_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

گـــــــــاو مــــوجــــود نیمــــه خوشبختــــی ست ...

هوالمحبوب:

"ما با هندی ها که گاو پرستند فرق میکنیم،با قوم موسی که گوساله پرست بودند هم! اینجا ایران است و ما مسلمانیم و اینجا خدا را میپرستند و احترام میکنند.برای همین گمان نکن وقتی عین گاو میپری وسط خیابان ماشین ها به احترام گاو بودنت ترمز میکنند،چون احتمال اینکه راننده ی مقابلت هندی باشد و به احترام تو ترمز کند یک در هزار است.پس طبق درس راهنمایی و رانندگی که در کتاب فارسی کلاس دومت فرا گرفتی رفتار کن و عین بچه ی آدمیزاد از خیابان عبور کن!"

این ها را میتی کومون چندین سال پیش که اتفاقی عبور کردن من را از خیابان دیده بود تعریف کرد و اینگونه من را ارشاد نمود و او اصولن همیشه اینگونه با همین ظرافت و لطافت انسان را ارشاد میکند.به همین سادگی ،به همین خوشمزگی!!

و البته من هم امروز این ها را عینن برای آقای "ب" همکار قسمت اجرایی در جمع تعریف کردم.زمانی که داشت پز میداد که من را در BRT دیده و من برخلاف بقیه ی همکاران با کلاس شرکت احتمالن ماشین شخصی ام را در پارکینگ خانه مان پنهان کرده ام که به جای ماهی یک بار عوض کردنش از وسیله ی حمل و نقل عمومی استفاده میکنم و قیافه اش دیدن داشت وقتی خیال میکرد دارد پرده از داستانی سـرّی بر میدارد و یحتمل برای کشف این قاعده قرار است از بقیه مشتولوق بگیرد و مطمئنن انکار من مبنی بر نداشتن هیچ ماشین شخصی ای سیاستی به شمار می آید جهت جلوگیری از چشم زخم و احتمالن مظلوم نمایی جهت نشان دادن خودم به عنوان یک انسان زیر خط فقر!

من اما نگفتم که او را دیده ام که موقعی که من را ته اتوبوس دیده ذوق مرگ شده و برای رساندن این خبر دوان دوان از من دور شده و چراغ قرمز را به عنوان یک عابر به شصتش گرفته و فحش و بوق ماشین ها را به جان خریده تا زودتر از من به شرکت برسد محض خبر رسانی زیارت من آن هم در وسیله ای غیر از ماشین شاسی بلند و یا حتی کوتاهم ،تا بساط خنده ی بقیه را فراهم کند بس که مرد متینی ست این جانور!

وقتی از راه رسیدم و دیدم دیدن من در BRT اینقدر شگفت انگیز بوده که باعث شده مجلسشان گرم و فرح بخش شود ،خاطره ی ارشاد میتی کومن را تعریف کردم و وقتی همه دلشان را گرفته بودند و غش و ضعف کرده بودند از خنده و او پرسید :"یعنی شما غیر مستقیم خواستید بگویید که من گاوم؟! "،من لبخند به لب بدون اینکه نگاهش کنم در حالیکه به سمت آشپزخانه میرفتم تا برای خودم نسکافه آماده کنم و بساط صبحانه راه بیاندازم با صدای بلند خاطر نشان کردم که برخلاف تصورش کاملن هم مستقیم گفته ام!


+ گوساله ی ملا نصرالدین

نظرات 9 + ارسال نظر
من 1393/10/22 ساعت 16:20

گاو ما در صف شیر آمد و ماما می کرد
«وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد»
عارفی پیر شد و مایو ی گلدارش را
«طلب از گمشدگان لب دریا می کرد»
«مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش»
دوش را در دهنم کرد و تماشا می کرد
شیخ ما گفت نباید که خطایی بکنی
گرچه می گفت نباید، خودش اما می کرد
گشت ارشاد چرا بین هزاران مانکن
عمه ی پیر تو را هر دفعه پیدا می کرد
آن که هم می زد و بویی همه جا می پیچید
«جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد»
«بی دلی در همه احوال خدا با او بود»
ناگهان گفت خداحافظ و از اینجا رفت!

کلن دارین کم کم شعر میشینا،دقت کردین؟

banooYe noOR O AYnE 1393/10/22 ساعت 16:21

ghazie mio mio avaz miSharo vasate khiabun be ranande goftanet hanuz yadame
:D

خودمم موقع گذشتن از خیابون یادم می افته و البته یاد حرفه گلشیفته هم که میگفت با اینکه هیچکیشون نمیشدیم غیرتی شده بودند من باب زبون درازی ما با غریبه ها!
کلن مردها گمون میکنند با غیرتی شدن یا ژست غیرتی شدنشون جذاب میشند!!!

زیتون 1393/10/22 ساعت 16:58 http://zatun.blogsky.com

:)

mosi 1393/10/22 ساعت 21:59

وای...! تو دیگه کی هستی!
تو اصلاً نابغه ای ! تا حالا این همه جملات سنگین و پر معنا یک جا ندیدم!!!!

اصلاً حرف نداره وبلاگت.

وای من دیگه کی هستم؟
دست شیطونو بستم ...

میونه صدتا آدم

بیبین دل به کی بستم

+با تشکر و اینجور صوبتا :)

س.م 1393/10/23 ساعت 14:42 http://parvaaanegi.mihanblog.com

دستی به‌دامن تو و دستی به آسمان
دست دگر کجاست که خاکی به ‌سر کنم

بیداد کن که ناله اگر ناله‌ی من است

از صد یکی به جانب گردون نمی‌رسد

لیلی 1393/10/23 ساعت 17:42 http://zangareh.blogfa.com/

نمی تونم هضم کنم آدمهای هستن که بک اتفاق ساده در مورد تورو اینطور سوژه حرفاشون کرده باشن ؟؟

خب شما که اندازه ی همکاران من با کلاس و خاله زنک نیستید که باورتان نیاید که کسانی هم که سوار بی آر تی میشوند آدم واقعی اند نه فضایی که!بس که با کلاسند جانورها

این زبون درازیا رو تصوری ندارم ازش واقعا:دی

ینی نمی دونم تو چه رویی داری الی خداوکیلی:دی

ما توی دنیا از کل محتواش همین دوتا زبون و روووو را داریم.ماشالا همه هم بهش گیر میدندا

البت از داشتنش بسی خوشحالم چون باعث میشه کسی نخواد باهام کل کل کنه و بهم زور بگه.میدونی؟حکم چنگول را داره!گربه را دیده تا احساس خطر میکنه چنگولاشو نشون میده؟من اونم

banooYe noOR O AYnE 1393/10/23 ساعت 23:41

adam tanha haGh dare vase khodesh
khodekhodeSh gheyrati she
dar gheyre insurat barkhord ghanuni khahad shod
:d

اگه بلد بودند واسه خودشون غیرتی بشند دنیا این مدلی نبود
آدما اینقدر از هم دلخور نبودند
دنیا اینقدر به واسطه ی رفتار آدماش حال به هم زن نبود

میدونی بانو...؟
میدونم میدونی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد