_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

یـــک قــــطــره مـــرا ببـــــوس بـــاران عــــزیـــز...!

هوالمحبوب:

خشــــکــــید دوبــــاره غنــــچــــه ی لبــــهــــایــمـ

یک قــــطـره مـرا ببـــــوس بـــاران عــــزیـــز...!

امشب دومین شب بود که دوباره پتوی مسافرتی ای که آرش-شوهر هاله-توی یه اردی بهشت بهم کادو داده بود را دست گرفته بودم و داشتم با مفاتیح سفید و تسبیح شب نمایی که مامان فرزانه هم چندتا اردی بهشت قبل ترش توی یه چاهارشنبه روبروی یه گنبد فیروزه ای وقتی که پر از هق هق بودم گذاشته بود کف دستم، راه افتاده بودم برای الغوث الغوث سر دادن.

میگم دومین شب چون شب اول خواب موندم ،درست مثل تموم ه اون چند صد و چند تا نماز صبح یا مثل اکثر وقتهایی که وقتی وقتش میرسید ،من نبودم و انگاری قرار بود نباشم!شب اول با تمام اشتیاقم خواب موندم و وقتی بعد اذان صبح بیدار شدم کلی عصبانی بودم و خواب موندنم را انداختم گردن هزار تا اتفاق و بهش گفتم :"تو که دلت اینقدر ازم پر بود نیاز نبود دیگه خوابیدنم را زهرم کنی!یه کلمه میگفتی نیاز نیست بیای اشک تمساح بریزی تا من راحت کپه مرگم رو بذارم!"

امشب دومین شب بود و  درست شبیه شب قبل که خودم را کشونده بودم تا مراسم احیا ،لحظه ی ورودم باز "یا نورَالنور...یا مُنوِر النور...یا خالِق النور..." را شنیدم و این بار نمیخواستم از این حسن تصادف بی تفاوت بگذرم و کلی حس خوب بهم دست نده.باز همون فراز بود که من عاشقش بودم .همون نـــــور که توی این تاریکـــی ه لعنتی خیلی میچسبید.امشب دومین شب بود که با شنیدن "نـــور" رسیده بودم.

یه چکه قل خورد روی صورتم!تعجب کردم.بغضی نبود که بخواد اشک بشه.فقط ذوق بود.پس چرا صورتم نمناک میشد؟باز یه چیکه ی دیگه...باز یه چیکه ی دیگه و هی تند تند صورتم خیس شد!

باورم نمیشد.توی گرمای جهنمی تابستون داشت بارون می اومد.درست توی شبی که پر از نور بود داشت بارون می اومد.

بوی خاک بارون خورده مستت میکرد و بارون می اومد و رحمتش رو روی سر همه به یه اندازه می ریخت.درست لحظه ی یا نوراً فوق کل نور و یا نوراً لیس کمثله نور.

مطمئن بودم این بارون استجابت دعای یکی از این آدمایی ِ که امشب خدا را زار زده.مطمئن بودم بغض آسمون به خاطر یکی از همین آدما بود که دل شکسته تر از بقیه ست.

یعنی چی دلش را اینقدر به درد اورده بود و شیکونده بود که توی دل آسمون اینطوری ولوله بود و خدا اینطور براش بی قراری میکرد؟

نم نم بارون شد شرشر بارون و صدای "الغوث الغوث" گفتن جمعیت رفت به آسمون.

همه از صدقه سر همون دلی که آسمون را اینطور بی قرار کرده بود داشتند صداشون را میرسوندند اون بالا و کیف میکردند اون هم درست لحظه ی "نــــور".

زیر بارون گرمم بود! بطری آب یخ را لاجرعه سر کشیدم ولی باز گرمم بود و بدجور عطش داشتم اون هم درست لحظه ی "نـــــور".

پتوی مسافرتی ای که آرش-شوهر هاله-هزار روز پیش اردی بهشت ماه بهم کادو داده بود را پهن کردم و نشستم روی زمـــین و چادر را کشیدم روی صورتم و از ته دل برای همه شون دعا کردم.بهش گفتم که نکنه تمام "نور" های زندگیم را به خاطر دعای من ِ "تاریک" که دست به دعا شدم نگاه نکنه.که نکنه به خاطر ِ من ِ سیاه،چشم ببنده روی تموم ه آدمای سفید ِ زندگیم.که نکنـــه ...

بارون می اومد و اشک آسمون و اشک آدمای زیر بارون یکی شده بود و "نــــور" بود که جاری بود...

الـــی نوشت :

یکــ) نعمت آسمان فقط باران نیست.گاهی خدا عزیزی را نازل میکند به زلالـــــی "بــــــاران".

دو) خیلی دعا کردم که بیمار شما باشم

دیوانـــه ام! امـــا شفــا هــــــرگز نمیخواهم

سهـ) صــــدای قلبــــش...

چاهار)یادم بندازید یک بار بیام اینجا بنویسم چقدر از این سریال "مادرانه " متنفرم.یادم بندازید از سیر تا پیاز لحظه هایی که پای این سریال ناسزا گفتم و اشک ریختم و بغض کردم و توی دلم ضجه زدم رو بنویسم.یادم بندازید از تک تک آدمهاش بنویسم.من زود فراموش میکنم ولی شما یادم بندازید بنویسم که...


+شاید مدتی ننوشتم.زنده ام و همچنان دختری خوب!

فقط هوا بس ناجوانمردانه گرم است           



نظرات 64 + ارسال نظر
[ بدون نام ] 1392/05/17 ساعت 12:46

از رعنا متنفرم...
و عاشق مریمی که منم یک دونه شو دارم...
عاشق بابامم...عاشق اون لحظه هایی که می دونم داره زیر فشار له می شه و من و که می بینه می خنده...
الی...
.
.
.
...................

از رعنا متنفرم

از اردلان

از رها

از محمد جواد

از مریم

از مریم

از مریم

از الـــــــی...

از الـــــی...

و عاشقم...

عاشق مریم

عاشق الــــی...

عاشق اردلان

عاشق رها...

عاشق رعنا...

لعنتی ها :|

[ بدون نام ] 1392/05/17 ساعت 12:46

الی...
نگو که تو هم وقتی سریال مادرانه رو می بینی پر از رنجی می شی که من تو تموم این سالها کشیدم...نگو بانو...

.........................

باشه

چیزی نمیگم :|

طاعات و عبادات قبول درگاه حق
عید سعید فطربر شما و خانواده محترم مبارک و پر از شادی و نشاط
خوش و خرم و شاد باشی

روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست

می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست :)

عید بندگی به تو هم مبارک زهرام :)

الـــــــــــــــــــی
دختر خوب بلاگ اسکای

عیدت مبارکــــــــــــــــــ
نماز و روزه ت قبـــــــــول

گلخنده ی شوال به تو هم مبارک مائده ی عزیز :)

تمام قبول شدنی هات قبول باشه :)

سلام

و عیدت مبارک خانم



……. و آن همه مواعید ک دادی نرود ز یادت..

اگه موعیدی دادیم حتمن یادمون می مونه

عید شما هم مبارک آقاااااااااااااا :)

آوا 1392/05/18 ساعت 08:58 http://coraline.blogsky.com

عیدت مبارک دخترِ بد

عید تو هم مبارک دختر خوب :)

سلاااااااااااام دختره خوب

الی جون


بگم اول بهت که اصفهانیاش بیان جلو

http://avalnamaz.ir/

بیای حتما ها

باید جالب باشه من خودم سه شنبه می رم

اگه دوست اصفانی داری بگو بشون


میام برای پستت
فقط جمله آخرتو دیدم... یه استراحتی کن و بیا
یه وقتایی ذهن احتیاج داره به دوری تا قدر بدونه

به یادت هستیم

اصفهانیاش بیاند جلو :)

من که از صبح تا شب سر کارم که!

سانس نصفه شب داره ؟

راهی ام الی ...

بازم مشهد...

به سلامتی زهرا...

:(

الی چه شبای خوبی بودن اون شبا
سبک شدم الی
مخصوصا اون بارون توی اون لحظه ها...
قبول باشه الی جوووونم.عیدت هم مبارک

وای منم متنفر بودم از مادرانه.یادت نره بنویسی ازش...

منم آپم دوست گلم

عید تو هم مبارک محبوب :)

خدا را شکر که سبکی دختر...

یادم نمیره :)

ماه بانـــــــو
عیدتون مبارک
نمازه و روزه هاتون قبول باشه ♥

عید و نماز و روزه ی فاطمه هم ...

خوبی فاطمه ؟

کوزت 1392/05/19 ساعت 11:32 http://www.koozet.com

با سلام خدمت مدیر وبلاگ
من چند وقته یه سایت تفریحی زدم که بیشتر تو اون داستان ارسال میکنم میخواستم اگه مایل به تبادل لینک با ما بودید ما را با نام (( سایت تفریحی کوزت )) یا (( داستان های عاشقانه )) لینک کنید و بهمون خبر بدید که با چه اسمی شما را لینک کنیم
حتما بهم سر بزن و بگو
یه نگای هم به سایت بنداز و اگه نظزی داری بهم بگو
راستی اینم بگم که تالار سایت (( انجمن سایت )) را تازه راه اندازی کردم اگه خواستی و تونستی بیا و بگو در چه قسمتی میتونی فعالیت کنی تا ناظم یا مدیر اون قسمتت کنم اگه هم انجمنی هم که خواستی نبود بگو تا ایجادش کنم ( کلا تازه تاسیسه ها بهم نخندیا )

کوزت خودتی؟

ژان والژان خوبه؟

ما رو چه به خندیدن به تو؟

مبارکا باشه کلا :)

ali 1392/05/19 ساعت 12:30 http://starzchat.ir

چت روم استارز شما را به یک مهمونی خوب دعوت می کند. دوست آنلاین شما کجاست.
چت روم استارز به کسانی که به ازای هر هزار دقیقه آنلاین بودن یک کارت شارژ هزارتومانی می دهد.منتظر حضور شما هستیم.برای دریافت کارت شارژ ابتدا عضو شوید از سایت جایزه بگیرید.

یعنی هر یه دقیقه یه تومن؟

خوب کمه که :|

پود 1392/05/19 ساعت 12:41 http://www.pud.blogfa.com

عیدتون مبارک :)

عید شما هم مهندس :)

شازده کوچولو از سیارشون زنگ زد به روباه و گفت :
چرا آدمها اینقدر از یکدیگر بت می سازند ؟
صدا آمد :از بی ادبان !
فهمید اشتباهی شماره لقمان رو گرفته، قطع کرد . . .!

شازده کوچولویی که تلفن دستش بگیره و تازه شماره روباه را اشتباهی بگیره برای لای جرز دیوار خوبه :|

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد