_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

یلــــــــدای آدم ها همیشه اول دی نیست...

هوالمحبوب:

تــو نیــــستـــی پیـــش مـــــن و فرقی نخـــــواهد کـــرد

کــه آخـــر پایـــیــــــز امـــروز است یا فــــــرداســـــت

یـــلــــــدای آدم ها هـمـیــــشه اول دی نــیـــــست

هـر کس شبی بی یــار بنشیـــند،شبــش یــلـداست

بخواهی حرف طولانی ترین شب سال را بزنی،ذهن و فکر و خیال من سمت یلدا نمی رود.ذهن و فکر من سمت همان شب ِاواخر زمستان ه سال هزار و سیصد و هشتاد و چند می رود که در آن سوز سرما در ایوان و در حیاط دراز کشیده بودم و زل زده بودم به آسمان و به چشم خودم حرکت زمین را می دیدم و اشک هایم یخ زده بود و منتظر بودم صبح شود و آفتاب طلوع نمیکرد.یا همان شب ه سرد اوایل زمستان ه هزار و سیصد و نود که تا صبح توی خیابان ها پرسه می زدم و اشکم را حرام ه تاریکی اش میکردم و فقط راه می رفتم و از سرما به خود می لرزیدم و آن صبح لعنتی پرده از رخ نمی کشید.یا همان شب سرد ِ پاییزی ِ نود و چند که تا صبح همه بیدار بودیم و درد میکشیدیم و حتی میتی کومون هم گریه میکرد و من دعای هفتم صحیفه ی سجادیه را میخواندم که:"... با من چنین کن حتی اگر شایسته ی آن نباشم..." و درد میکشیدیم و صبح نمیشد.و یا همه ی این شبهایِ پاییزی ِ بدون ِ تو که من تا صبح به عکس ِتو چشم میدوزم و فقط آه میکشم و درد.و صبح با لبخند کشدار سلام می شوم و تو همه ی کذب بودن کش داری اش را میفهمی!

گمانم هزار بار بیشتر گفته ام که یلدا برای من انار نیست،هندوانه نیست.کرسی و مادر بزرگ و پدر بزرگ ِ هرگز نداشته ام نیست.تخمه خوردن و دور هم نشستن و بلند بلند تعریف کردن و خندیدن نیست.حتی یک دقیقه بیشتر از شب قبل و یا حتی طولانی ترین شب ه سال هم نیست.همه اش ارزانی ه همانهایی که همه ی این چیزها را دارند و از هزار روز قبلش اس ام اس بارانت میکنند که "یادت باشه من اولین نفری ام که یلدا رو بهت تبریک گفت!!"*،که انگار قرار است به اولین نفرها مدال قهرمانی بدهند و یا در این غمکده بازار،تو یادت خواهد ماند اولین کسی که به لوس ترین شکل ممکن یلدایی را تبریک گفته که حتی خودش باور ندارد!

یلدا برای من شع ـر است و یک سجاده ی قهوه ایِ بـُته جقّه و حافظ و دعا.که بنشینم درست روی گل وسط قالی و برایش "مولای یا مولای "بخوانم و زور بزنم که خودم را لوس نکنم ولی درست موقع ه "...هَل یَرحَم الضَّعیف إلّا القَوی" یاد تمام ناتوانی ام بیفتم و بغض امانم ندهد و عر و عور راه بیندازم!

نمیدانم درست از کی شروع شد ولی یلدا برای من لیلة القَدر است.از همان شب ها که تا صبح باید برایش حرف بزنی.از همان شب ها که آدمهای زندگی ات را قطار میکنی جلوی چشمت و میگذاری وسط و از همه شان برایش حرف میزنی و درد دل میکنی و بعد یواشکی در گوشش برایشان دعا میکنی.

یلدا برای من یک شب مقدس و دوست داشتنی است.از همان شبها که لازم نیست تقویم و آدمها طولانی بودنش را آن هم فقط برای یک دقیقه یادت بیاندازند و تو را حسرت به دل تمام نداشته هایت بگذارند.یلدا برای من یادآور تمام شیرینی و تلخی ِ تمام شبهایی ست که ...

یلدا من را می بـَرد تا "دی" ،تا خود ِ "دی" ، تا تمام سردی و سنگینی اش،تا تمام لبخندهایی که مرا به گرم شدن در "دی" دعوت می کردند.یلدا من را می بـَرَد تا تمام آدم هایی که دوستشان دارم و داشتم،تمام آدم هایی که درد دادند و دردشان را کشیدم.یلدا من را می بـَرد تا تویی که هستی و باید کنار من باشی و نیستی.

و امشب اولین یلدای من و تویی ست که کنارم نیستی و من باز باید لبخند کشدار بزنم!

الــی نوشت :

یکـ) بالاخره یک روز درست شب یلدا فیلم "شب یلدا" رو میبینم.یه شبی که تنها نباشم،که راس راسی تنها نباشم.که یلدا باشه و من با دستهای خودم انار دون کرده باشم و ریخته باشم توی کاسه...!توی تمومه این شیش هفت سال حتی وقتی که همه ی عظمم را جزم کردم که فیلمش رو بگیرم و ببینم نشد.انگار که نباید بشه.و من هنوز بدون اینکه دیده باشمش و یا حتی شنیده باشمش،ازش به عنوان بهترین فیلم یاد میکنم!!

دو )* یک روز اگر یادم بود پستی در باب آداب و رسوم اس ام اس دادن هم مینویسم!باشد که رستگار شویم!

سهـ) فرشته بی شک این عکس هایی که برایم فرستادی قشنگ ترین هدیه ی شب یلدای من بود.

چاهار) احسان یک عالمه ذوق شدم وقتی این فایل را باز کردم و با تمام شیطنت هایت دلم برایت یک عالمه تنگ شد.چقدر خوبه که امسال یلدا پیشمی.

پنجـ) راستی تا یادم نرفته :"سلام!...یلداتون مبارک" :)

+بلاگفایی ها از زندگیتون راضی هستید کلن؟!:)

نظرات 95 + ارسال نظر

دلتنگی یعنی اینکه روبه روی یک دریا بایستی و خاطرات یک خیابان خفه ات کند.
سلام
از خوندن اولین خط ا زوبت یه حس خیلی خوبی بهم دس داد
خیلی خوب بود.
اگه دوس داشته باشی لینکت کنم و متقابلا

خدا را شکر به خاطر ِ حس خوبتون :)

دلتنگی یعنی دلتنگی :|

حامد 1392/10/03 ساعت 14:21

چرا اسم من را از قلم میندازی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

یعنی من دقیقن روی کامنت شما تمرکز میکنم اسمتون از قلم بیفته یا اونی که کامنت میذاره خودش اسمش رو از قلم میندازه یا بلاگ اسکای با شما پدر کشتگی داره یا همه ش اثر ه همون پولی ه که ندادید و دعایی که سرانجامش معلوم نشد ؟

مسئولین پاسخگو باشند لدفن!:|

سلام
ممنون از سرزدنت
خوشحالم کردی وسط این ایام قروقاطی شاید و عزا
اصولا ملت معلوم نیست کدوم وری هستن
تازه صداو سیما هم دیگه بدتر
یه شبکه نوحه پخش می کنه یه شبکه رقص و آواز

تکلیف ملت با خودشونم روشن نیست دیگه
واقعا بحران هویت گرفتیم


بهرحال

التماس دعا
خصوصا وقتی میشینی وسط سجاده ی بته جقه ای

ایام قر و قاطی نیست که!

ما خودمون قر و قاطی ایم آقاااا :)

فرشته 1392/10/03 ساعت 15:07

گره در کار من افتاده گره در گره ها
چیست این فلسفه ، این فلسفه ی خاطره ها

تازه فهمیده ام این بغض گلو مانده ی عشق
چه بلا ها که نیاوره سر خرخره ها

همه ی شهر به دور سر من می چرخند
چه کشیدند از این دربه دری فرفره ها ....

گوش باشم و شعر نشوم از این همه گره...

الــــــــــــــــــــی.. بپر تو بغلم
یلدای تو هم مبارک عزیزم (پساپس البته )
خیلی خوشحالم که بلاخره آپ کردی

خوشحالیتون مستدام خانوووووم :)

خودت چه طوری ؟

عجب یلدایی... تو باشی و سجاده ای که رو به معبودت پهن شده و دعاهایی که ردیف میشن...

من باشم و یلدا و فقط یلدا :)

زمستونت گرم دختره خوب:)
چه قدر خوشحال شدم کامنتتو دیدم ..خوش برگشتی عزیزم
جای تو و نوشته های کم نظیرت خالی بود..خییییلی:)

احوالات عالیه ایران بانو ؟:)

چشماتون خالی میدیده

سکوت چشمه(ایران) 1392/10/03 ساعت 18:31

اون پست پنزاری رو نخونده بودم..اگه انتشاراتی داشتم روی نوشته هات سرمایه گذاری میکردم..جدی
:)

خوب پولاتون را جمع کنید خب!:(

آخه چه معنی داره آدم سرمایه نداشته باشه خب :(

سلام یلدات مبارک امیدوارم زمستون یپیدی پیش روت باشه مرسی تولدمو تبریک گفتی دخترک شعر

بازم تولدتون قشنگ و زندگیتون قشنگ تر آقاااا

تو یلدای قشنگی رو در این پست تجسم کرده بودی.

نه به اندازه ی یلدای نسرینا :)

هدیه 1392/10/03 ساعت 21:05 http://doooki2.blogfa.com

خیلی کار خوبی کرده بوده سوووورم میخواد خانوم:|
همینکه چش و چالتو در نمیارم بزارم کف دستت برو خدارو شکر کن .

دست و پنجه تون درد نکنه خانووووم

کی بشه جبران کنیم؟!:)

ای انکه گاهگاه ز من یاد می کنی


پیوسته شاد زی که دلی شاد می کنی



گفتی :برو؛ ولیک نگفتی کجا رود



این مرغ پر شکسته که ازاد می کنی

قفست برده به باغی و دلت شاد کنم

پسرمون چه طوره ؟

خبر از من داری؟
خبر از دلتنگی های من چطور؟
و آن پروانه های شادی که در نگاهم بودند
خبرش رسیده که مرده اند؟
هیچ سراغ دلم را میگیری؟
کسی خبر داده که آب رفته ام از خستگی؟
مچاله ام از دلتنگی؟
آه….. که هیچ کلاغی نساختیم میان هم
وجدانت راحت….
خبرهای من به تو نمیرسد

انگاری که فعلن وجدان همه خوابیده

شمام بخوابونش :)

ermia 1392/10/04 ساعت 09:09

خالق، مرا شاعر، تو را شعر آفریده
چشمت دو بیتی؛ لب، غزل؛ مویت قصیده

دارد قشون آبی چشمت می آید
روسی برای فارسی لشگر کشیده!

اول صدایت می کشد نازک دلان را
چون سوت موشک بین شهری جنگ دیده

کام یکی از عاشقانت را برآور
یک لب مکیده بهتر از صد لب گزیده

حق می دهد بر مکر و نیرنگ زلیخا
هرکس به عمرش قصه ی یوسف شنیده

یک روز می آیی تو هم مثل ثریا
در پیریِ یک شهریارِ قد خمیده...........

آن گونه دچارت شده یوسُف که خودش هم

افتاده بـــه عاشـق شدن وجامـــه دریدن

اعجاز تو مغرورترین ساحره ها را

وادارنمود ست به انگشت گزیدن

ermia 1392/10/04 ساعت 09:10

هم لحظه های گریه ، هم لبخند شیرین اند
لب های تو هر وقت می خواهند شیرین اند

هر میوه فصلی دارد اما گونه های تو
از اول نوروز تا اسفند شیرین اند

فرقی ندارد ماه پایین شهر و بالا شهر
چشمان تو از شوش تا دربند شیرین اند

با من که باشی سیب های سرخ می مانند
بر شاخه ها بی مشتری ، هر چند شیرین اند

در سرزمین گونه هایت چای می کارند
این چای ها حتی بدون قند شیرین اند

دوریم ، می گردیم ، می چرخیم ، می خندیم
دیوانه ها وقتی که می خندند شیرین اند

دلتنگم اما غصه های تلخم این شب ها
با عشق شیرین اند شیرین اند شیرین اند

لبخندبزن اخم مرا باز کن آنگاه

سرگرم تماشای شکوفا شدنم باش

ermia 1392/10/04 ساعت 09:29

جنون زلف هایت برده از من باز، بازی را
بیا پایان بده مردانه این گیسو درازی را

بکش ابرو، بزن چاقو، بده مرهم، خدایی کن
به شدت دوست دارم این مدل بنده نوازی را

تمام پاره خط های تنم را قطع کن با وصل
بر اندازیم این قانون خط های موازی را

فقط تو می توانی قاتل یک شهر باشی، بعد
به یک لبخند برداری کلاه هر چه قاضی را

بیا با اتحادی مزدوج حل شو در آغوشم
که از بنیاد برداریم اضلاع ریاضی را

دهان دائم الخمرِ خُمت را بسته تر کن باز
بیا از رو ببر یکجا، زکریاهای رازی را

مرتضی خدایگان

خوش است خلوت اگر یار ،یار ِ من باشد...

ermia 1392/10/04 ساعت 09:34

آسمان دزد است کشتی حالِ بادش را ندارد
او فقط از دزد دریایی نمادش را ندارد

باز می پرسی که کشتی های من غرق است؟ آری
مثل معتادی که خرج اعتیادش را ندارد

باغ وحشی را تصور کن که می رقصد پلنگی
تاب اشک ما و مرگ هم نژادش را ندارد

بی قرارم مثل وقتی مادری با یک شماره
می رود تا باجه ها اما سوادش را ندارد ...

حکم جنگ آمد تصور کن که سربازی نشسته
غیرتش باقی ست اما اعتقادش را ندارد

آب راکد را که دیدی؟ چون سرش بر سنگ خورده
رود بود و حال شوق امتدادش را ندارد

درد یعنی شاعری در دفتر شعرش ببیند
مثل سابق دیگر آن احساس شادش را ندارد

سید سعید صاحب علم

بی قرارم مثل وقتی مادری با یک شماره

می رود تا باجه ها اما سوادش را ندارد ...

بابک 1392/10/04 ساعت 11:26

سلام بانو،

راه گم کرده اید یا اینکه برف نازل شده است طرفای شما؟

بازگشت قهرمانانه ی شما به دامان بلاگ اسکای و فضای مجازی را گرامی می داریم بهرحال :-)

یک کمی برف آمد ما پدیدار شدیم مهندس :)

دامن بلاگ اسکای عطر آگین :)

شما خوبی مهندس ؟ حاج خانوم؟بر و بچه ها ؟ داداتون ؟

فرشته 1392/10/04 ساعت 12:50

«من با تو باشم کاش» تصویرش قشنگ است
ایــن فکرهـای خـــام ! تاثیـــرش قشنگ است

ای کاش! من خــواب خودم می دیدم- امــــا
با چشم های تو! که تعبیرش قشنگ است

تقدیــــرهای شـــــــوم و بد اینجــــا زیادند
آنکس که سهم توست تقدیرش قشنگ است

لبخند هرچنـــد از لبان تـــــوست - امـــا
در پیکر من موج و تکثیرش قشنگ است!

وقتی که من مردم مقصر هم کــه باشی/
بنویس! چشمان تو تقصیرش قشنگ است

شلیک هـــا وقتـــــی کــــه از سمت تـــــو باشند
هم ماشه/ هم هفت تیر / هم تیرش قشنگ است

لب هـــات آیـــات خداونـــــد کریــــم اند!
این کفر زیبا ! باتو تفسیرش قشنگ است

از حد گذشته کفر هایم! ... چاره ای نیست
اینجـــا تمام کفـــر و تکفیرش قشنگ است!

مطابق نظر ماست هرچه هست عزیز

فرشته 1392/10/04 ساعت 15:29

سلام الــــی...سلام دختری که شع ـر شد ...سلام ..
مراقب خودت باش بانو...

تو هم فرشته ی فرشته :)

آنیل 1392/10/04 ساعت 18:26 http://papli-z.blogfa.com

من هم تا یادم نرفته سلام ، یلدای گذشته رو هم تبرک :)

یلدای آینده ی شما هم مبارک :)

زهرا 1392/10/04 ساعت 23:51 http://unknown-me.blogfa.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااام
خوبی؟
دلم برات خیلی تنگ شده بود

اگه راس میگی خودت خوبی ؟؟؟

زهرا 1392/10/04 ساعت 23:53 http://unknown-me.blogfa.com/

بعد از این همه مدت این پستت خیلی قشنگ بود الی . . .

خودت قشنگ خوندیش :)

زهرا 1392/10/04 ساعت 23:54 http://unknown-me.blogfa.com/

باید بیای وبم الی...
باید بیای و به اندازه ی نبودنات برام نظر بذاری الی ...

چشم ...شوما امر کن خانوووم :)

سلام الـــــــی شیرینم :*
خیلی نبودی دختر. کاش خوب باشی
راستش یلدای بیچاره چندسالی ست از حوالی خانه ی ما عبور نمیکند، اگر حافظ قهر نباشد فالی میگیرم و ...

دختر مامان فاطمه

من همیشه دختره خوبی ام میس راوی :)

یلدا ما از همان اول هم عبور نمیکرد ،ما به زور یقه ش را میگرفتیم میکشوندیمش طرف خونمون ولی باز فرار میکرد لعنتی :)

زمستون بعد یک یلدای طولانی اومد...

و تو هم که زمستون را دوس داری باران :)

فرشته 1392/10/05 ساعت 15:03

بی تو شبم با ستاره ٬ شام غریبان است
با تو شبم بی ستاره نیز چراغان است

ــ خسته و دل چسب ٬ مهربان و غم آلوده ــ
آمدنت مثل آفتاب زمستان است

مثل گلی نو شکفته در وسط پاییز
آمدنت آخرین تلاش بهاران است

در تو خلاصه است ٬ داستان بزرگ گل
چهره ی توفصل ِ فصل های شکوفان است

نکته ی تاریخ عشق های اساطیری است
راز غریبی که در نگاه تو ٬ پنهان است

ولی تو حتمنی و اتفاق می افتی!

ولی تو بایدی ای حس ناگهان که هنوز...

سعید 1392/10/05 ساعت 16:00 http://parvaanegii.blogfa.com

یلدا یا بقیه شب ها و روزهای سال برای من یکی است وقتی تو نباشی ...

زمستانت مبارک : ) مرسی که در این نبودن ها هم سر میزنی به ما

هیییی روزگار :(

امان از نبودن ها :|

زمستون ه شما هم قشنگ آقاااا

الییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
من دلم واست تنگ شده
تازه من از اصفهان رفتم کرج زندگی میکنم جان سپیده الی تو که انقدر بی معرفت نبودی بزنگ دیگه فدات بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسساگر نزنی گریه میکنم

به سلامتی و دل خوش

مبارکا باشه

حتمن دختر،یه خورده دندون سر جیگر بذار :)

گریه هم نکن ،برای تازه عروس شگون نداره :)

فرشته 1392/10/06 ساعت 00:47

یـــلــــــدای آدم ها هـمـیــــشه اول دی نــیـــــست......
...................

نیست...

فاطمه 1392/10/06 ساعت 17:32 http://yadegari20.blogfa.com

سلام الـــــــــــی نازنینم
خوبین بانـــو؟
ببخشید دیر اومدم
شروع فصل دوست داشتنی من مبارکتون باشه ♥

شروع فصل دوست داشتنی تون مبارک :)

خوش اومدی ها :)

بهار که می‌آید
تنهاترین درخت جنگل دور هم
شکوفه می‌دهد
حتا اگر کسی نباشد بگوید:
«سال نو مبارک!»



سلام الــــــــــی...
خوش آمدی

یک عالمه مرررررررررررررررررسی آقاااا

چقدر خوب که هنوز هم شعر میشید

سال ِ نوی شما هم حتی :)

یلدا

دلم می سوزد برای کوتاه ترین روز سال...

چه ذوقی دارم که حتی یک دقیقه بیشتر در خواب منی!

راستش هر موقع داره بهت خوش میگذره روز کوتاه میشه!

واسه ما که اینطوریه:|

سلام
دختر خوب
مرسی از این یلدا نوشت
باید راضی بود چون انتخاب دومی وجود نداره

خوبی مامان نسرین ه گل ؟

راضی باش :)

فرشته 1392/10/08 ساعت 09:27

هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد

آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد

وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد

ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد، زیره به کرمان ببرد

دودلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد

مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد

شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد

شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد...

سر و سامان ببرد

فرشته 1392/10/08 ساعت 09:28

همین ، تا پر گشودم از قفس ها سر در آوردم
غلط کردم به شوق باغ ، گویا پر در آوردم

دهان تا باز کردم مُنکرانم طعنه ها کردند
غزل گفتم، گمان کردند پیغمبر در آوردم

اگر شمشیر عریان پیشِ رویم بود خندیدم
چو بودا در جواب از جیب ، نیلوفر در آوردم!

درختی ساده ام ، آری جفای باغبانم را ،
هرس پنداشتم ، پس شاخه ای دیگر در آوردم!

به خود آرایشِ " بَزمی " گرفتم تا بیاسایم
غم از هرسو که آمد بر سرم ، ساغر در آوردم

جهانِ سخت را آسان گرفتم، شعرِ تَر گفتم
به مضمون ، موم از دکانِ آهنگر در آوردم

ندارم عادتِ منت کشیدن ، حالِ من خوب است
زِ بس با دستِ خود از پُشتِ خود خنجر در آوردم

زِ عُمرِ رفته آهی ماند ، بر آیینه ی جانم
طلا در کوره کردم ، مُشتِ خاکستر درآوردم!...

امشب چگونه از تو بگویم، چگونه آه...

چیزی ندارم از تو پشیمانم از خودم

فرشته 1392/10/08 ساعت 09:29

هرچند سهم شادی ام از این جهان کم است
آنچه مرا به شعر گره می زند، غم است

دلشوره ها همیشه به من راست گفته اند
دلشوره ام همیشه برای تو مبهم است!

من باختم غرور خودم را در این میان
یک شاه ِبی سپاه شکستش مسلّم است

باید که جای زخم تو بازخم گم شود
هر درد تازه ای برسد ، مثل مرهم است

باچتر می روم که نسوزم از آتشش
باران که نیست! بارش ِ داغی دمادم است

بعد ازتو نام دیگر ِ آغوش بسته ام،
دیگر بهشت نیست عزیزم، جهنم است

سرکش شدم، بهانه گرفتم، ندیدی ام
یک بارهم نشد که بپرسی چه مرگم است!

یک بارهم نشد که بفهمی غزال تو
با یک نگاه سرد پلنگانه ات رم است

عاشق شدیم و نظم جهان را به هم زدیم
دنیا هنوزهم که هنوز است درهم است

باید که جای زخم تو بازخم گم شود

هر درد تازه ای برسد ، مثل مرهم است

امروز صد دفعه این بیت را خوندمش

صد دفعه هااااااااااااااااااا

خیلی خوووووووووووووووووووب بود واسه الــــی :|

حامد 1392/10/08 ساعت 09:47

تنظیم شعر مال من اجرا صدای شرقی ات

در سانس آخر غزل در ابتدای شرقی ات

حرفی بزن خدای شعر چیزی بگو قرار دل

وقتی نگاه می کنی با چشمهای شرقی ات


در جاده های چشم تو من دور می شوم ز خود

تا می روم شبیه اشک من پا به پای شرقی ات


کز می کنم در این غزل وقتی سکوت می کنی

جان می دهم کنار شعر در انزوای شرقی ات


ایجاز حرفهای تو رنگی دگر گرفته است

حرفی دگر نمی زنم با محتوای شرقی ات


باران شعر می شوم با معجز کلام تو

پر می زند خیال من تا در هوای شرقی ات


من در ردیف و قافیه این شعر را نباختم

لیلی تو شور دادی ام با ردپای شرقی ات

وقتی حامد شعر میشود :)

خیلی خوووب بود آقاااا ...مرسی :)

+این واژه ها به نیت تو شعر می شوند:)

فرشته 1392/10/08 ساعت 11:34

امشب دوباره غرق صدا می شود دلم
از ساحل سکوت ، جدا می شود دلم

خواب از سرم پریده و در آرزوی ماه
با چشم خیس ، سر به هوا می شود دلم

حس می کنم که در سفری دور و نا شناس
چیزی شبیه قطب نما می شود دلم

با اولین تلنگر باران ، بدون چتر
در کوچه های شهر ، رها می شود دلم

وقتی نسیم باغ سپیدارها وزید
آهسته ، مثل پنجره ها می شود دلم

افسوس با تهاجم بی رحم آفتاب
در گرگ و میش صبح ، فدا می شود دلم

فدا میشود دلم...

فرشته 1392/10/08 ساعت 11:35

اقرار باید کرد٬حزن انگیزم امشب
من از تمام فصلها٬پاییزم امشب

با ذربین باید نگاهم کرد!زیرا
چیزی شبیه ذره ای ناچیزم امشب

بگذار تا روشن بگویم٬مثل دریا
آشفته حالم٬از جنون لبریزم امشب

با دوست یا دشمن ندارم هیچ کاری
از سایه ی خود نیزمی پرهیزم امشب

حس می کنم مانند تندیسی ترک پوش
با یک تلنگر بر زمین می ریزم امشب

تا صبح فردا را ببینم٬از دل خاک
باید شبیه دانه ها بر خیزم امشب

پس امشب شمام با امشب شما یکی شده...؟

از دست تو امشب شده فکرم متلاشی:|

سلام خوبی من هروزمیام بهت سر بزنم
که شاید دلت به رحم بیاد بهم زنگ بزنی الی منتظرتم

این دفعه ادرس ایمیلم واست میزارم

خاک به گورم!

مگه من قوم تاتارم؟

خب دلم به رحم اومد خب!

یه ذره دندون سر جیگر بذار یهو من وسط بیابون باشم موبایل ندارم خب!
یهو شارژ ندارم،یهو گوشی ندارم،یهو خطها قطعه ،یهو مخابرات تعطیل شده توی محله مون،یهو حرف زدن با موبایل برام خطر داره ،یهو...!

فردا بهت میزنگم دختره :)

[ بدون نام ] 1392/10/08 ساعت 22:16

از دست تو امشب شده فکرم متلاشی
برخیز و ببین خانه ی دل هم متلاشی

سر گرچه به دیوار نهادم کمی امشب
دیوار ز سنگینی ان هم متلاشی....

به به چه تلاشی :)

یلدا
هنگامی که میان سیاهی، نور آغاز می‌شود
زایش سپیدی، بی هیچ تردیدی
نویدگر ِ زوال ِ تاریکی است
گسستن ِ غم‌ها
با در کنار ِ هم‌ها
پیوستن ِ آرزوهای باریکی است.

رو به افق ِ روشن و سترگی
از من، از تو، از ما
گذشتن از آخرین شب ِ پاییزی
بدون واهمه از سرما...

شب درداست شب خاطــره بارانیهاست

شب تا نیمه شب شعر وغزلخوانیهاست

شب یلداست شب با غم تو سر کردن

شب تقدیـــر خود اینگونــــه مقدر کردن

چقدر بودنتون اینجا خوبه آقااااا :)

مممممممممممممممممممممممررررررررررسی
فدات که زنگیدی

همیشه به زنگ و شادی :)

نگار 1392/10/10 ساعت 18:53 http://chand-khat.blogfa.com/

من که گرم شدم با گرمای قلمت الی...

تو که خودت یه پا گرمایی دختر :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد