم.....

امشب کنار خودمی....پیش خودمی.....اسفند یعنی لیلا.....یعنی لیلای الی...یعنی تو......یعنی خدایا شکرت.....


الی نوشت:


توی راه پله های پشت بوم من را میبینه! بهم میگه باز روی پشت بومید؟!میگم اینجا خیلی قشنگه...آدم همه چی یادش میره و انگار توی خلأ ِ ...

میگه دخترتون را دیدید؟

میگم نیم ساعت پیش دیدم!خانم "ص" از دستم عصبانی میشه تا میگم اومدم دخترم را ببینم اما بهم اجازه میده!

میگه خوش به حال دخترتون!!میگم خوش به حال من با دخترم!خوش به حال من که میمیرم برایش این همه!

میگه خوش به حال شوهرتون!...میگم آره خوش به حالش!!!!!

با خجالت میگه:شما که شوهر ندارید!

میگم :ببخشید؟؟؟؟

میگه دیشب خودتون گفتید!!!!

میگم :چه موقع؟؟؟؟ به شما گفتم؟؟؟؟

میگه وقتی داشتم فرم به عنوان شاهد اول پر میکردم ازتون پرسیدم!گفتید مجرد!..

گفتم تا آخر که مجرد نیستم! بالاخره هرموقع شوهر کردم ،خوش به حالش!!!!!

باید خیلی خنگ باشم که نفهمم منظورش چیه یا میخواد چی بگه ولی خودم را میزنم به خنگی و از پله ها میرم پایین. من باید دخترم را بزرگ کنم. الی از مرد ها ،از عباس آقا ها توبه کرده! دنیای بی مرد،دنیای بی عباس آقا یعنی دنیای الی......

دنیای الی یعنی الی و بچه هاش.بدون هیچ عباس آقایی!!!!حتی بهمن سال آینده یا هیچ بهمن ماه دیگه ایی!حالا کووووووووووووو تا بهمن؟؟؟؟

وقتی داریم از بیمارستان میریم ،مستاصل میگه:خانم فلانی !میخواستم یه چیزی بهتون بگم و بعد  سکوت میکنه....

بهش کمک میکنم و اونقدر محکم میگم که فکر نکنه ناز و غمزه ی دخترونه ست : من از مردها توبه کردم.باید دخترم را بزرگ کنم! همین!





نظرات 5 + ارسال نظر
کیانا 1390/12/27 ساعت 19:49

سلام الی جان
نمیتونم چطوری سر از اینجا درآوردم اما نوشته هات حس خیلی قشنگی داش . شاید یه حس غریب که درکش میکردم حتا همین حس مادریتو
همه پستاتو نخوندم اما برمیگردمو میخونم .
از شخصیت آدمایی مث تو خوشم میاد ، ادمایی که مقاومن .حرفایی که واسه دخترت گفتی معرکه بود اینکه باید دنیا رو بلرزونه اما خودش نلرزه و محکم باشه

الی جان پیشاپیش عیدت مبارک
امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشی و سلامت
از آشنایی با وبلاگت خیلی خوشحالم
موفق باشی مادرنمونه

ساری کیانا جان
حواسم نبود کامنت دونی را بستم
آخه یهو مهمون ریخت خونه واسه دیدن گلدخترم مجبور شدم زود انتشار رو بزنم در برم ! ساری!
دخترم را دیدند و رفند و من الان با گلدخترم نشستیم داریم واست مینویسیم..
.
.
من همه ی دخترا را دوست دارم و چشم امید دارم بهشون که میونه همه ی اونا بالاخره هستند کسایی که شیر دختر و گلدختر تربیت کنند
واسم دعا کن که مامان خوبی باشم
نوروز تو هم مبارک
از طرف الی و دخترش.....

aasi 1390/12/27 ساعت 21:02 http://sonbahar.blogsky.com

سلام؛ قشنگ بود...خیلی قشنگ!!
خوب می نویسی دختر خوب، الـی!!
اوریانا فالاچی یک کتابی داره به اسم
«نامه به دختری که هرگز زاده نشد!»
بخونش ... خوب بمونید ... هر دو تون

الهی !
شنیدمش
اما نخوندمش
الان دانلودش کردم که همراه با هزارتا کتاب دیگه تعطیلات نوروز بخونمش
.
.

از خیلی وقت پیش شروع کردم واسه دخترم بنویسم
یه خورده نوشتم
یه خورده هم خواستم بگم اما ترسیدم ....
الان سارای من به دنیا اومده
فقط اسمش سارا نیست
اسمش گل دختر الی ه!

.
.
ممنون

خورشید شب 1390/12/27 ساعت 22:25

من نفهمیدم دختر خودتونه یا دختر یکی دیگه؟
اصلا دختر کی هست؟
اسمش چیه؟
تو چه طور ازدواج نکردی دختر داری؟
فرزند خوندتونه؟اون کسی که اون آخر باهاتون حرف زده میخواست ازتون خواستگاری کنه؟ شما قلا ازدواج کردید؟من گیج شدم

گل دختره خودمه ولی من به دنیاش نیوردم
کارا ی خودا را میبینی؟ مثل مریم که بی گناه بار برداشت ما هم یهو خدا از آسمون برامون گل دختر اورد

.
.
اون هم نمیخواست خواستگاری کنه میخواست بریم با هم بانک قبضهامون را بدیم
خبر نداشت اینترنتی هم میشه پرداخت کرد
من قصد ازدواج ندارم
مگه اینکه اصرار کنید


  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥ � ��★
*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥ � ��★

*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥ � ��★

*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥ � ��★
*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥ � ��★

*      *   ★     ★  ♡  *
 ★ ★   ☆  ★ * اپم
  ♡      ★  *  ★   *   ☆
★  *  ★ اپم  * ☆  ★  

♥   *   ★  اپم★ *
♡   ☆           ★ 
  ♥   منتظرم  ☆  *  ★   * ♥ � ��

سلام دوست گلم.شکیبام.لطفا آدرس وبمو با این آدرس توی لینکات عوض کن اون وبمو حذف کردم از این به بعد اینجام.مرسی.







اوووووووووووووووووووووووووووووووه ! تو که خیلی آپی!!!!!

[ بدون نام ] 1390/12/28 ساعت 09:14

من قربون تو دخترت برم

دور من یکی را خط بکش مادر!
در ضمن جهت ارائه ی هر گونه قربانی به بخش کشتارگاهه وبلاگ مراجعه شود
با تشکــــــــــــــــــــــر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد