_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

نمـــک پــــاش دل ریشـــم چــــرایـــی ؟

هوالمحبوب:

تــــو کــه نـــوشـــم نــه ای ، نیشـــم چرایـــــی ؟

تـــو کـه یـــــارم نــــه ای ، پیشــــم چـــــرایـــی؟

تــــو کـــه مـــــرهــــم نـــه ای ریــــش دلـــــم را

نــــمـــک پــــاش دل ریـــــشـــم چــــرایـــی ...؟!

یه سری آدم هستند واسه اینکه ازشون دلخوری،ناراحتی،دوسشون نداری،لالت کردند و حرفی باهاشون نداری و یا حتی تر ازشون متنفری قشقرق به پا میکنند و داد و هوار راه میندازند!

اونا نمیدونند و بلد نیستند اونی که باید جواب پس بده اون ها هستند که چرا باعث شدند تو اینجوری بشی نه تو که چرا اینجوری هستی! اونا نمیدونند تو نباید برای خواستنشون یا دوست داشتنشون یا حرف شدنت باهاشون یا رفع دلخوریت کاری بکنی بلکه اونا هستند که باید کاری بکنند!

جالب تر اونه که همه ی داد و بیداد و قشقرق به پا کردنشون  که ما حصلش میشه بیشتر دلخور شدنت واسه اینه که تو دلخوریت و ناراحتیت ، دوست نداشتنت و لال بودنت رفع و رجوع بشه و از بین بره! واسه اینه که براشون مهمی و دوستت دارند!!!

بعد نکته ی خیلی جالبترش اینه که یهو واسه اینکه تو رو به خودت بیارند و یا خودشون رو به خودشون بیارند از جمله ها و کلماتی برای تحت تاثیر قرار دادنت استفاده میکنند و دست به کارایی میزنند که تو به این نتیجه برسی چرا کلن زنده  موندی که بخوای دوسشون داشته و یا نداشته باشی!به این نتیجه می رسی که چقدر با همه ی ادعات که میشناسیشون، نمیشناختیشون و چقدر میتونند وحشتناک و دوست نداشتنی تر از این باشند!

بعد هم که با خودت میشینی کلی فکر میکنی و یه جایی میرسه توی زندگیت که واقعن دیگه هیچی ازشون نمیخوای و نخوای و به این وسیله میخوای خودت رو از دایره ی بازخواست شدن واسه هر چیزی که توی ارتباطی که با هم دارید بکشی بیرون و کاری کنی که اگر آرامشی هم به سمتت نمیاد حداقل آشوبی به پا نشه که ماحصلش بشه تشنج و درد دو طرف،بازم نکته ی جالبش اینه که بابت "نخواستنت هات" هم باید بهشون جواب پس بدی! انگاری که اون هزار و چند باری که "خواستی" چطور تو رو به خواسته ت رسوندند الا اینکه محکومت کردند که چرا "خواستنی" در کاره وقتی تو خودت هزار و یک خواسته از طرف اونا رو بدون پاسخ گذاشتی و اصلن کی بهت حق میده چیزی بخوای؟!

میدونی تو توی ارتباط با این آدما بابت هرچیزی که هستی و اونا دوسش ندارند و یا نمیخواند باشی باید جواب پس بدی.

میدونی علت این همه تشنج و تحلیل دادن آرامشه نداشته ت و آزار دادنت چیه؟عشق و علاقه و دوست داشتنی که از طرف اونا ادعا میشه!

مثلن طرف زنش رو میزنه لت و پار میکنه که چرا زنش دیگه دوستش نداره و عاشقش نیست و یا باهاش حرف نمیزنه و انتظار داره آخر زد و خوردشون زن متنبه بشه که باس آقاشون رو دوس میداشته و چه زن ه خیره سر و خاطی ایه و حتمن آخر دعوا هم آشتی میشه و زنه میره دست آقاشون رو میبوسه و میگه گور بابای هرچی بهم گفتی و تمومه کبودی های روی تنم ،"من تازه فهمیدم چقدر عاشقتونم!"!!

یا مثلن بابای طرف توی چندین و چند سال زندگیش که گه میزنه به همه ی روان و آرامش طرف  هیچ جوره هم دست بردار نیست،ادعا میکنه همه ی این بلبشوها واسه خاطر علاقه ش به بچه ش هست و اگه دوسش نداشت میذاشتش به حال خودش و براش مهم نبود سرش به کدوم آخور بنده و یحتمل انتظار هم داره بچه همه ی این همه سال و جمله ها و کلمه هایی که شنیده رو یادش بره و فقط به این فکر کنه "بابام دوسم داره خب !" و بعدم بره آستان بوسی و گوشش را بیاره جلو و درست عین این فیلم هندی ها بگه :"آقا جون مثل همه ی این سال ها بزن تا حس کنم بابا بالا سرمه!!!!" و بعد زندگی گلستون بشه!

یا مثلن ...

از این مثلن ها زیاده! از این آدمایی هم که به جای اینکه ببینند کجا درست عمل نکردند و کار و رفتارشون را اصلاح کنند ،حمله میکنند به طرف مقابلشون که اینجوری اشتباهشون رو رفع کنند و نتیجه ی برعکس هم میده زیاده. ما فقط توی این همه سال عمر با برکتمون(!) یکی دو تاشون رو بیشتر ندیدیم:|

الـــی نوشت :

گمانم ادامه دارد ....

نظرات 5 + ارسال نظر
نبات 1393/10/04 ساعت 18:23 http://z-as.blogfa.com

انگاری بلد نیستن دوست داشتن دیگه

انگاری ...

ساره 1393/10/05 ساعت 01:28

ماشاءالله همه ادعای خدایی دارن. خیلی هم که بخوان تواضع به خرج بدن، ازین پیامبرهای معصومن. هرچی هم عیب و گناه و ناصواب هست ازین بندگان کافر و دنیای دون و نفهمیدنای این عوام قدر نشناسه...
بنده ی همچین خدایی که باشی، همیشه بدهکاری الی. حتی وقتی همه‌چیزتو میدی، بدهکاری که به چه حقی بخشیدی! نکنه در طلب پادافراهی؟

من باس هر دفعه کامنتات رو میخونم یا صدات را میشنوم تا چند روز هی حسرت بخورم چرا اینقدر دیر و دوری!
دیر واسه اینکه خیلیییی دیر پیدا شدی و دور واسه اینکه سر که بر میگردونم نیسی که از اون لبخندای خوشمزه بریزی توی دل و جیگرمون

[ بدون نام ] 1393/10/05 ساعت 17:28

نکنه منم از این جور آدما بودم واسه عزیزترینم که نتونست هیچ وقت دوست داشتنمو دووم بیاره؟؟؟؟ الی .....
آخ الی چقدر مردم با این واژه هات .... و تصور اینکه نکنه منم یکی از همن هام :(( :((( :'((
....

چون قرار شد کامنته علنی نشه اسمت رو حذف کردم ولی خواستم کامنتت باشه تا نه به تو بلکه به خیلیها که اینجا رو میخونند بگم دوست داشتن بلدی میخواد،بلد که نباشیش دل خودت هم رنجیده میشه از این همه دوست داشتنت و نفهمیدن طرف مقایلت،اون موقع است که خیال برت میداره به جای قدرشناسی ازت و غش و ضعف رفتن واسه این همه علاقه ت، طرف مقابلت بی انصاف ترین آدمه کره ی زمینه!
نمیدونم!شاید هر کدوممون را که حساب کنی از دوست داشتنمون بند بسازیم واسه طرف مقابلمون ...

عسل 1393/10/05 ساعت 22:48 http://sooz-o-saaz.blogfa.com

بلد بودنِ دوست داشتن . . . .

دوست داشتن غیر ارادیه ولی بلد بودنش اراده میخواد

رضا 1393/10/11 ساعت 19:06

همه را با یه چوب نزن.مثلا هیچ احتمالی نیست که باز مثلا شاید اون باباهه واقعا بچشا دوس داشته باشه و اصلا حتی تر حرفش هم درست باشه و فقط روش بهتری بلد نباشه که به بچش کمک کنه؟

باباهه هم دوسش داره و هم حرفش درسته ولی فقط عملکردش مهمه.

ما دوست داشتن و حرف رو زی سوال نبردیم آقا،فقط "عملکرد" رو به چالش کشیدیم.عملکرده که تاثیر میذاره وگرنه حرف رو که همه بلدند بزنند:

با سخن خود را نمی بایست باخت
خلق را از کارشان باید شناخت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد