_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

عــــمـو بــا آب برمیــــگرده کـــاکــا...

هوالمحبوب:

درست مثل آدمهایی که اولین بارشونه میشنوند و میبینند

انگار که تا حالا توی این کره ی خاکی زندگی نکردند

انگار تا حالا هیچ کتابی نخوندن و هیچ قصه ای نشنیدند و هیچ آدمی ندیدند

همونقدر هیجان زده و مضطرب ،که وقتی یکی دو پستی از وبلاگم را میخونم و هی میخوام برسم به آْخرش که ببینم این دختری که شع ـر شد به کجا رسید...!

اصلا گاهی شک میکنم به تمام روزهای رفته...

که اصلا من شنیدم یا دیدم؟!


میگند این صحنه ش را تلویزیون پخش نکرده

اما خوب من اصلا هیچ صحنه ایش را ندیده بودم

میدونند من مستعده منفجر شدن ام

میدونند فقط دنباله بهونه م تا برسم به لحظه ی انفجار

از شنیدنه صدای سنج و دمام بگیر که منو میکُشه تا گردوندن ه گهواره ی سبز رنگ علی اصغـر که فقط باعث میشه من گل دختر را محکمتر به خودم فشار بدم و بی صدا احساسم قل بخوره از روی گونه هام پایین...

میدونند من میمیرم برای سکوتی که توش یه عالمه حرفه

بهم میگه الی اینو ببین.میدونم بهت میچسبه...!

دکمه ی play را فشار میدم...

"...از پشت درخت ،سوار به اسب پیداش میشه

پیاده میشه

خم میشه

عکسش میفته توی آب...

دستش پره آب میشه

میاد طرف لبش

مکث میکنه

توی دلم دارند داد میکشند تمام آدمهاش

انگار که بشنوه آروم میگم یه خورده بخور...

نگاهش را میدوزه جلو و بعد آب را میریزه

قل میخوره از رو گونه م پایین...

تمام آرزوش را میریزه توی مشک...

میره جلو

مثل سگ پاتول خورده که دنبال صاحبشون راه بیفتند، دنبالش آهسته و محتاط قدم برمیدارند

همیشه باید اونا شروع کنند

لعنتی ها!

شروع میشه

یه پرچمه سبز هی  توی هوا تکون میخوره

میزنه

میزنند

میترسند با اون همه اهن و اوهونشون!

دلهره دارم

خیلی دلهره دارم

میدونم خوشحاله از اونی که داره ولی نگرانه که آسیبی ببینه

خودش نه ها!

اونی که هی دستش را حایل میکنه که لمسش کنه

نگرانه اونه که واسش اومده اونجا

میدونم وقتی لمسش میکنه دلش یه جوری میشه.از اینی که سر جاشه...از اینی که این همه بهش نزدیکه و این همه از اونا دوره !

این همه نزدیک...اون همه دور...!

میچرخه

میزنه

باز میچرخه

دلهره دارم

دارم دعا میکنم

تند تند

روی دستش جابه جاش میکنه

که یهو یکی از پشت میزنه

دستش کنده میشه

من یه جیغ میکشم و زود دهنم را با دستم میبندم محکم که صدام نره از اتاق بیرون

با لگد میکوبونه توی سینه ی اون لعنتی

خم میشه

شمشیر را از دستی که روی زمین افتاده برمیداره و اونی که به خاطرش اومده را به دندون میکشه

میزنه

میزنه

هی تند تند از گونه هام قل میخوره پایین

هی آیت الکرسی میخونم

فقط همینو بلدم

یک نفر دیگه میزنه و اون دستش هم می افته

دهنم را محکمتر میگیرم که صدام بلند نشه

با لگد میزنه توی سینه ی اون هم و میدوه

اون میدوه و من هی میگم بدو

بدو

بدو بدو.... تو رو خدا بدو تا نگرفتنت

بدو...

به دندون گرفته و میدوه

حالم اونقدر بده که نمیفهمم چقدر صدام بلند شده 

بدووو....بدوو.....

داره تصور میکنه خوشحالیه کسایی که براشون هدیه برده را

باید هم نیروش مضاعف بشه و بدوه از این صحنه!

انگار که التماس من تاثیر داشته باشه بلند تر میگم بدو...تو رو خدا بدو...

میدوه...

میزنند

از دور میزنند

تیر اول...تیر دوم...تیر سوم...

زدند...

زددددددددددددددددددددند....

من جیغ زدم...

مشکش را زدند

مشکش را زدند

تمام آرزوش را زدند

تمام امیدش را زدند

دیگه دلیلی نداشت بدوه

مگه زندگیش مهمه

میفته روی زانو...

آب میریزه زمین

خون میریزه زمین..

امیدش میریزه زمین..."

من هق هق میشم

در اتاق باز میشه

فرنگیس گل دختر به بغل با الناز با عجله میاند توی اتاق و مضطرب نگاهم میکنند...

سرم را میذارم روی زانوهامو بلند بلند گریه میکنم...

درست مثل آدمهایی که اولین بارشونه میشنوند و میبینند

انگار که تا حالا توی این کره ی خاکی زندگی نکردند

انگار تا حالا هیچ کتابی نخوندن و هیچ قصه ای نشنیدند و هیچ آدمی ندیدند

انگار هیچ جای تاریخ نخوندند که اون مرد هیچ وقت مشکی به خیمه نرسوند...

از دیروز هزار دفعه این کلیپ را میبینم و عجیبه که هر دفعه انتظار دارم بتونه خودش را برسونه به خیمه ها...

هردفعه آیت الکرسی میخونم -آخه فقط همینو بلدم-که بتونه از دستشون سالم برسه خیمه!

هر دفعه درست مثل آدمهایی که اولین بارشونه میشنوند و میبینند

انگار که تا حالا توی این کره ی خاکی زندگی نکردند

انگار تا حالا هیچ کتابی نخوندن و هیچ قصه ای نشنیدند و هیچ آدمی ندیدند که بهشون بگه...


از اینــجـــا ببینید...

شـــنیدی که میگند مردِ و قولش؟؟!!

عــــمـو بــا آب برمیــــگرده کـــاکــا...

الـــی نوشـت:

یکـ) خدایا!

حواست به مـَشکم هست؟...نذار تیــرش بزنند!

دل و چشم و امیده خیلی ها به این مَشک ِ ها!

دو) من عاشق این صـِدام.وقتی میشنوم تمومه وجودم شوق میشه.یه شوق که از چشمام میزنه بیرون.یه ملت بسیج شدند تا بالاخره پیداش کردم.ممنون مهندس !

از اینــجــا گـــوش بـــدیــــد

سهـ)تولدت مبارک نفیس...

خودت میدونی چقدر برام عزیزی...حالا هر اتفاقی میخواد بیفته...همین !

نظرات 59 + ارسال نظر
رز 1391/09/06 ساعت 15:23 http://acme.blogsky.com

آخ که مردونگی عباس اگه الان بود چی میشد
لب های عطشان و آب و عشق

دریا صدا زد گر نمی نوشی زمن آب
آب از چه همره می بری با این تب و تاب

عباس گفتا وعده دادم بر سکینه
تا آب آرم بهر گل های مدینه ...

هنوز هم مرد و مردونگی هست
ما هنوز ندیدیمش...

فک کنم فیلم مختارو می گی!
دیروز داشتن می دیدن من نتونستم...

راستشو بخوای تا وسط نوشته تم بیشتر طاقتشو نیوردم


قبول باشه الی
قبول..

چه خوبه تو جمع می تونی گریه کنی...

فیلم مختار را میگم
اما من فیلم مختار را اصلا ندیدم
خیلی دلم میخواست ببینم
اما نشد که بشه
همین کلیپ را بیشتر ندیدم
اینم از دیروز تا حالا هزار دفعه دیدمش
:)

چقدر خوبه میتونیم گریه کنیم...

میس راوی 1391/09/06 ساعت 16:07

الــــی
یه غم دیگه‌ای داشت، یه غم نزدیک ک دور شده اما هست

غمی که همیشه هست...
گاهی دور
گاهی نزدیک

به جانٍ امام حسین (ع) قسم که یسنا
را عباس (ع) به ما داد
عباس دریای سخاوت است...

یسنا را دوس دارم...

eli 1391/09/06 ساعت 22:09 http://eli1234.blogfa.com/

حست حس خیلی قشنگیه الی

خودت قشنگی...

پود 1391/09/07 ساعت 02:12 http://www.pud.blogfa.com

نگاهش حرف دیگر میزند
به آشامیدن فکر نمی کند.
به رساندن سریعتر اب می اندیشد به گمانم!!

انگار...

به نظرم بهترین روایتی بود که از حضرت عباس خواندم.


سلام دختر شعر .خوبی؟ تولد نفیست هم مبارک!

ممنون خانوم معلم...

:)

عمورضا 1391/09/07 ساعت 09:54

سلام الی خوبی؟
میبینم که سایتون سنگین شده؟
عزاداریهاتون قبول باشه
عشق است عباس....

سایه ای نداریم عمو که سنگین باشه یا نباشه
:)

ermia 1391/09/07 ساعت 10:05

این شعر بدجور با دلم بازی کرد.به سادگیش به قشنگیش حسودیم شد:
پایش امضا زدند خیلی زود
نامه را تا زدند خیلی زود
نامه را تا نکرده در واقع
کوفیان جا زدند خیلی زود
استینهای قتل مهمان را
ظهر بالا زدند خیلی زود
دیر نارو به فکرشان امد
دیر اما زدند خیلی زود
اول عازم شدند خیلی زود
بعد نادم شدند خیلی زود
باغداران کوفه هم ان شب
سکه لازم شدند خیلی زود
مثل قاضی شریح،مثل شمر
همه عالم شدند خیلی زود
همه ی دارها خریدار
سر مسلم شدند خیلی زود
پس پریشان شدند خیلی زود
بس پشیمان شدند خیلی زود
پیش هفتاد و دو نفر کافر
ها مسلمان شدند خیلی زود
نامه داران کوفه ظهر دهم
نیزه داران شدند خیلی زود
قاریان وای باعث قتل
خود قران شدند خیلی زود

خیلی قشنگ بود...

خوبی ارمیا...؟؟

:)

سامان 1391/09/07 ساعت 10:05


مشک برداشت که سیراب کند دریا را
رفت تا تشنگی اش آب کند دریا را
آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب
ماه می خواست که مهتاب کند دریا را
تشنه می خواست ببیند لب او را دریا
پس ننوشید که سیراب کند دریا را
کوفه شد علقمه، شق القمری دیگر دید
ماه افتاد که محراب کند دریا را
تا خجالت بکشد سرخ شود چهرۀ آب
زخم می خورد که خوناب کند دریا را
ناگهان موج برآمد که رسید اقیانوس
تا در آغوش خودش خواب کند دریا را
آب مهریۀ گل بود و الاّ خورشید
در توان داشت که مرداب کند دریا را
کاش روی دل خشکیدۀ ما آن ساقی
عکسی از چشم خودش قاب کند دریا را
روی دست تو ندیده ست کسی دریا دل
چون خدا خواست که نایاب کند دریا را

وقتی سامان شع ـر میشود...

ممنون سامان...

ermia 1391/09/07 ساعت 10:08

اسب خون یال رفت خیلی دیر
با پرو بال رفت خیلی دیر
شمر اماده گشت خیلی زود
توی گودال رفت خیلی دیر
با حساب دو ساعت و اندی
زینب از حال رفت خیلی دیر
در خودش گیر کرد خیلی دیر
شمر تغییر کرد خیلی دیر
حلق اصغر بدون شک از اب
تیر را سیر کرد خیلی دیر
با حساب رقیه داغ حسین
عمه را پیر کرد خیلی دیر
"و عمو زود رفت خیلی زود
و عمو دیر کرد خیلی دیر"
افتاب سر حسین تو را
نیزه تفسیر کرد خیلی دیر...

و عمو زود رفت خیلی زود


و عمو دیر کرد خیلی دیر...


شهادت حضرت زین العابدین امام سجاد (ع) را به شما (و) تمامی بازدید کنندگـ ـان وب شما تسلیت می گویم .

"مردتنهایی"

با تشکر...

بانوی.... 1391/09/07 ساعت 14:00

برا اولین بار میگه برادر
میگه و میگه و میگه ...........
میگه اگه میدونستم یه قطره هم اب مونده
با صورت خودم میکشوندم طرف خیمه ها
...............
..............
................
......... و میگه
میگه برادر جان نیگا نکن تو چشمم تیر ۳ شعبست
نیگا نکن سرم تا سجده گاه پاره شده
نیگا نکن دست ندارم
نیگا نکن کل بدنم تیره
هیچ یک از این زخما درد ندارن
اینا زخم شدن تا دهن وا کنن و به تو لبیک بگن

.....................
............
...................
.................
..........اون باز میگه ه اما
...................
.
......................
......................

خوبی بانو؟
دلمون براتون تنگ شده ها...


:)

در تو صیادی است
با آب و دانه
و هزار چاقوی تیز
و در من
حماقتی گنجشک وار
که آسوده ام می کشاند
بر بام تو..



عزاداریهات قبول الی جان..

فریناز 1391/09/07 ساعت 15:02

منم ندیدم فیلمشو...
هیچ وقتم نشد حتی یه قسمتشو ببینم!


راستی تو چرا دوتاوبلاگ داری؟ الان یعنی کدومش کدومه؟
گیج شدیم

من هزارتا وبلاگ دارم...
اینم همونه :)

نسرین.شب نوشته ها 1391/09/07 ساعت 15:45

سلام
عزاداریات که میدونم از سر عشق هست قبول درگاه حق
اهنگ پیشنهادی عالی بودد
بهترین هدیه خدا به بنده هاش اشک هست و ما قدرشو هیچوقت ندونستیم..
از لطفت ممنونم الی عزیزم
برات ارزوی سعادت دارم

امسال محرمی در کار نبود

همه حسرت بود و بی اقبالی...


ممنون نسرین...

سلام خوبید؟
اگه خواستید یه وب مشترک بسازیم یه میل بزنید.
ممنون میشم بای

نفیس 1391/09/07 ساعت 16:16

کاش تو هم یادت نبود مثل بقیه ... دوست ندارم هیچ کس تولد من یادش باشه.اصلا خیلی هم خوشحالم که هیچ کس تولد من یادش نیست...
اگه میخوای از حال من بدونی باید بگم به قول معروف حال من خوبه اما توباور نکن...

لوس نشو بچه

میدونی که من حوصله لوس بازی ندارما...

:)

سلام الی ...
گویی کسی برایم مقتل میخواند ...
گویی کسی ببرایم درد را هیجی می کرد ...
:
کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود ...
چهره سرخ حقیقت بعد از ان طوفان خون ...
در زمین تفته جا میماند اگر زینب نبود ...

این خط به خط رج زدنت آخر کار دست ما میده ها

میمیره و زنده میکنه

صدای تند تند تایپ کردنت میاد نازنین...

:)

شوخ شب 1391/09/07 ساعت 18:19 http://shokhi.blogsky.com

تیر اول... اول تیر!

اول ِ تیــــر...

رضا 1391/09/07 ساعت 19:36 http://sarabesakhtegi.blogfa.com

سلام خیلی قشنگ نوشتی... زیبا بود... منم دوست دارم ایندفعه برسه به خیمه ها...

میدونی میگن وقتی امام حسین میجنگید به تنهایی سپاه یزید رو داشت شکست میداد جوری شمشیر میزد که خدا بهش میگه یا حسین اینجا فرستادمت تا شهید بشی باید بری به مقتل... و اگر راضی نیستی نرو من همه از دست دادگانت رو دوباره بهت باز میگردونم... امام حسین میره سمت مقتل...

و پیامبر یه پسر به نام ابراهیم داشته. جبرئیل نازل میشه و میگه یا پیمبر عمر حسین یا اسماعیل سر اومده... خدا گفته خودت یکیشون رو انتخاب کن... پیامبر ابراهیم رو انتخاب میکنه تا حسین بره کربلا....

پیروزی اما حسین شکستش بود... شکستش پیروزیی شد که من و تو و همه میشناسیمش و میفهمیمش... امام حسین درسش شجاعت بود و ازادانه زندگی کردن ... نه نماز بود و نه روزه که اینا میگن... درسته نماز میخوند و .. به نظرم به این علت بود که نگن که کافر رو کشتیم بگن نماز میخوند پس کافر نبود درسش شجاعت بود حق طلبی.... و الا خودش تنهایی هم یزید رو شکست میداد همونجور که پدرش حضرت علی میتونست تنهایی معاویه رو شکست بده... اینها لازم به جنگ نداشتن با یه دعایه کوچک خدا زمین و زمان رو به هم میریخت... چند هزار جن و فرشته برایه کمک امام حسین اومده بودند ولی خدا میخواست به این صورت شهید بشن و اونا هم اطاعت کردن...

بر هرکسی به شیوه ای این داستان گذشت...

متانت 1391/09/07 ساعت 20:18

دختر شیرین...الی جان... عاشورا زمان بالیدن است نه نالیدن بساطش آموزه است نه موزه تمرین خوب نگریستن است نه گریستن نماد شعور مذهب است نه شور مذهب ...

فوق العاده بود متانت جان....

:)

رامین 1391/09/07 ساعت 20:41 http://zamin89.mihanblog.com

سلام الی هم حسش نیست که بخونم هم خودت میدونی چی
بازم به بزرگواری خودت ببخش فقط خواستم بدونی بیادتم

میدونم....

مشکش را زدند!
امیدش را زدند!!!
هعی..... هعی......

هعی هعی ...

فاطمه 1391/09/07 ساعت 22:44 http://yadegari20.blogfa.com


وااای الـــی ...
منم همین حس ُ داشتم وقتی دیدم...
انگار که قبلا نشنیده بودم
وقتی دستاش و بریدن انگار نه انگار
اما وقتی مشکشو سوراخ کردن ...
دیگه هیچی براش مهم نبود....
چقدر با عظمت بود این مرد
چقــــــــــدر ...

حستون را بگردند...

:)

پرسیدم از هلال ماه چرا قامتت خم است ؟

آهی کشید و گفت :که ماه محرم است

گفتم که چیست محرم ؟

با ناله گفت :

ماه عزای اشرف اولاد آدم است

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است...

از یک جایی به بعد این پست نخوندم ..

میدونم...

شنیدم ﺟﻤﻌﻪ ﺭﻓﺘه بودی ﮐﻮﻩ ﺩﺍﺩ ﺯﺩی:
ـــ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺑﻌــﺪ ﺷﻨﯿﺪی:
.
.
.
.
.
.
.
...... ﺑـــــــــــــــــــﺎ ﻣـــــــــــــــــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ
ﻣــــــــــــــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــــــــــﯽ؟
ﺑــــــﺎ ﻣــــــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــــــــﯿﮑﻨـــــــــــــــﯽ؟
ﺑـــﺎ ﻣــــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣــــﯿﮑﻨـــــــﯼ؟
ﺑـﺎ ﻣــــﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣـــﯿﮑﻨــﯽ؟
ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ـــ ﺑَﻌﺪﺵ ﭼﻮﻥ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ِ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﻭ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘی ﺍﻭﻣﺪی
ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮐﻪ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺗﺤﺼﯿﻞ ﺑﺪی... |

دقیقن
خوب من خیلی بی جنبه م
میدونی که!
;)

متن سنگینی بود
اون کلیپ رو هم دانلود کردم
مدتیه که یه حرفی روی دلم سنگینی میکنه ، هر کاری کردم بهت نگم نشد ، یعنی اگه نگم مدیون خودم و خودت میشم
دیگه امروز تصمیم گرفتم دلو بزنم به دریا بگم ! بالاخره مرگ یه بار شیون یه بار !!
"" وب خوبی داری به منم سر بزن"" !!!!

خوب شد گفتی
اگه رو دلت می موند غمباد میشد ها
:)

sahar 1391/09/08 ساعت 09:45 http://sahar-ho.blogfa.com/

سلام الی .
من این کلیپو روز عاشورا دیدم . همسرم دانلودش کرده بود و با هم دیدیم . راستش به نظرم خیلی ضعیف ساخته شده.
توصیف زیبای تو ؛ بخاطر احساسیه که به واقعه کربلا و حضرت عباس داری . متن تو از اون فیلم قشنگ تر و تاثیرگذارتره :)

قوی یا ضعیف بودن نمایش تعزیه فیلم مهم نیست
اینا همه جرقه ست برای آتیش زدن...
برای شعله ور شدن...

اونا جرقه میزنند تو خودت میری جلو...


مرسی سحر...

peyman 1391/09/08 ساعت 10:46 http://peiman1372.blogsky.com

برگشتم...

ولکام بک...

shabcheragh 1391/09/08 ساعت 11:50

aslan estedade neveshtane matne mazhabi nadari...dige emtehanesh nakon...ba tashakor

امرتون مطاع!
:)

سلام عزاداری هات قبول اناالله خدا امید هیچکس رو نوامید نکنه ممنون از مطلبت

الهی آمین...

آدم ها را بدون اینکه به وجودشان نیاز داشته باشی ؛

دوست بدار !

کاری که خدا با تو می کند ...

کاری که خدا با ما میکند...

این اولین محرمی ست که دلم صحرای کربلاست...
ما جنوبی ها به برادر کاکا می گوییم

و این هزارمین محرمیست که...


شاپری تموم میشه
نه اینکه تموم بشه ها
گذشت زمان کمرنگش میکنه
دردش رو
نه خودش را...

سلام الی جان
با خوندن این پستت حالم اینقده منقلب شده که دیگه نمیتونم چیزی بنویسم ،فقط میتونم بگم که :

قبول باشه ، قبول

ممنون آقاااااا....

و از شما هم...

الی
برای قلب صبورت
برای نگاهت منتظرت
برای چشمان گریانت
.
.
.
آرزوهای پایان خوب را دارم
درست مثل وقتی که می دانی و ایمان داری که
عمو با آب بر میگرده کاکا
حتما با آب بر می گرده....

حتما برمیگرده
بالاخره میاد
و من خواب دیده ام که کسی می آید...

دلمون براتون تنگ شده مستانه جان...

:)

خودم 1391/09/09 ساعت 10:13 http://raha70sh.blogfa.com

جمله هایت نا تمامند...
برای من!

و من ناتمام ،تمام شدم...

:)

الــــــــی
کجایی؟؟؟؟

اینجام دختر...

:)

آپم قشگم...

هستی 1391/09/09 ساعت 19:53 http://parvanegi.blogsky.com/

عزاداریهاتون قبول

متنتون رو که خوندم قلبم درد گرفت بغضم گرفت
نمیدونم چی بگم

قلبتون را بگردند...

:)

هستی 1391/09/09 ساعت 20:30 http://parvanegi.blogsky.com/

فیلم رو اولین بار بود دیدم

دلتنگی من تمام نمی‌شود
همین که فکر کنم
من و تو
دو نفریم
دلتنگ‌تر می‌شوم برای تو...
:
عباس معروفی

همه اش تقصیر "و" است خوب...
اون اگه نبود میشد یه نفر...

فروغ 1391/09/09 ساعت 23:20 http://opaque.blogfa.com

خیلی آرام بخشی دختر خوب

سومین باریست که میام به وبلاگت و هر بار بیشتر به این نتیجه میرسم که شخصیت زیبایی داری .

تبریک میگم

فروغ!

و تمام احساسم نسبت به این اسم شعله ور میشه

فروغ!

و من همیشه با این اسم کیفور میشم

تبریک هم داره وقتی فروغ از آدم تعریف کنه
:)

[ بدون نام ] 1391/09/09 ساعت 23:38

خدایا حواست به مشک الی هست؟
دل و چشم و امید خیلی هامون به این مشک ِ ها!
نذار تیرش بزنند.الی قسم خورده
الی حتی سیاه هم بهت میاد.مثل صورتی.مثل سورمه ای

خدایا حواست هست...؟؟

بهمن 1391/09/10 ساعت 15:18 http://starnorth.blogfa.com

سلام. ای کاش قول مردمان روزگارشان نیز قول بود.
از نظر تو فقر چیه....؟
آپم.
ممنون از حضورت عزیزم.

فقر یعنی نداشتن تمام اونهایی که داریش!
داریش اما انگار که نداریش...

آرمین 1391/09/10 ساعت 17:46 http://nagoftehaa.ir/

واستا بینم یادم رفته بود بگم. کی گفت آهنگ وبلاگو عوش کنی؟ از من اجازه گرفتی؟

برامون حرف در اوردند مهندس!
بیبین!
سرجاشه س!

:)

eli 1391/09/10 ساعت 21:49 http://eli1234.blogfa.com/

الی جان خوبی؟

من کلا دختره خوبی ام!

:)

سلام الی جان.خوبی؟ من مدار صفر درجه رو ندیدم ..گویا نسخه ای از این شعر رو داره.. و ممنون از مهربانیت.خوبی از خود توست عزیزم!

تو را به اندازه ی تمام کسانی که دوست نداشته ام دوست دارم...

بعله خانوم معلم

:)


شما خوبی آیا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد