_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

میوه می چینـــم، برایــــم برگ ها را پس بزن...

هوالمحبوب:

میـــوه میچیــــنـــــــم ، برایـــم بـــرگ ها را پــــس بــــزن...

اصلا هم ناراحت نیستم!اصلا هم بغض نمیکنم.حتی وقتی صدام میکنند که توت بچینم و بخورم!

آخه کدوم آدم عاقلی وقتی توت میخوره بغض میکنه؟اصلا شما که اهل کتاب و مطالعه اید، تاریخ رو ورق بزنید ببینید اصلا در تاریخ بشریت همچین موردی یافت شده که کسی وقتی توت میخوره گریه ش بگیره؟

همه میدونند من زیاد اهل توت خوردن نیستم چه برسه که بخوام وقتی توت میخورم گریه کنم!

همه میدونند!حتی خانوم همسایه که بهش میگیم "خاله"!

نشون به اون نشون که چند وقت پیش که به اصرارش رفتم خونشون تا زیر درختشون توت بخوریم،وقتی همه عین بز از درخت آویزون شده بودند و داشتند حتی برگهای درخت رو هم میخوردند و من کلی خنده م گرفته بود ، چندتا دونه توت بیشتر نخوردم و هی عجله داشتم برم سر کار و "خاله" هم فهمید و گفت :"تو هم که "توتی" نیستی!" و من خندیدم و گفتم :"نه!من غازم!" و تا چند دقیقه داشتم برای خودم تجزیه تحلیل میکردم که منظورش "توتی" با "ت" دو نقطه بود یا "ط" دسته دار!

اصلا هم ربطی به این نداشت که توت هاش معلوم نبود شیرینه یا ترش! و کلا همه ی مزه های دنیا توی وجودت گیج میشد و یا اینکه مجبور بودم توت را از درخت بکنم و من عادت داشتم و دارم میوه را حاضر و آماده بخورم نه دستچین و دونه دونه و با فاصله که نفهمم چی خوردم!

امروز هم فرقی با قبل نداشت!به اندازه ی کافی به خاطر تابستونم که قرار بود دود بشه بره هوا منزجر بودم و پیشنهاد رفتن زیر درخت توت میتونست نور علی نورش کنه! وقتی گفتند قراره بریم زیر درخت توت چندان راغب نبودم.حتی وقتی قرمزیش با تمام قوا داد میزد بیا منو بخور.حتی وقتی که توت های رشید و قد بلند جلوی چشمت راه میرفتند و دلبری میکردند.

حتی وقتیکه اولین توت را با اکراه گذاشتم دهنم و طعمش تمومه وجودم را جمع کرد و چشمام را بستم از بس که ترش بود و تا لحظه ای که همون توت ه لعنتی بره پایین صد بار جلوی چشمام پرده ی اشک اومد و رفت و من همه ش را گذاشتم پای ترش بودنش!

و گرنه اصلا هم یادم نیومد که تو چقدر توت دوست داری .یا اصلا هم یادم نیومد که چه طور از درخت تند تند توت میکندی و دلت میخواست تموم ه درخت را یه لقمه کنی و من توت های رسیده را میچیدم و کف دستت میذاشتم تا بخوری و من کیف کنم.و اصلا هم یادم نیومد چه طور توی اون مسیر سربالایی ه پر از درختهای توت خسته شده بودی و من هلت میدادم و تو میگفتی:" فکر کردی خیلی قوی ای؟خیال کردی تو داری من را میبری بالا ؟" و من بهت گفتم :پس چی ؟اگه فکر میکنی داری کمکم میکنی همه زورت را بزن تا سر جات بایستی و من هلت بدم ببینم چقدر میری جلو!

و یا اصلا هم یادم نیومد همه ی زورت را زدی یا نزدی و من باز توی اون مسیر پر از درخت توت هلت دادم و با هم کلی خسته شدیم...

یک توت دیگه گذاشتم توی دهنم.انگار که ترشیش فشار بیاره به چشمهام و غدد اشکیم!عجب توت قوی ای بود!

حتما باید یه جایی توی یه کتابی جایی نوشته باشه توت های خیلی ترش خاصیت اشک زایی و بغض دارند ،نه؟

و گرنه اصلا دلم تنگ نشده و  یادم نیفتاده که این همه ازم دوری و چقدر توت دوست داری!اون هم توت ترش و قرمز.حتما به خاطر ترشی ه این توت های لعنتیه که وقتی میذارم دهنم انگار دارم خون جیگر میخورم و الا چرا باید بغض راه گلوم را ببنده؟

همه چی که سر جاشه و همه چی آرومه و من هم حتما چقدر خوشحالم...تو اونجا توی دشت شقایق کباب خوردی با یه عالمه سیر! و اصلا هم نباید برات مهم باشه چقدر خوشبو شدی!و وقتی میگی "یه عالمه " یعنی که کلی اشتها داشتی و حالت خوب بوده که این همه سیر خوردی و دیگه لازم نیست کسی کنارت بشینه و هی برات لقمه بگیره با یه پر ریحون و هی گولت بزنه که اگه اینو بخوری لقمه ی آخره تا تو تمام غذات را بخوری .و من باید با تصور اینکه خوبه که خوبی کلی خوشحال باشم.همه چی سر جاشه و من هم  اینجا "گل دختر" به بغل، نشستم زیر درخت توت و کنار استخر ماهی و دارم با احتیاط دونه دونه توت توی دهن گل دختر میذارم ونگرانم که مبادا مثل من بغض کنه و اشکی بشه ولی اون انگار بدنش در برابر توت مقاوم باشه چون هر بار توت را میخوره و قورت میده باز با سر و صدا و اون نگاه الی کــُـشـِش تقاضای توت ِدرشت بعدی را میکنه.

نمیدونم!حتما باید جایی،توی کتابی،سایتی،مجله ای،روزنامه ای،مقاله ای چیزی نوشته باشه توت خاصیت احساس زایی داره و روی احساسات آدمای مختلف تاثیرای مختلف داره و ممکنه حساسیت زا باشه!واسه همینه که شاید یکی مثل من بغض میشه با توت و یکی مثل گل دختر و تو شوق میشید...! و گرنه هیچ ربطی به دلتنگی م نداره!!

الــی نوشــت :

یکـ) آبان بود،دوشنبه و مبعث! امشب بی شک بزرگترین عید زندگی من خواهد بود.سالگرد ازدواجت مبارک فرنگیسم. عید شما هم ! :)

دو)یعنی دم این بلاگ اسکای گرم با این همه تغییرات خفن!آقا ما از صبح تا حالا احساس خارجکی بودن بهمون دست داده خفن!فقط نمیدونم چرا عکس و شرح نوشتمون را خورده! و گرنه ما کلی ازش ممنونیما! بلاگ اسکایی ها مبارکمون باشه :)

سهـ)آجی ای که نتونه ساک داداشش را وقتی میخواد بره مسافرت ببنده براش،آجی نیست!چغندره!

چاهار) نمیخواید بگید که شما هم پای این مناظره ها و معارفه ها و مصاحبه های دور چندم ریاست جمهوری میشینید و بعد هم دستتون را میذارید زیر چونتون و به افق خیره میشید و کلی بهش فکر میکنید که؟! لا اله الا الله ! حالا هی ما میخوایم هیچی نگیم،مگه میذارید؟

نظرات 49 + ارسال نظر
خوشبخت ترین الـ ـی 1392/03/16 ساعت 17:36

خب اگه راس می گی
توت رو بخور و لذت ببر از این که چقد خوبه تـــوتـــــ...
هوم؟

توت من را به هیجان نمیاره !

اصلا بد رقمه بدخوراک شدم

هی حالم از خودم بد میشه اینقدر سوسول شدم منی که خر را باخور میخوردم و مرده را با گور! :|

تبسم 1392/03/16 ساعت 18:22 http://tabile.blogfa.com

خوندم خوندم خوندم تا اونجا که رسیدم که "تو" هم توت دوست داشت و برام همه ی نوشته هاتو تحلیل کرد..
الی عزیییییزم..
آه..
فقط آه از روزهایی که خاطره هامون به اسمشون رقم خورد..

انگاری همه ی "تو" ها توت دوست داشته باشند حتی اگه "تو" نباشند!

خاطره ها قشنگ ترین قسمت زندگی اند ،حتی اگه آآآه داشته باشند

تو که تبسمی تبسم شو :)

نگو که اونروز نتونسی به موقع برسی خونه و ...وسایل داداشیتو جمع کنی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من که اومدم رفته بود :|

توت دوست داشت ..خیلی هم...و اولین باری که بدون اون توت خوردم ی شب بارونی بود و من بدون هیچ دغدغه ای برا نگهداشتن بغضم دونه دونه از درختچه شاهتوت حیاط خوابگاه توت چیدم و با اشک قورت دادم...!

تجربه ی اولین ها بعد از اون بی شک باید سخت بوده باشه سیده جان...
مخصوصا اگه بارون بزنه :|

توت دوست داره :)

coraline 1392/03/16 ساعت 20:10 http://coraline.blogsky.com

خو منم توت میخوام

میگما این پسوورد زدن توی نظرات هم تغییرات جدیده؟

خوب شما به جای من بیا زیر درخت توت و کنار استخر ماهی.همه ی شاه توت ها پیشکش :)

پسورد منظورت کد امنیتی ه ؟

از اول بود فک کنما :)

banuye nuro ayne 1392/03/16 ساعت 23:47

va u tutt gofti o man
cheghad ba goftanet dahanam jam shodd

الان هر جا تو خونمون نگاه کنی توت ه ! توی یخچال!توی قابلمه!توی کابینت! روی کانتر آشپزخونه!توی سطل آشغال! توی باغچه! تو طاقچه!یعنی باید فقط یه دیوار پیدا کنی سرت را بزنی توش!

الهی بگردمدون! شوما که دلدون خواست باید زود بهتون توت برسونیم که نکنه نشه که بشه و بعد بچه مون کچل به دنیا بیاد!!!!

گیسو 1392/03/16 ساعت 23:53

سلام الی شیرین سخن
با این توت خوردن هم شیرینتر شدی البته توت شیرین توت سرخ و شرابی
....
همین عطر توت های سرخ
همین طعم گلابی ها
همین احساس
چکاوک برای گل ها آواز سر می دهد
تو بودی ترانه سرای شعرهای قشنگ
.....
الی جان کد تایید را ببین

خوبی گل گیسو ؟

ولی فکر میکنم تلخ شدم با این همه توت یا نهایتش تـُرش!

تو شیرین میبینی و میخونی گل گیسوی هنرمند خودم

این ترانه تون هم که مهر تایید بود بر هنرمندیت :)

+کد تایید چیه؟ چی شده؟مگه توی کامنت گذاری چیزی میخواد؟

saji 1392/03/17 ساعت 02:51 http://www.randeshode.blogfa.com

الـــــــــی
بد جنس ، دلمو آب کردی
من به توت حساسیت دارم ولی خیلـــــــــی دوس دارم :(((((((((((((

الهی ی ی ی ی...

ساجده زود بیا در خونمون یه بشقاب توت برات کنار گذاشتم

بدو تا کسی نخورده :)

از توت میشه متنفر بود...البته برای من نبرای اینکه کسی توت دوس داره!نه!...واسه اینکه الی بغضش گرفت...

الـــی را بی خیال بانوی خیال ...این الــــی کلا برای چیزی نیست که بغضش نگیره..

اصلا بهش رو بدی میشینه برای هوای در جریان هم اشک و آه و ناله راه میندازه

توت را دوست داشته باش.به روی الی هم نیار باز لوس میکنه خودشو :)

سلام....خوب مثلا که چی؟
یعنی چی؟؟؟منظور؟

من زور؟

تو زور بابا :)

مثلا هیچی !

کلا دور همیم گفتم بشینیم توت بخوریم سر به سر هم بذاریم حرص همو در بیاریم وقتمون بگذره بریم بخوابیم صبح بشه بیدار شیم صبح بخیر بگیم ...همین :)

اما من وقت خوردن توت اشک ریختم
اون درخت شاتوت سیاه همونجا که هر روز عصر منو اونجا میتونید پیدا کنید ...اون درخت به نام اون بود ...هست ...
.
توت های شیرین هم خاصیت اشک زایی دارند ...
.
عیدت مبارک :)
ازدواجش مبارک:)
.
چغندر هم خوبه
وقت رفتن محمد آخرین نفر فهمیدم روز رفتن ساکشو دیدم
گفتم کجا خندیدن و گفتن بی خبر از همه دنیا محمدت داره میره
.
هی یادم اوردن برم مهد کودک سیمای ملی رو ببینم هاااا باز نشد یادم نمیموند و اخرشم ندیدم

آره! امتحان کردم!یواشکی! با اینکه شیرین بود هم بغض شدم...

عیدمون مبارک...سالگرد ازدواجشون هم مبارک :)
.
.
آدمی که باشه ، ولی داداشش خودش ساک سفرشو ببنده برای لای جرز دیوار خوبه!

+الان باید میگفتم دور از جون ؟ :))

یادداشت های روزمرگی 1392/03/17 ساعت 09:27

دیروز اومدم چیزهایی نوشتم اینجا.
از بلاگ اسکای گله کردم.
انگار خودشم فهمید یه آدم بی سواد از ورژن جدیدش خوشش نیومده که کامنتم رو حذف کرد.

بگردمدون شوما و سوادتون رو...

من که کامنت ازت ندیدم مائده:|

من از این ورژنش خوشم میاد اما خیلی برام غریبه:)

خیلی زلمزیمبو واسه خودش راه انداخته :))

یادداشت های روزمرگی 1392/03/17 ساعت 09:34

راستی بابت خورده شدن عکستم یه چیزی بگم.
می تونی بری تو قسمت ویرایش پروفایلت و اونجا هر عکسی که خواستی دوباره بذاری. دیگه لازم نیت حتما پسوند گیف داشته باشه تصویرت.

عکسم را رفتم اونجا گذاشتم شده اندازه ی یه مورچه!

اصلا خودم خنده م گرفته بود !

تموم ه متن شرح نوشتم هم تو هم تو هم شده بود...رفتم برای بلاگ اسکای نامه ی محبت آمیز نوشتم ببینم چی میشه !

فاطمه 1392/03/17 ساعت 09:43 http://yadegari20.blogfa.com

عیدتون مبارک الــی بانـو
بعضی از خاطره ها هیچ وقت از یاد نمیرن
...

امیدوارم مسافرتون بسلامت برگردن
قسمت کد امنیتی نظرات قبلا عدد بوده الان حروف شده
تغییراتتون مبارک
البته بلاگفای هم تغییر کرده
مواظب الــی عزیز باشین

من که میگم "هیچ" خاطره ای از یاد نمیره

خاطره اگه خاطره باشه تا ابد می مونه ،حالا تو هر چقدر هم زور بزنی یادت بره...

عید تو هم مبارک...

این قرتی بازی ها را من نمیفهمم یعنی چه این بلاگی ها راه انداختند.اصلا از دیروز تا حالا فکر میکنم رفتم خونه مردم!!!

یک بانوی خیال است و کلی خیـــال
بیخیالش میشوند اما بیخیال نمیشود الی بانو جان!

کی دلش میاد بی خیال بانوی خیال بشه ؟

در ضمن سنت شکنی کن و گاهی بی خیال شو بانو :)

hani 1392/03/17 ساعت 13:51 http://hanilam.blogfa.com

از خوندنت سیر نمیشم الی
حتی وقتی می نویسی بغض و بغض میکنم
حتی وقتی از اشک حرف میزنی و اشک میشم
بازم از خوندنت سیر نمیشم الی
خیلی خوشحالم که تو هستی
صفحه ی تو هست
و من یه الی دارم
مراقب خودت باش الی جانم

باید از این به بعد بنویسم لبخند تا خنده بشی هانی...

باید یه دل سیر خنده بنویسم این بار و حواسم باشه که دیگه بغض نشه...

هی قول میدم ها ...هی یادم میره

ببخش هانی و تو هم مراقبش باش:(

کیوسک 1392/03/17 ساعت 14:54 http://platonic.blogfa.com/

ایم الی اگر هنوز همتان الی من باشد موقع دیدن توت هم می تواند بغض کند از بس با هرچیزی خاطره های بکر می سازد
یادم آید....

این الی هنوز همون الـــی ِ که تمام اطرافش اون را یاد چیزهای خوب و یا حتی بدی میندازه که شیرینه...
این الی هنوز همون الـــی ِ که برای دوست داشتنی های زندگیش دلتنگ میشه و دلش میخواد بمیره ...

یادت آید...

تو هم کم نداری از این نگاهها و خاطره ها رها ، نه ؟

قنطیـ 1392/03/17 ساعت 15:05 http://qenti.blogfa.com/

منم شاتوت میخوام :(

یک جایی هست درست بعد از آخرین پیچ خروجی ِ شهر ...چهار پنج تا درخت ه توت هست و یه استخر بزرگ ماهی و یه عالمه درخت انار و یه مرزعه ی بزرگ گوجه ...

اونجا تموم ه آدماش حتی اگه نخوای دعوتت میکنند بشینی کنار استخر ماهیشون و شاتوت بخوری و اصلا براشون مهم نیست وقتی توت میخوری یا میبینی بغضت میگیره یا نه :)

آرش 1392/03/17 ساعت 15:15 http://karimator.blogfa.com

خب راجب بعضی از پست ها نمیشه نظر گذاشت کلا !!
تنها چیزی که می تونم بگم اینه که من واقعا توت دوست ندارم :دی

از اینکه وقتی حرفی نیست نذر نداری به گفتن کلی خوشحالم :)

یادم می مونه واقعن توت دوست نداری :)

کاکاپو 1392/03/17 ساعت 15:45 http://balapain.blogfa.com

الی جان توت نخور
اذیت میشی
چه کاریه !

انگاری که این اذیت شدن ها و این دلتنگی ها را دوست داشته باشیم !

اصلا این همه زهر دوری را برای شهد شیرین دیدار تحمل میکنیم :)

شما خوبی کاکاپو ؟ :)

coraline 1392/03/17 ساعت 17:16 http://coraline.blogsky.com

بهله همون کد امنیتی رو عرض میکنم

تازشم! آمارگیر وب من دیگه جلو نمیره! مال شما چی؟

کد امنیتیش خیلی خنده دار شده ! اینقدر از کپس لاک بدم میاد !(همون حروف بزرگ یعنی!) حالا هی تند تند مجبورم برای کد امنیتی از این جلف بازیا در بیارم!:|

تو قسمت برنامه های جانبی بری میبینی قسمت آمار نوشته :"در حال حاضر امکان نصب این برنامه وجود ندارد!"...یعنی فکر کنم حالا حالاها هفتاد میلیون جمعیت هیشه در صحنه هم بریزند اینجا بلاگ اسکای براش مهم نباشه و آمارش تکون نخوره :)

پود 1392/03/17 ساعت 18:27 http://www.pud.blogfa.com

ای جان دلمون آب شد با این عکس

کجایی مهندس؟ زود باید برات یه بشقاب توت بیارم ،یهو بچه مون نخواد بعد اثرات سوء اش بعد خودشو نشون بده بدبخت شیم!

مهندس دیگه دلت چی میخواد ؟ :)

الی عزیزم...
ای الی عزیزم..
الی نازم...
توت می خوام

بدو برو یه پارچه بیار زیر درخت میخوام توت بتوکونم...

بدو تا نریخته زمین بقیه مورچه ها بر دارند ببرند خودشون بخورند :)

اگه اینطوری باشه خیلی چیزا هست تو دنیا که خاصیت اینجوری داره یا اشک درمیاره یا نفس میگیره

اگه اینجوری باشه همه چیز این خاصیت را داره.بستگی داره تو چقدر دلت تنگ شده باشه.

یهو میبینی بستنی رو هم که میبینی با تمومه خاصیت غم زداییش میشه زهر ِ مار ...والا :)

ادیب 1392/03/17 ساعت 21:00

ایجااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
امروز توراه شمال خوردممممممممممممممم

نوش جونتون .

یحتمل باید تو راه شمال توت خوردن بچسبه . ما که ندیدیم شنیدیم :)

سلام . قبلا وبلاگ منو با اسم آن روزها داشتی ...
الی خانوم خوبی ؟ امیدوارم هنوزم شاد و خوشحال باشی
دو سال مهمون شهرتون بودیم حالام داریم میریم
پیروز باشی

از اون داستان دختری که ستاره ی کاغذی داشت یادم افتاد کدوم وبلاگ را میگی...

بعله !هنوز شاد و خوشحالم

به سلامتی بودید ،کجا آخه؟

امیدوارم بهت خوش گذشته باشه اینجا :)

آره دیگه الــــــی جان، اینطوریه که بعضی وقتا واسه بعضیا (دور از جون تو) دنیا میشه عینهو جهنم

و جهنم من با این همه به یاد آوردن میشه بهشت...

شاید یه بهشت دردناک !!

مهم نیست چقدر دوره...

مهم نیست هست یا نیست...

حتی مهم نیست چی باعث بغض میشه یا نمیشه

مهم اینه آدم زندگی ه منه...بوده...هست...

مریم 1392/03/18 ساعت 00:06 http://brightns.blogfa.com

برای من چای نعنا خاصیت اشک آوری دارد...

+ من ...دارم :*

و چای دغدغه ی عاشقانه ی خوبیست

برای با "او" نشستن بهانه ی خوبیست ...

+می تو :D

ماهان 1392/03/18 ساعت 00:26 http://hobabezakhm

♥کار هر روزم شده است ♥
♥که برای شادی ات دعا کنم♥
♥تو که قلبت آرام باشد♥
♥زندگی من هم آرام است♥

زیر لب ذکر تو را هر روز و هرشب گفته ام

گفتــه ای :‌آرام تـر ، آرام تـــر ، آرام تـــــر!

کاسه شعر مرا از دست عشق انداختی

تکه ای را تر کن از سرچشمه ی الــهام،تر!

سلام
واقعا مرسی بابت تبریک!
متشکرم!

همچنان هم مبارکا باشه :)

سلام الی .خوبی؟ عزیزترین من عاشق توت سفیده و وقتی توتای حیاطمون میرسه من فقط فکر اینم که خوشگلترین هاش رو براش دست چین کنم و تا اون نخوره به من هم مزه نمیده..

میفهمم رویا...

مزه ی زهر هلاهل میده تمومه خوشمزه های دنیا وقتی که اونی که باید باشه ،نیست...

الی اشک منم در اومد خواهری چقدر غم داشت

غمتون را بگردند حاج خانوم :)

شما دیگه چرا؟...فکر میکردم مسخ عکس توت بشیا :)

الی خیلی گلی نوشته هات عالیه و پر از احساس فدات مدات بشم

خدا نکنه حاج خانوم :)

شمایی که زیر سی و سه پل قل میخوری با احساس میخونی :))

الان سمعکم و بررسی کردم عاره دختر باطری نداشت

دیدی گفتم!

:)

وگرنه من حواسم به اون خانوم باردار زیر سی و سه پل بود که شهر را روی سرش گذاشته بود :)

گاهی دلتنگیهایم زیر نقاب سکوت پنهان میشود . اما باز هم بی صد ا دلتنگتم

ای کاش تو رودخانه باشی تا من...

هر روز تمــــام قطره هایت را من...

من نیز سفال کوچکی باشم که

یک روز شراب اگر بنوشی با من :)

سالگرد این وصلت فرخنده مبارک

ینی من از دیدند این توتا دیگه به هیچی نمیتونم فکر کنم
توت میخوام خوووو
از همینا
حالا چه کنم؟؟؟

وصلت فرخنده؟

وصلت فرخنده نبود که!

وصلت نه نه بابام بود :)

اگه تا روزی که قراره بیام و بیام توتی موند اونم سالم حتما برات میارم و گرنه میبرمت یه جا توت بخوری

خوبه ؟

تا اون موقع تحمل کن ...تو میتونی :)

سیده 1392/03/18 ساعت 12:28

این شماره سه رو هر وقت میخونم شرمندت میشم اجی

شرمنده واسه چی ؟تقصیره هیشکی نیست :|

گاهی وقتا دیر میرسی برای بستن ساک ...گاهی وقتا دیر نمیرسی هستی ولی اونقدر دوووری که بخوای ساکش را ببندی...

بازم فرقی نمیکنه

وقتی نتونی و نشه آجی نیستی ، چغندری :|

ermia 1392/03/18 ساعت 13:24

وبلاگ خارجکی شدتون مبارک گودلیدی.
الان این عکسه رو گذاشتی من هوس کنم بچه ام چشاش چپ شه شما پاسخگویی؟
نکنید خانم
با روح و روان مردم بازی نکنید.
در این برهه حساس کنونی که ملت میخوان حماسه سیاسی اقتصادی ایجاد کنن شانتاژ نکنید.جو سازی نکنید.
این کارا اخر عاقبت نداره

داشتیم فکر میکردیم کیو واسطه کنیم بیاردتون اینجا !

مخصوصا الان که خارجکی شده :)

دیدیم ناپرهیزی کردید ارمیای نبی...

پس شعرات کو ؟

میشه نیت کنید برای این پست کامنت نذارید یهو یه عالمه شع ـر بشید ؟ :D
تازه شم اینجا توت نذری میدند به شرط ارائه برگه مثبت آزمایش!

شما کپی برگه ی مثبت وجود بچه را ضمیمه کامنت کنید من از سون از پاسیبل توت میرفستم خدمتتون :)

در ضمن ! حالا نه خیلی ملت تحت تاثیر حرفای منند ،شومام برا ما حرف در بیار!
شانتاژ کجا بود؟مگه من آمریکام؟...ما نهایتش ویراژ(بر وزن شانتاژ!) مبدیم اونم تو اوتوبان تازه بعد از اینکه پولدار شدیم و ماشین خریدیم و آخر سر هم گواهی نامه گرفتیم :)

حوا 1392/03/18 ساعت 14:23 http://monshain.blogfa.com

نه عزیزم این خاصیت توت نیست خاصیت خاطراتست که . . .
مناظره ! هه , بهتره بگی گلادیاتور بازی در قرن تحریم های مسلم .

شاد باشی

خاصیت بودن آدم اون خاطره ست و چقدر دلتنگ بودنش ...

حوا جون حیف که ما قراره شانتاژ و جو سازی و اینا نکنیم و پیرو اصل ولایت فقیه و آقااا و بر و بچ باشیم و گرنه میگفتم آدم یاده چی میفته با این خیمه شب بازی !

حالا که قراره دختر خوبی باشم و ملت را دعوت کنم به حماسه ی حضور :))

با " به روزم" به روزم...!!
نظرتون هم نیاز دارم در مورد این موضوع.
منتظرم[گل]

لا اله الا الله!

:|

دل ما هم شاه توت خواست...
تماشای مناظره !

انشالا خدا شما را هم به مراد دلتون برسونه به حق پنش تن :)


+تماشاش جزء تفریحات سالم این روزها گویا به حساب میاد

عید تو هم مبارک

مرسی سر میزنی عزیزم

و عید همگی :)

سلام الی جان
وقت بخیر


میلاد یکی کودک شکفتن گلی را ماند.
چیزی نادر به زندگی آغاز می‌کند؛
با شادی و اندکی درد.

روزانه به گونه‌ای نمایان برمی‌بالد؛
بدان ماند که نادرۀ نخستن است،
و نادره ی آخرین.
تنها آن‌که بزرگ‌ترین جا را
به خود اختصاص نمی‌دهد
از شادی لبخند بهره می‌تواند داشت.

آن‌که جای کافی برای دیگران دارد؛
صمیمانه‌تر می‌تواند
با دیگران بخندد؛
با دیگران بگرید.

میلاد یعنی من با این همه ذوق

با این همه شوق

با این همه درد

با این همه لبخند

با این همه امید

و با این همه....

خوبی معلم عشق ؟

اصلا همه چیز یک طور دیگر...
همه چیز فرق داشته باشد!!

مثل خودت که با همه ی دنیا فرق میکنی...

عمورضا 1392/03/19 ساعت 12:05

سلام الی خوبینداااااااا؟
میدونی که عمو نبود قبلشم کمرنگ بودچون نت نبود
توتم که نمیخوری پس چی میخوری؟
یعنی کلا کشته مرده ی این مسابقه هفته مناظره هفته هستماااااااااااا
خوبی دیگه؟خوب خوب؟

خبر داشتم نبودید عمو

من حرص میخورم عمو...بستنی هم اگه باشه میخورم

تازه گشنگی هم میخورم :(

تازه فک کن چقدر دیشب مردم توی مصاحبه از عملکرد صدا و سیما و نحوه ی مناظره راضی بودند

یاد اون پاچه خوارای(شما بگو تشویق کنندگان!) دوران کوفترالدین شاه افتادم که شاه عطسه میکرد میگفتند به به !

خودت خوبی عمو ؟

برهوت 1392/03/19 ساعت 12:28

اولین نفری که توتی نیستی دختر . . .
البته با حاضر و آماده بودن میوه باهات موافقم!ولی محض مسخره بازیای دوره دانشجویی زیاد با بچه ها به درختای توت کوچه روبروی دانشگاه آویزونیم این روزا

توتی با ت دونقطه یا طوطی با ط دسته دار ؟ :)

محض مسخره بازی باشه ما هم آویزونیم ..راسش من زیادی تنبلم برای میوه خوردن :)

اگه برام توت میچینی منم توتی میشم :)

absolution 1392/03/20 ساعت 14:33

من؟!
چی فرقی؟!

کسی شبیه هیچ کس

کسی درست شبیه پوریا

که وقتی میگه رفیق با اینکه از کلمه ی "رفیق" بدت میاد ،بدت نمیاد ...برعکس ذوق میشی با اون "تصدقت " :)

--------
سلام
از همراهی صمیمانه شما سپاسگزارم.
با توجه به درخواست مکرر دوستان، مرتب سازی مطالب و آرشیو دو وبلاگم با آدرسهای زیر :
اشعار:
http://damghany.blogfa.com/
نوشته ها:
http://damghani.blogfa.com/
به پایان رسید.
لیست پیوندها نیز بر اساس الفبا و با اولویت تولد خوانندگان عزیز از نو، مرتب خواهد شد.
به این منظور روز و ماه تولد خود را در قسمت نظرات یکی از دو وبلاگ درج فرمایید تا لینک وبلاگ شما در هر دو "بهانه"ثبت شود.
ممنون می شوم به سایر دوستان نیز اطلاع رسانی فرمایید.
و اگر صلاح می دانید وبلاگی در پیوندهای بهانه آورده شود، از طرف من و با ارسال این متن از نویسنده آن دعوت فرمایید.
باز هم از شما تشکر می کنم و امیدوارم بیش از پیش در دوره جدید از شما و سایرعزیزان بیاموزم و با اشعار و نوشته هایم به خواست شما پاسخ گویم.
با احترام
محمد پوردامغانی

ممنون آقای دامغانی و اوشونی که این کامنت را اینجا ثبت کرده

چشم...

تولد من همین روزاست

دختری در آستانه ی فصلی گرم :)

نه! اصلنم تقصیر خاطره ها نیس. هرچی بوده زیر سر اون توت ترش شیطون بوده من می دونم
توو دلت و حتی با صدای بلند می تونی بهم فحش بدی ولی من از اون آدمای مورد "چاهار"ت بودم

خودم هم حدس میزدم زیر سر توت ه بوده وگرنه من اصلن هم دلم تنگ نشده !!!!!
:|

در ضمن من فحش نمیدم ...یه لااله الا الله خرجت میکنم :))

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد