_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

من آدم مزخرفی هستم...

هوالمحبوب:

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که وقتی از جلوی شهــر ِ سید رد میشویم؛از توی اتوبوس با اینکه نیست،درست مثل خودش سلام نظامی به شهر میدهم و چند لحظه به احترام شهر سکوت میکنم! و هیچ یادم نمی آید او میتوانست توی زندگی ام مثل اعتقاداتش آدم خوبی جلوه کند و نکرد... و باز هیچ یادم نمی آید چه شنیدم و چه دیدم از او که تاسف شد برایم یا چه طور به خودش اجازه داد که...!

من آدم مزخرفی هستم ...

آنقدر مزخرف که وقتی عمه فرزانه را توی خیابان میبینم دلم برایش از آن طرف خیابان ضعف میرود و دلم میخواهد تمام فاصله ی خیابان را پرواز کنم تا به او برسم و سلام کنم و بغلش کنم و ببوسمش و هیچ یادم نمی آید فریادهایش را جلوی خواهر و برادرهایش ...و باز هیچ یادم نمی آید فکرهایی که در سر پروراند و عملی کرد را!

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که وقتی میشنوم بابا حاجی مریض شده آنقدر اشک میریزم که بمیرم!آنقدر که دست به دامن خدا میشوم و التماس میکنم به حرمت خوبی هایی که در حق آدمها کرده ،بدیهایش را به من ببخشد.و هیچ یادم نمی آید چه کرد و چه گفت و چه طور به خودش اجازه داد  آن حرفها را، تا پیرمرد خوب ِ زندگی ام را گناه کند .آنقدر مزخرفم که تا پشت در خانه شان میروم اما توان در زدن پیدا نمیکنم !

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که نیمه شب از کابوسم می پرم و سراپا عرق مینشینم روی گل وسط قالی اتاق- همانجا که بچه ی جناب سرهنگ میگفت موبایل خوب آنتن میدهد و خدا زودتر سیگنال آدم را میگیرد- و دست به دامن خدا میشوم که مبادا "فلانی" ِ خوابم درد بکشد و خاک بر سر من که دستم برای بودنم توی زندگی اش و مرهم بودن کوتاه است! و هیچ یادم نمی آید چه طور دشنه ی اعتمادم را تا دسته توی قلبم فرو کرد و من درد شدم همه و بعدها گفت که زیادی احمق بودم که حتی مثلا درد کشیده ام!!!

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که وقتی میتی کومون خسته از تلاش روزانه آشفته می آید خانه ،تمام وجودم با آن هراس همیشگی ،زجر میشود و با دلهره خسته نباشید را حواله اش میکنم و دلم میخواهد بپرم بغلش و بگویم بس کن پیر مرد! برای چه اینقدر سختی به خودت میدهی؟ ...و هیچ به نشدنی بودن این قضیه فکر نمیکنم و هیچ یادم نمی آید با من و زندگی ام و احساساتی که دفن شد و این همه سال چه کرد!

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که برای تمام دنیا و حتی زخمهای زندگی ام مادر میشوم و تکیه گاه و هیچ هم بدم نمی آید وقتی مادر بودنم را روی سرم هوار میکنند و با استهزا برچسب خانوم بزرگ به من میچسبانند یا تهمت میزنند و "خودشان چه کارها که نمیکنند " را حواله ام میکنند و زوور میزنم که برای همانها هم مادری کنم! تا مادر خوبی باشم.تا حالا که قرار است مزخرف باشم بگذار مادر مزخرف خوبی باشم!

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که تمام بدهای زندگی ام را به خوبهایش میبخشم و دل خوش میکنم به قولی که به عکس آیکون روی دیوار *که اسمش را گذاشته ام بچه ی جناب سرهنگ-که یک روز سرد پاییز با فرنگیس کشیدمش و قاب کردم-داده ام که برای آدمهای زندگی ام خوب باشم ،حتی اگر وجود نداشته باشم .و عوض نشوم حتی اگر تمام دنیا عوضی شود!

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که میشوم شانه برای آدمی که برای چندمین بار وجودش توی زندگی ام زهر میشود و تلخکامی...میشوم سنگ صبور برای اشکهایی که باید از ریخته شدنشان شاد باشم ولی درد میشوم همه ،وقتی مرواریدهایش از غم نبودن او  که او خود نیز درد بود جاریست بر روی گونه هایش و هی با خودم میگویم خوب تقصیر او چیست وقتی قرار است من امتحان شوم؟...

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که وقتی چشمم به ضریح معصومه می افتد و تمام وجودم التماس میشود اسم تک تکشان را می آورم و برای دچار آدمی شبیه خودشان نشدن توی زندگیشان دعا میکنم.شاید چون میدانم چقدر کسی مثل خودشان را داشتن و تحمل کردن سخت است!خوب تقصیر خودشان که نبوده،انگار نازل شده باشند و مامور،برای درد دادن به من !خُوب به وظیفه شان عمل کرده اند،نه؟!...

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که آدمهایی که وجودشان برایم درد است را بغل میکنم...دعا میکنم...خنده میشوم...گریه میشوم...میگویم روی بودنم حساب کنند.مطمئنشان میکنم که پشتشان گرم شود.شبها تک تکشان را چه باشند و چه نباشند، با اسم میخوابانم و رویشان لحاف میکشم و تا بیدار ماندن آخرینشان بیدار میمانم...یادم میرود انداخته بودمشان بیرون...جاییکه که روبرویم نباشند...زخم نباشند...یادم میرود گذاشته بودمشان برای روزی که منتظر عقوبت کارشان بودم...

من آدم مزخرفی هستم...

آنقدر مزخرف که برایشان دلتنگ میشوم...اشک میشوم...بغض میشوم و هیچ یادم نمی آید تمامشان برای نابود شدن من درست روبه روی همین قبله و خدا و شاید روی یکی از گلهای وسط قالی ه اتاقشان که خوب سیگنال میدهد به خدا دخیل بسته اند...

باید خودشان و اسمشان و یادشان و خاطراتشان را از زندگی ام تف کنم بیرون...چنان که تف کردند به تمام بودنشان و خاطرات و ایمان و لحظه های خوبی که حتی به اندازه ی یک دقیقه توی زندگی ام داشتند...باید برای به بند کشیده شدنشان دعا کنم تا روزی برسد که درد شدنشان را به تقاص درد شدنم ببینم...باید کیف کنم غصه بودنشان را...باید به خاطر استیصالشان هیجان زده شوم که بدجور به استیصالم کشیدند...امــــــــا...اما من آدم مزخرفی هستم...

الــی نوشت :

یکـ) من این شعر را ازوقتی که بچه تر بودم دوست داشتم.شاید چون آدم مزخرفی هستم!

از اینجا الـــی را گــوش کنــید >>> " خداونـــدا خطــا گفتــم ببخشــای ..."

دو) این روزها قهوه میخوریم...شهرام ناظری گوش میدهیم...کافه پیانو میخوانیم ...سرفه میکنیم !بدجور کنج خانه مان را دوست داریم!

سهـ) شع ـر که میشوید خدا را عاشق شوید نه ما را! روی بد کسی حساب باز میکنید! ما فقط دختر خوبی هستیم نه عاشق خوبی! دنیا به حقانیت گفته هایمان شهادت میدهد!

نظرات 77 + ارسال نظر
نگار 1391/11/07 ساعت 23:01 http://meyalood.mihanblog.com

چه آدم مزخرف با احساس و مهربونی هستی تو!
واقعا میشه تو رو دوست نداشت؟!

آره میشه
اما
اما تو حق نداری نگار...

:)

mamad 1391/11/07 ساعت 23:07

از شکوفه ی غزلی تا لبی عسل بچشم

چرخ می زنم هر شب با چراغ زنبوری

تا ابد گمان نکنم این دو تا به هم برسند
عشق و بال سیمرغی ، عقل و پای تیموری

دلخوشی در این دنیا اتفاق سختی نیست
یک سماور، آب، آتش ،سینی، استکان ،قوری...

حمید 1391/11/07 ساعت 23:13 http://jonob122blogfa.com

درود الی جان . تا همین چند قرن پیش مزخرف رو آراسته شدن معنا میکردند منم تو رو به همین معنا میکنم . دختری آراسته به قشنگی ملاحت و بیرنگی . هماره شاد زی

مثل همین کلمه ی ارزان که همان قرنها معنی ارزنده میداد...

عوض گشتند از تاریخ بی تاریخ قانون ها ،آقااااا

:)

ما دختره خوب این دیار و این قرنیم آقااا

ما را همین معنای عام این روزها کفایتمان میکند

آراسته و ملیح و بیرنگ میبینید آقااا

+عجالتن این بیرنگ همون کمرنگیه شدید معنی نمیده؟

آقا اجازه ما پرنگیم آقااا!

mamad 1391/11/07 ساعت 23:16

حوا ! خیال نیست مرا بیخیال شو
هرخاک آب خورده که آدم نمی شود

من اهل چشمهای توام ای جهان من

گریه نکن که از وطن خود برانی ام

sahar 1391/11/07 ساعت 23:18 http://sahar-ho.blogfa.com/

حالا دیگه به الی ما می گی مزخرف ؟
دهــــــه !!!

میخوای برم به الی اونا بگم؟
من میرم میگم ولی مسئولیتش پای خودتا!

:)

خب
تو این مرحله تو حقیقتو پذیرفتی
حالا سعی کن درستش کنی و دیگه ادم مزخرفی نباشی
ولی جدا خیلی داغونیا...
ی فکری بحال خودت بکن
(دوس ندارم ناراحتت کنم.عادت دارم حرفمو بزنم.رک نوشتی و رک جواب دادم)

انگار که این کامنت را به اندازه اسم خود سحر دوست داشته باشم
انگار که دلم بخواد یکی بگه حق با توه
انگار که فقط دلم خواسته باشه یکی تو درست میگی به جای اینکه بگند چه مزخرفه خوبی!

انگار که من بال در بیارم از این لحن و این جمله و این کنایه و این رک گویی
انگار که مثلا نفیس یا نرگس بهم بگم حالم ازت به هم خورد

انگار که ....

:)

mamad 1391/11/07 ساعت 23:27

در پیش پایت این غزل را سر بریدم تا

بهتر ببینی ذبح اسماعیل هاجر را

اینک وصیتی ست مرا:«روز مرگ من

آنان که تا کنار جسد می رسند را،

-تأکید کن بگو که بخوانند جای «حمد»

این شعرهای ساده ی مردم پسند را»


+درد دادی محمد...!
:(

mamad 1391/11/07 ساعت 23:35

توهیچ وقت سهم نگاهم نبوده ای
چشم تو راه داشت به دنیای دیگری

چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای

اشک ان روز که آیینه شد از چشم افتاد

mamad 1391/11/07 ساعت 23:40

گنجایش حضور تو در صحن چشمهام
در باور تغزل طبعم نمیشود

اصلا چرا دروغ،همین پیش پای تو

گفتم که یک غزل بنویسم برای تو

احساس می کنم که کمی پیرتر شدم

احساس می کنم کـه شدم مبتلای تو...

shagerd 1391/11/08 ساعت 04:16

سلام
www.ostad-nostalgia.blogfa.com واسه اینکه بیای برای استاد کنکورت کامنت بذاری باهاش بحرفی حرفایی که نتونستی یا انتقادایی که نگفتیو بگیو عدد کامنتشو بالا ببری.[گل]

هااا؟ این که گفتی یعنی چه؟!
والا ما خیر سرمون خودمون واسه کنکور خوندیم
از این قرتی بازی های بچه های این دوره نبود مادر!
:(

با تمام وجود گناه کردم و در تکرار آن اصرار! اما نه نعمتش را از من گرفت...نه گناهم را فاش کرد اگر اطاعتش کنم چه میکند!!!

انت القوی و انا الضعیف
و هل یرحم الضعیف الا القوی...

:(

SaEiD 1391/11/08 ساعت 12:46 http://lastlovei.mihanblog.com/

سلام خیلی نوشته هاتون قشنگه....منم از دست این روزگارو بعضی آدما خیلی گرفته من به کسی بدی نکردم ولی بدی دیدم....این روزا روحیم داغونه یه اتفاق تلخی برام افتاد از همیشه تلختر....به وبلاگ منم سر بزن...این یه وبلاگ دیگمهwww.happyheart.loxblog.com

من از هیشکی دلم نگرفته آقاااا

حتی روزگار...

همه ش زیر سر خوده الی ه...

خوب باشی دو وبلاگی!

:)

ermia 1391/11/08 ساعت 13:10

محمد علی بهمنی‎
دلگیرم از خموشی تقویم روی میز
از دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام
از او که گفت : یار تو هستم ...ولی نبود
از خود که زخم خورده ام از یار خسته ام
با خویش در ستیزم و از دوست در گریز
... از حال من مپرس ! که بسیار خسته ام ...

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست

گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

غم آنقدر دارم که می خواهم تمام فصلها را

بر سفره ی رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

ermia 1391/11/08 ساعت 13:12

فاضل نظری‎
همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته اندوه دامنگیر خود باش
از عالم غم دلرباتر عالمی نیست
کار بزرگ خویش را کوچک مپندار
... از دوست دشمن ساختن کار کمی نیست
چشمی حقیقت بین کنار کعبه می گفت
«انسان» فراوان است، اما «آدمی» نیست
در فکر فتح قله قافم که آنجاست
جایی که تا امروز برآن پرچمی نیست

با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو

باشد که خستگی بشود شرمسار تو

در دفتر همیشه ی من ثبت می شود

این لحظه ها عزیزترین یادگار تو...

ermia 1391/11/08 ساعت 13:14


من دفتری پر از غزلم
نابِ نابِ ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا
کم است !
محمد سلمانی

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافی است

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی است



قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو؟

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

میدونی الی..اگه همهء آدما این همه مزخرف بودن دنیا خیلی قشنگتر میشد!
من به خوبی تو مزخرف نیستم اما...
مزخرفم...فقط کمی!

سلام دختره خوب

هرکی یه جوره خاصی مزخرفه!

یه مدل خاص!

انگار که کسی به مزخرفیه اون نیست...

خلق الانسان فی کبد...
فک نکنم بازم دنیا قشنگ میشد!

علیک سلام خاطره ها...
:)

_________♥♥♥♥♥♥♥♥__________♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________________♥♥♥♥♥♥♥♥♥
__________________♥♥♥♥♥♥
___________________♥♥♥♥
___________________♥♥
__________________♥♥
_________________♥
_______________♥
____________♥♥
__________♥♥♥
_________♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥
________♥♥♥♥♥♥♥♥
__________♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥
_________♥♥♥♥

جل الخالق!

جالبی ادم ها به مزخرف بودن !!

پس من آدم جالبی هستم!

بشری 1391/11/08 ساعت 21:07 http://www.ghalam-b.blogfa.com

به تماشا سوگند.....
و به آغاز کلام........
آفتابی لب درگاه شماست.......
سپهری

زیر بیدی بودیم

برگی از شاخة بالای سرم چیدم،

گفتم‌
:
چشم را باز کنید

آیتی بهتر از این می‌خواهید؟

سوسن بانو 1391/11/09 ساعت 18:01

من هم آدم مزخرفی هستم.
از دیدارتون خوشبختم.

مزخرف بودن خوب نیست
من بیل زنی ام که بلد نیست باغچه ش را بیل بزنه
ولی بلده برا بقیه نسخه بپیچه!
تجدید نظر کنید بانو
:)


تا بدبختی را نشناسیم هیچوقت راه بدست آوردن و نگه داشتن خوشبختی را یاد نمی گیریم

من و اوشون که خیلی هم دیگه را میشناسیم
نه اینکه بد بخت باشیم ها!

عمرا!
فقط میشناسیمشون اونم شدید

:)

حالا خوشبختی که بیاد همچین سفت میچسبیمش در نره
فقط میترسم خفه بشه :)

عجب!!!
در لحظه ی اول ورودم به اینجا با خودم گفتم: من کجام؟! :دی
فهمیدیم یه الی خانوم مزخرف خوب اینجا هست :دی
فکر کنم منم یه جورایی مزخرفم. اصلا به افتخار خودمون که مزخرفیم :)))

آدم نمیتونه هم مزخرف باشه و هم خوب ولی ما قابلیت این رو داریم که هم خوب باشیم و هم مزخرف

به افتخار خودمون :))

عالی بود یه وبلاگنویس مزخرف خلاق و پر از احساس که میتونه نویسنده بزرگی بشه آفرین

مزخرفی و بزرگی از خودتونه شلم شوربای عزیز :)

ما هم منتظر اون روزیم که نویسنده ی بزرگی بشیم

yasna 1392/07/03 ساعت 19:54 http://delkok.blogfa.com

تو بهترین آدم مزخرفی هستی که تا حالا دیدم !

بهترین مزخرفی از خودتونه :)

اکرم 1399/05/20 ساعت 00:18

خوب مینویسی بانو.و حرفتو حرف دله که به دل میشینه.
اگه کزخرف بودن اینه.منم مزخرف بچدنو دوست دارم.

و مایی که مزخرف بودن را دوست داریم ...

کیانا 1399/12/17 ساعت 08:06

واو چقدر پیاما قدیمیه...

مال سال ۹۱ و اینا اوووو

و منی که قدیم را دوست دارم ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد