_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

حرف دکتــــــــر ها قبــــــول آرام می گیـــرم ولــــــی ...

هوالمحبوب:

حرف دکتــــــــر ها قبــــــول آرام می گیـــرم ولــــــی ...

حــــرف یــــک بیمـــــــــار را بیمـــــــار میفهمــــد فقــــط!

اون شاعره چی میگفت قبلنا؟ 

مرا دردی ست اندر دل که گر گویم زبان سوزد...و در ادامه میگفت اگه قایمش کنم کجام میسوزه؟ 

میخوام سعی کنم خودم یادم بیاد و نَرَم از جایی تقلب کنم.واسه همین باید چند لحظه تمرکز کنم و از ذهن خلاق و ساعت فرمم کمک بگیرم تا یادم بیاد! 

آهان!شاعر میفرماید:" مرا دردی ست اندر دل که گر گویم زبان سوزد ...اگر پنهان کنم ترسم،که مغز استخوان سوزد ."

حالا زیاد مطمئن نیستم " ترسم "بود یا "دانم" یا هرچی اما مهم اینه اگه بگه یه جاش میسوزه اگه نگه یه جای دیگه ش میسوزه.یعنی کلن غیر از درد اصلی که سوختنه یه درد دیگه هم هست که از اون سوختنه بدتره.اینکه ندونی دقیقن باید کجات بسوزه یا دقیقن میخوای کجات بسوزه!

جدا از این سردرگمی و کلافگی باید توی اون بحبوحه اونقدر استعداد و توانایی داشته باشی که با اینکه اسیر این دوتا دردی که یکی از یکی بدتره باید نوع دردت رو مشخص کنی که اصولن دردت چی هست اصلن که میخوای با بقیه سهیمش کنی و یا حتی نکنی!خب درد داریم تا درد.این درده ممکنه درد و آه و ناله خاک بر سرم ببین چقدر من بد اقبالم دنیوی و یا حتی اخروی و نداری و گرسنگی و بیکاری و زن و شوهر و بچه ی بد قلق داشتن و هزارتا معضل و مشکل دیگه باشه یا ممکنه از اون دردها باشه که بودنش یه درده نبودنش یه درده دیگه! 

و به قول یه شاعر دیگه روم به دیوار :" نبودنت یه درده ،بودنت رنج...چرا میره تو جلدت یهو شیطون؟!".که خب البت ما با قسمت بعدیش که سر به هواست میدونه و خیلی بلاست میدونه، اصلن و ابدا کاری نداریم و بهتره از موضوع اصلی خارج نشیم. 

داشتم عرض مینمودم که شاعر میفرمایند:"مرا دردی ست اندر دل که گر گویم زبان سوزد ...اگر پنهان کنم ترسم،که مغز استخوان سوزد" و من الان دقیقن در چنین وضعیتی گیر کردم.

و من نمیدونم دقیقن کودوم احمقی فرموده حرف زدن آدم رو سبک میکنه؟ما که فقط با حرف زدن با در و همسایه و دوست و آشنا و این و اون و حتی شما دوست عزیز(!) و مرور دق مرگی هامون سنگین تر و غمگین تر از قبلمون میشیم.خلاص!

الـی نوشت :

یکـ)کامنتدونی درش بازه،اینم واسه اینکه نرید برامون حرف در بیارید این الـی تا اخماش میره توی هم نمیذاره دو کلوم اختلاط کنیم.

دو) اینکه نمیتونید کامنت بذارید به من ربطی نداره،گفته باشم :|

سهـ)راسی عیدهامون همینطور پشت سر هم مبارک :)

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.