هوالمحبوب:
نیوتـــن گفــــت آری!هر عمـــل عکس العــــمل دارد
تــــو هم قانون دوم شخص عاشـق را رعایت کن...
نه لاتاری برنده شدم و نه آزمون دکترا!نه واسه شغل دندونگیری استخدام شدم و نه ماشین خریدم و نه گنج پیدا کردم و نه پولدار شدم و نه حتی دماغم را عمل کردم که درگیر عملیات کلاس گزاری باشم!!همون کوفتی هستم که بودم.همون قدر خوب و همونقدر بد!همونقدر مهربون و همونقدر ظالم!همونقدر شاد و همونقدر غمگین.همونقدر پر حرف و همونقدر ساکت!همونقدر عاشق و همونقدر فارغ!همونقدر سر خود معطل و همونقدر فروتن!فقط کم شدند...فقط آدمهایی که در طول روز باهام در ارتباط بودند کم شدند.نه اینکه اونا رفته باشند و نباشند،نه!
من هی رفتم عقب و عقب تر،هی گوشه تر و گوشه تر! نه اینکه دوسشون نداشته باشم یا افسرده شده باشم و شکست خورده و مغموم ها،نه!
دیگه از ساعت ها پای تلفن حرف زدن و قدم به قدم همراه شدن لذت نمی برم.یا درگیر شدن با زندگی و یواشکی ِ کسی یا مردن براش و به جاش و یا حتی آدم خوبه ی قصه بودن که از حد ظرفیت و تحملم خارج ه !!!
آدمهام محدود شدند به اویم،احسان،گلدختر،الناز،فاطمه،فرنگیس،میتی کومون،نفیسه،هاله که گاهی پر رنگه و گاهی بیرنگ ،نرگس که مثل همیشه هست و نیست و بقیه ای که محدود به اس ام اس و تماس های گاه و بیگاه اند.
می دونی؟اتفاق ها و روزها و آدم هایی که هستند و نیستند از تو اینی می سازند که هستی.ولی به نظرم بد نیست و من این دور بودنم را درست مثل نزدیک بودن هام و گاهن خیلی بیشتر از اون دوست دارم حتی وقتی از تماس نگرفتن ها و کم پیدا شدنم گله میکنند و من لبخند میزنم.من هنوز هم بلدم بخندم،بلدم شاد باشم،بلدم بلند بلند حرف بزنم و بی مبالات و بلدم توی خلوتم همه شون رو،همه ی آدمهای زندگیم که از من دورند و من از اون ها را دوست داشته باشم.همین...
الی نوشت :
یکـ) شایـــد قلـــب های مـــا پــرنــده خانـــه انـــد دختر مامان فاطمه را بخونید
دو) قســــم بــه تنـــهایــــی ...زیتا رو هم بخونید