_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

بایــــد سکــــوت ســـرد ســـرما را بلــــد باشــــی ....

هوالمحبوب:

بنـــــدر همیشه لهــجه اش گــــرم و صمیمـــی نیست

بایــــد سکــــوت ســـرد ســـرما را بلــــد باشــــی ....

اگر دیشب موقع مسواک زدن زمین و زمون را به هم ریخته و گریه و زاری راه انداخته که مسواکت را بهش بدی و تو یه عالمه براش توضیح دادی که هر کی باید مسواک خودش را استفاده کنه و نباید مسواک الهام را بزنی و اون گفته :"چشم!" و بعد تا دوباره مشغول مسواک زدن شدی باز جیغ و داد راه انداخت و بدون اینکه بدونه برای چی گفته چشم آویزونت شد و تو بهش قول دادی وقتی هوا روشن شد بری واسش یک مسواک خوشگل بخری،دیگه نباس غر بزنی وقتی صبح وسط خوابت یک ریز از بالای پله ها داد میزنه :"آلام...آلام...آلام...؟" و تو رو صبح علی الطلوع دست و صورت نشسته و صبحونه نخورده دست توی دست خودش راهی داروخونه میکنه!

توی این مواقع فقط باس به خودت لعنت بفرستی و به اون لبخند بزنی و دستاش را درست مثل تاب تکون بدی و باهاش تاب تاب عباسی بخونی و هی مراقب باشی نخوره زمین و شال و کلاهش رو از روی سرش نکشه.

اگه یهو دیدی این موقع صبح داروخونه بسته است نباس فحش بدی.آخه داروخونه چی کف دستش را بو نکرده که گل دخترتون اول صبحی ویار مسواک دارند که!

عقل سلیم میگه که توی این موارد باس برگردی خونه ولی شما به عقل سلیم کاری نداشته باش چون اوشون هم اگه لب و لوچه ی آویزون ه گلدختر را میدید و ابرام و اصرارش رو برای رعایت بهداشت ِدندونای کوچولوش که هنوز هم کامل در نیومده،قطعن در یک حرکت انتحاری خودش را میداد به باد ِفنا و میگفت اولن شما از کی تا حالا به من گوش دادی که الان دفعه دومت باشه دومن ما اصولن زیاد از حد غلط زیادی میخوریم و شما کاری به کار ما نداشته باش و لطف کنید هیکلتون را تکون بدید برید بگردید دنبال یه داروخونه ی شبانه روزی که این موقع صبح بتونه بهتون سرویس بده تا روحیه و لب و لوچه گلدختر بیش از این کج و معوج نشده!

خب وقتی عقل سلیم و ندای وجدانت و گل دخترت دست به دست هم میدند و ازت میخواند دست به کاری زنی که غصه سر آید شمام نباس نه بگی و باس تاکسی بگیری و اونقدر بری تا برسی به یه داروخونه شبانه روزی و بعد از پیاده شدن خودت هیجان زده تر از گل دختر دست توی دست گل دخترت بدوی سمت داروخونه تا به وصال یار برسونیش.

حالا اگه موقع ماچ و موچ کردن گل دخترت و درست کردن شال و کلاهش یهو صدای نخراشیده ی داروخونه چی تو رو به خودت اورد و بلند شدی که اُرد ناشتای گل دختری را اعلام کنی تا دل به دلدار برسه و یهو با دیدن داروخونه چی که تو رو میبره به سه چهار تا زمستون پیش خشکت زد،اصلن هول نکن!

صدات را صاف کن و روسریت رو ایضا!نگاهت رو ازش بگیر و بدون کوچکترین اشتباهی توی رفتار و حرکتت سفارش یه مسواک عروسکی قشنگ و یه خمیر دندون ژله ای ی خوشمزه بده و اصلن به این فکر نکن که این آدم اینجا چی کار میکنه یا لعنت به تو که از بین تموم ه داروخونه های این منطقه یه راست باید بیای اینجا یا اینکه یاد اون زمستون سرد و اون شب سردتر بیفتی که چه طور زور زدی از درد نمیری و همه چی تموم بشه!

با آرامش مسواک و خمیر دندونت را بگیر و گل دخترت را بغل کن و برو سمت در و حتی اگه یهو توی سکوت داروخونه صداش رو شنیدی که یهو گفت"چقدر دخترت شبیه خودته!"لازم نیست سرت را برگردونی و بگی گل دختر،دختر خودت هست یا نیست ،تظاهر کن نشنیدی و خودت را با حرف زدن با گل دختر که الان مسواک و خمیر دندون دار شده مشغول کن تا از اونجا بیای بیرون.بعد توی پیاده رو تموم ه سرب هوا را با یه نفس عمیق هل بده توی ریه هات و سرت را بذار روی قلب گل دخترت تا از صداش گوشِت پر بشه تا حتی وقتی کسی توی پیاده رو اسمت را صدا زد هیچی جز تالاپ و تولوپ ِ یه قلب کوچولو که عاشقشی رو نشنوی...!

نظرات 41 + ارسال نظر
رز 1392/11/05 ساعت 13:51 http://nakhonaks.blogfa.com/

به تو میگن یه خواهر فداکار مهربون....

خدا گلدخترتونا واستون حفظ کنه.....

به من میگند الــــــــی ... یک عدد دختره خوب :)

زهره 1392/11/05 ساعت 14:23

خیلی سخته...اما....شاید چون گل دختر باشه بشه اوم لحظه هم درست مثل اون شب زمستونی باید جون بدی تا تموم شه دقیقه هات

وقتی گل دختر هست تموم ه اون چیزایی که من رو به درد دعوت میکنند برند به جهنم :)

گیسو 1392/11/05 ساعت 15:57

سلام الی... وااااااااااااااااااایکه چقدر دلم سوخت که صبح زود بلند شدی رفتی برای گل دختر که دستورش از امر ملکه و شاه و وزیر اعظم و ... بالاتر بوده مسواک بخری .. ولی چقدر دوست داشتی این گل دخترو که رفتی مسواک خریدی و بعد هم تظاهر کردی که حرفی از متصدی داروخانه نشنیدی و گوشتو گذاشتی به تپیدن قلب کوچولو گل دخترت و دیگر هیس و دیگر هیچ ...

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<
این شعر کودکانه هم برای گل دختر الی جان
دخترک لژ گلی / بیا بکن بلبلی
بس که نمک می ریزی / پیش همه عزیزی
خیلی قشنگ و پاکی / بدون گرد و خاکی
سرت رو شونه کردی / بافتی و دونه کردی
خیلی قشنگ می خندی / بخند بخند که قندی
با ادبی تو دختر / از همه کس تو بهتر

الی خودت که شیرین زبانی دیگه گل دخترت چی می خواد بشه ...........

امر گل دختر همیشه مطاع ه :)

آخه الکی که گل دختر نشده که .

الان که فکرش رو میکنم میبینم واقعن صدای دارخونه چی رو نشنیدی.گمان کنم فکر کردم شنیدم
غیر از صدای گل دختر هیچی نشنیدم:)

این شعر فقط با صدا خودت میچسبه به شرطی که موقع"بخند بخندش" خودت نخودی بخندی :)

+گل دخترم از همه دخترا سره :)

چقدر سرما و بغض داشت

این پست اشکاش چی شد الی ؟ نیومدن پایین یا بعدنش ریختن و تو نرسیدی به نوشتنشون ؟

قبل از اینکه بخواد آب توی دلم تکون بخوره یا بغض بشم یا بغضم اشک سرم رو گذاشتم روی قلب گل دختری و گوشیم رو برداشتم و تموم ه "دوستت دارم" و بدون اینکه حتی خودش هم بدونه روانه ی کسی کردم که باید ...

به قول احسانمون :اتفاقای گذشته اشتباه نیست،تجربه ست تا بفهمی نباس بعدها باز تکرارش کنی و نباس از افتادنش پشیمون بشی و من فقط از اینکه دیر باید به اون جایی که باید میرسیدم رسیدم ناراحتم،همین :)

کاکاپو 1392/11/05 ساعت 22:47 http://balapain.blogfa.com

اینه که میگن آدم به آدم می رسه

آدم به ....

کاش بعضی ها هیچ وقت بهت نرسند !

راسی گفتید آدم به چی میرسه آقااا؟

رویا 1392/11/06 ساعت 09:54

همیشه کامنت اول وبلاگ کامنت شعری بود از خودتان. چند وقتی است دیگر نیست؟

اولین کامنت از خودم بود ولی شعرش نه!

من فقط شعر میشدم نه شاعر...

این روزا گمونم عجله دارم برای ننوشتن اونی که هی میخواد نوشته بشه

واسه همین اینطوری میشه:)

+رویا!تو خوبی دختر؟موقعی که نوشته م تموم شد یاد تو افتادم :)

shazdekoochooloo 1392/11/06 ساعت 11:21

بخند
حتی اگر لبخندت را لای پوشالی ترین دلیل بپیچند
حتی اگر لبخندت لای هزار خاطره خاک بخورد...
حتی اگر سیب سرخ نگاهت دچار کرم های حسرت شده است
بخند
حتی اگر بغضهای آجری
سقف کوتاه دلت را زیر آوار درد
خرد کرده است
بخند

ما که تا یادمون میاد هی خندیدیم

دیگه از اینجا به بعدش خوبیت نداره دختر دم بخت هی دم به دقیقه بخنده

مردوم چی میگن؟!:)

دلخون 1392/11/06 ساعت 17:21

مثل همیشه....

و شما هم مثل همیشه :)

الی من همیشه هستماااااا
همه پستات رو میخونم و عینه قبل، کلللللللللی کیف میکنم
عینه همییییییشه عااالی بود الی
بخاطره سکوتم ببخشم دختره خوب ه شهر ه من......

معلومه که هستی ،پس چی؟

همیشه به کیف و شادی :)

غ ـزل 1392/11/06 ساعت 23:47 http://life-time.blogsky.com/

شوما اصن فک نکون ما هی قربون صدقه گل دختردون میریم حواسمون نیست شوما تو داروخونه کیو آیا دیدی و محلش نذاشتی ها
فقط چون قضیه ناموسی اینا میشه فک کونم ما به رو خودمون نمیاریم اصن

اصنم ناموسی نیست

شوما فعلن فقط حواستون به گل دخترمون باشه تا ما هم حواسمون به همون باشه :)
غزل ...من این اسم رو خیلی دوس میدارم

بانوی نور و اینه 1392/11/07 ساعت 02:57

وقتی اتفاقات و
خاطره ها و
یاده ا و
بغضها
زمان نمیفهمند و
مکان نمیدانندو
میان
حتی صبح زود (حالا سرد و گرمش خودت میدونی)حتی پیش گلدختر

من دلم واسه تو تنگ شده ،میفهمی دختره؟

رویا 1392/11/07 ساعت 10:31

خوبه که یه قلب داری که صداش قشنگه.خوبه که یکی هست که بهش می گی "دوستت دارم".
همه ی اینا خوبه.و لعنت به من که یه ذره ته دلم بخاد این چیزها رو.،
اما یادمه گفتید اینها رو اگر دارید خودتون خواستید و تلاش کردید که بسازیدش.اما قبول داری که این یک جوری خودگول زدن ِ؟تظاهر به شاد بودن و خندیدن و بی خیالی.!!؟یعنی یک جورایی دروغ گفتن به خودت.و شاید به اطرافیانت.، آخرش که چی؟ادا در آوردن؟!!!!
اگر قرار باشه همه چی رو مسخره و الکی و سرخوشانه بگذرونیم و فیلم بازی کنیم همه ی زندگی که بو می گیره ..بوی دروغ و ریا و فیلم و نقش بازی کردن و الکی ادای محبت کردن و دل نگرانی در آوردن.،بعد یه جایی این سرباز می کنه و گند می زنه به همه چیز.به خدا گند می زنه.،نمی دونم می فهمی چی می گم یا نه؟
اه ..لعنت به من که نمی تونم جلوی زبونم رو بگیرم و گند نزنم به این پست گلدخترانت.بذار بیصدا بیام و برم.

واسه چی نباید دلت بخواد؟
اصن ما باس هر چی چیزه خوبه دلمون بخواد ولی اگه نمیشه داشته باشیمش فقط غصه ی نداشتنش رو نخوریم.حالا خوردیم هم که خوردیم،حداقل زیاد نخوریم .خب تموم میشیم خب :)
فکر کردی تا الان الـــی چه جور زنده مونده دختر ؟
تازه شم.اشتباه نکن!نگفتم خودم ساختم و خودمون ساختیم یعنی اینکه الکیه و خوشحالی ه کاذب،نه!
یعنی از آدمها و چیزهایی که داشتیم و داریم اونجوری استفاده کنیم(حتی اندازه ی یه نگاه کردن بهشون) که لذت ببریم.که لذت اونایی که داریم را ببریم حتی به اندازه ی یه چوب کبریت باشه.
یه روزی همه ی اینایی که الان هستند....(این رو فقط به خودت میگم بقیه ش رو !)
رویا...آدم هر چقدر هم کسی یا چیزی رو نداشته باشه باز هم داره.حالا گل دختر نه ،یه آدم ه دیگه .یه آدم ه دیگه نه،یه چیز برای دوست داشتن.اصلن اون هم نه،اونی که اون بالاست و ازش هزارتا خاطره ی خوب داری.
بیا یه عالمه حرف بزنیم ،باشه؟

بابکشون 1392/11/07 ساعت 11:39

درود بر الی عزیز

خدایی عجب حال و حوصله ای

مسواک خودت میدادی
دیگه نمیخواس اینقدر زحمت هم بکشی
اصلا چطوری سر صبحی از خواب بیدار شدی رفتی دنبال مسواک

من هر موقع یادتون می افتم شما به طرفه العینی هویدا میشین آقااااا:)

الـــی که باشی کلن باس زحمت و مشقت بکشی!
من مورد سراغ دارم نصفه شب از اهل البیت ماکارونی خواستند،نه نه شون ساعت دو نصف شب افتادن به پخت و پز!
به سوی ِ این چراغ اگه دروغ بگم!

عسل 1392/11/07 ساعت 14:08 http://sooz-o-saaz.blogfa.com

گل دختر رو از طرف منم میبوسی الی ...
این روزا خیلی دلم میخواد سرم رو بذارم تو بغل یه گل دختری ... خیلی هااااااا

از طرف شما هم نایب الزیاره ایم :)

kamran 1392/11/08 ساعت 02:14 http://taghdire13.blogsky.com

salam eli jan ,faghat bade modatha omadam ta ye sari behet bezanam omidvaram khob bashi

و شما هم خوب باشی آقاااااااااااااا :)

بانــوی خیال 1392/11/08 ساعت 14:18

کاش بد نباشه خاطرت از اون داروخونه چی...

راسش یادم نمیاد

رویا 1392/11/08 ساعت 15:28

خدا
می گن جای حق نشسته ، می گن.!!!
خاطره ی خوب؟؟؟
فکر می کنی هنر کرده؟ خب خداست..کارش اینه.وگرنه خدا نمی شد..
ای لعنت به من ...

این جمله رو هم من زیاد میگفتم قدیما و حتی گاهی هم جدیدا

ولی من که میگم هنر میکنه،همین که همه رو با هم قاطی نمیکنه کلی هنر ه خب :)

هی غر نزن به رویا،باشه؟

آنیل 1392/11/08 ساعت 17:31 http://papli-z.blogfa.com

خیلی لتفاقا منم میبره به زمستونای پیش ...

اصلن زمستونای پیش نشستند تا ما هی بریم پیششون لعنتی ها :)

بیت اول خیلی جالب بود /موفق باشی

مرسی .دست شاعرش درد نکنه :)

دیر و زودش خیلی هم مهم نیست

مهم اینه که بالاخره رسیدی ...



یادت رفته ؟ دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه :))

گمونم کلن توی این دنیا هیچی مهم نیست مامان خانوم :)

وای الی چی کشیدی از دست این گل دختر
من که جای تو بودم عمران اگر از خواب ناز بزنم
الی یه خبر واست دارم

اگه گل دختر دار شدی مطمئنم اصلن نمیخوابی که بخوای بیدار بشی :)

خبرت رو زود تند سریع اعلام کن .زوووووووووووود :)

وجود این گل دخترا تو لحظه های حیاتی نعمتِ
این گل دختر کی بود حالا؟!!
ما هم ی گل دختر داریم

گل دختری که گل دختره من ه اما من مامانش نیستم :)

خدا بهتون ببخشدش :)

من و تو یه بهانه ی مشترک داریم برای زندگی .. یه قلب کوچولو که عاشقشیم ..

و حتی کسی که برامون خاطراتی رو زنده می کنه .. و شاید هر جایی غیر منتظره مقابلمون قرار بگیره و فکر کنه این بهانه ی مشترک فرزند ماست ..

سلام خوش قلم ..خوبی؟

تو رها را و من گل دختر را و انگاری فقط ما بفهمیم اون ضربان قلبه و اون بغض ه که میاد و میره از ذوق و از حسرت یعنی چه رویا :|

تو خودت خوبی خانوم معلم ؟:)

عاشقانه های ساده و کمی بی دیالوگ چقدر زیباست . . .
تو . . .
من. . .
احساس . . .
تناسخ . . .
و حسرت پرواز . . . !

و نوشتن های شما هم آقااااا :)

... 1392/11/09 ساعت 13:56 http://undertherain.blogfa.com

بچه که بودم اگه خواستن چیزی باعث خرج بیجا یازحمت بود پشیمون میشدم...
برادرم هم انگار یه کم از یه دختر معصوم مونده بین سالهای رفته رو داره...
اتفاقات دست به دست هم میدن تا آدمیزاد با بعضی چیزا روبه رو بشه...
گاهی با عشق سالهای رفته...با یه یادگاری از یا زمستون سرد...یه شب سرد...
گاهی...همه چیز به هم مربوطه وگرنه این نبود داستان گوی ملتمس که تو را به خدا امان دهید و خاکم نبرید و آدم نسازید...
همه چی به هم مربوطه و همه چی میتونه یه صبح زود عشق و خاطراتش رو دوباره یاد آدم بیاره...

هر چی فکر میکنم میبینم اگه میدونستم بودنم هم باعث زحمت ه میخواستم که نباشم!!!

امان از اون روزا! و این روزا! و گمونم هر روزا!!!

آره همه چی به همه چی مربوطه حتی اگه مربوط نباشه :)

خیلی دوس داشتم توی این موقعیت می بودم که واسه یه دختر کوچولو که حتمن خیلی هم نازه یه چیزی بگیرم که ذوق کردنش رو ببینم :)
الـــــــــــــیِ خووووووووووب
خوب باشی دختر :**

به قولت که عمل کردی و اومدی نوبت ه توست این دفعه ذوق کردنش رو ببینی :)

دلم واست تنگ شده بود دختر مامان فاطمه :*

نگین 1392/11/10 ساعت 12:20

ممنون از مطالبت
به من هم سر بزن

ممنون ...اما اگه گفتی دقیقن کجا سر بزنم ؟:)

لمس کن کلماتی ر اکه برایت می نویسم ...

تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ... تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ... لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ... که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد ...

لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است ... لمس کن لحظه هایم را ... تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم، لمس کن این با تو نبودنها را.

لمس کن...

س 1392/11/10 ساعت 18:22 http://www.youandhe.blogfa.com

شاید تمام قصه ی ما این سه جمله بود
آشوب بود آمدی و رد شدی همین
من سدی از ترک شده بودم که بشکنم
تو آخرین تلنگر این سد شدی ، همین...
انشاالله این قلب کوچولو سالیان سال تالاپ تلوپ کنه

خیلییییییی قشنگ بود ...همین :)

انشالا و ممنون :)

نگار 1392/11/11 ساعت 12:37 http://chand-khat.blogfa.com/

الی...
تو دختر خوبی هستی...
می دونستی؟

تو چی نگار؟
تو می دونستی ؟

غم انگیز است….
شب از پهلویی به پهلوی دیگر شوی
ببینی تاریکی
از جای خود تکان نخورده است!

خانوم ما تجربه ش رو داریم شدید...خیلی کوفت ه!:(

سلام الی جان فدات مدات بشم خیلی دلم برات تنگ شده بود الهی قربون اون حاج خانوم گفتنت برم من درسته

بووووووووووووووووووووووووس سفت هنگامه ای

خدا نکنه حاج خانوم :)

به خودت مسلط باش دخترم ،جلو در و همسایه خوبیت نداره :)

نیک‌شاد 1392/11/12 ساعت 06:03

قال دختر خوب مخصوص خودشه، مُهر خودشو داره

آقا ما همه چی مون انحصاری ،کپی رایت نداریم و گرنه ما الان کلی برا خودمون بعله و این حرفا (آیکون سر خود معطلی شدید!)

[ بدون نام ] 1392/11/12 ساعت 13:55

خورشیدم و شهاب قبولم نمی کند
سیمرغم و عقاب قبولم نمی کند

عریانترم ز شیشه و مطلوب سنگسار
این شهر، بی نقاب قبولم نمی کند

ای روح بیقرار چه با طالعت گذشت
عکسی شدم که قاب قبولم نمی کند

این چندمین شب است که بیدار مانده ام
آنگونه ام که خواب قبولم نمی کند

بیتاب از تو گفتنم، آوخ که قرنهاست
آن لحظه های ناب قبولم نمی کند

گفتم که با خیال دلی،خوش کنم ولی
با این عطش سراب قبولم نمی کند

بی سایه تر ز خویش حضوری ندیده ام
حق دارد آفتاب قبولم نمی کند

این چندمین شب است که بیدار مانده ام...!!

[ بدون نام ] 1392/11/12 ساعت 13:56

سلام الــــی...سلام دختری که شع ـر شد...

فرشته ی فرشته

[ بدون نام ] 1392/11/12 ساعت 13:59

با این عطش در زیر خاکی سرد می سوزم
گاهی برایم گریه کن! باران اثر دارد

یک روز در آغوش دریا غرق خواهم شد
این رود تشنه درسرش شور خزر دارد...

یک روز در آغوش ِ...

[ بدون نام ] 1392/11/12 ساعت 14:00

امشب غزل! مرا به هوایی دگر ببر
تا هر کجا که می بردت بال و پر ببر

تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای
این بارم از زمین و زمان دورتر ببر

اینجا برای گم شدن از خویش کوچک است
جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر

آرامشی دوباره مرا رنج می دهد
مگذار در غذابم و سوی خطر ببر

دارد دهان زخم دلم بسته میشود
بازش به میهمانی آن نیشتر ببر

خود را غزل، به بال تو دیگر سپرده ام
هرجا که دوست داری ام امشب ببر ببر ...

فرشته شما که اینجور شعر میشی کلن گوی سبقت را از همه ی شعرهای دنیا ربودید ها خانووووم :)

[ بدون نام ] 1392/11/12 ساعت 14:06

مجنون نه ! من باید خودم جای خودم باشم
باید خودم بی واژه لیلای خودم باشم

عمری مرا دور تو گردیدم دمی بگذار
گرداب نا آرام دریای خودم باشم

شیدایی شب های بی لیلا به من آموخت
باید به فکر روح تنهای خودم باشم

بیهوده بودم هرچه از دیروز تا امروز
باید از امشب فکر فردای خودم باشم

بگذار من هم رنگ بی دردی این مردم
در گیرودار دین و دنیای خودم باشم

اما نه...! من آتش به جانم، شعله ام، داغم
نگذار یک پروانه هم جای خودم باشم

حیف است تو خاتون خواب هر شبم باشی
اما خودم تعبیر روًیای خودم باشم

من مرغ عشقی خسته ام، کنج قفس تا کی
آیینه دار بی کسی های خودم باشم

باید تو در آیینه ام باشی تو می فهمی؟
حیف است من غرق تماشای خودم باشم

حیف است تو خورشید عالمتاب من باشی
من سایه ای افتاده در پای خودم باشم

باید ردیف شعر را لَختی بگردانم
تا آخرین حرف الفبای خودم باشی

هر جمعه را مشتاق تر خواب تو می بینم
تا هشت روز هفته لیلای خودم باشی

هر جمعه را مشتاق تر خواب تو می بینم

تا هشت روز هفته لیلای خودم باشی

عاااااااااااااااااااااااااالی بود دختر

الی نمیگم تا بمونی تو خماری
الهی من خوشحالم

فک کنم داریم خاله میشیم گمونم،نه؟

خاتون 1392/11/12 ساعت 15:03 http://dordasttt.blogfa.com/

این زندگیه ، خود ِ خودِ زندگی:)
میدونستی منم عاشق این پرنسس کوچولوهام ;)

پس باس با هم یه کمپین تشکیل بدیم :)

خب تو خیلی محترمانه و با وقارانه رفتار می کنی با گذشته های زندگیت !
بعضیا هستن که اگه من یه بار دیگه ببینمشون با ماشین از روشون رد میشم . و بعد هم دنده عقب می گیرم تا دوباره از روشون رد بشم تا هنوز داغم !

من هم تصمیم میگیریم از روشون با تریلی هیجده چرخ گاهن رد بشم ولی وقتی میبینمشون اهمیتشون را حتی در حد دنده عوض کردن ه اون تریلی هم از دست میدند.
گمانم بروند به جهنم بهتر باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد