_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

و به ما چه که چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست!

هوالمحبوب:

ضمن احترام به حقوق شهروندی و اینکه آدما آزادند و میتونند هر غلطی دلشون میخواد بکنند و هیشکی هم حق نداره توی کارشون دخالت کنه و بشه عقل کل که یعنی بیشتر از اونا میفهمه و بشه دایه دلسوزتر از مادر که یعنی صلاح و مصلحتشون را بهتر از اونا تشخیص میده و خدا هم آدم را صاحب اختیار فرستاده و وسط سفالگریش روح خودش را توی کنه و بنه انس دمیده و به جد هم تاکید فرمودند که "لا اکراه" و فوضولیش هم به هیشکی نیومده و این حرفا ولی بنده از این تریبون اعلام میکنم که باس با دمپایی ابری خیس زد تو دهن اون مردکی که توی پیاده رو سیگار دستش گرفته و جلوتر از تو قدم میزنه و هر چی هم میخوای ازش سبقت بگیری نمیذاره و دود سیگارش رو پف میکنه توی هوا همچین گوله گوله و هوا هم همچین سرخوشان خودش رو میرسونه توی حلق شما جهت چاق سلامتی.اصلن من میگم باس این آدم را از سیبیلش دار زد و از پا وارونه آویزونش کرد وسط شهر و حتی زنده زنده دادش دست لاشخورا تا دلی از عزا در بیارند تا درس عبرت بشه واسه بقیه !

حالا نه اینکه روی ِعجز و ناله م با مردان ِ همچین یه خرده مرد باشه و چشمم جمعیت اناث را نادیده بگیره ها!نـچ!

ضمن ادای احترام به همون حقوق شهروندی و آزادی ِ آدما که در بالا بدان اشاره شد(!) به جد اعتقاد دارم باس با همون دمپایی ابری خیس-(البته با اون سمتش که یهو بانو،نامحرم مالی نشند و اسلام به خطر نیفته!)- نه تنها کوبوند توی دهن بلکه حتی سر و صورت اون خانومی که صبح اول صبحی توی اتوبوس شرکت محترم ِ واحد و حتی تاکسی ِ خط ِ ویژه به افق خیره شده و بیخ گوش تو همچین آدامس میخوره و چرق چوروق راه میندازه و تا نگاش هم میکنی لبخند ژوکوند تحویلت میده و از منتها الیه وجودش دم مسیحاییش را هل میده توی آدامس و بادکنک درست میکنه این هـــواااا که آدم خیال برش میداره بیخ ِ آدامس حج خانوم را بگیره باش یه دور بره پاراگلایدر سواری!

اصلن حالا که فکرش رو میکنم میبینم حیف دمپایی خیس حتی!باس زنده زنده سوزوندش به جان بچه م!

شما فعلن در مدح و منزلت و نفی و مذمت این دو مبحث و اینکه اصلن به من ربطی نداره و آدم هر کاری دلش میخواد میتونه انجام بده و من خودم باس گوشِم را از وسط حلق مردم و حلقم را از وسط پیاده رو جمع کنم و اینا دیده به خوانش ِ این چند خط آزرده کنید که عمرن من بخوام از سیگار کشیدن اناث محترم و بادکنک ساختن و چرق و چوروق آدامس خوردن عناصر ذکور که هر دو نشانه های بارز روشنفکری ملت و اُمل بازی ِ بنده بوده، سخنی به گزاف برانم و به یه "حیف ِنون"ِ کوتاه بسنده مینمایم،باشد که رستگار شده و مورد عفو و رحمت عمومی و بالاخص خصوصی قرار گیرم!!!و من الله توفیق!

+بهمن پــَر!!

++روز مهندس!!

+++بین خودمون سه تا بمونه!!

نظرات 1 + ارسال نظر
mamad 1392/12/02 ساعت 18:56

مرد عمل به بازوی خود تکیه می‌زند
چون کار با شعار به جایی نمی‌رسد

با سخن خود را نمی بایست باخت

خلق را از کارشان باید شناخت :)

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.