_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

چه حس عجیبی! چه آرامشی ! تو هم با خیالم … نفس میکشی

هوالمحبوب:

کــی گفتــه از عشـــق تــــو دســــــت میکشـــم؟

دارم با خیالــــــت نــــفـــــــــــــــــــس میکشم ...

لم میدم روی صندلی و پنجره ی ماشین را میکشم پایین تا باد بخوره توی صورتم و نگاهم میلغزه روی دستهام. از ناخونهای مظلومم شروع میشه و سر میخوره روی انگشتری که با چهارتا نگینش جا خوش کرده روی انگشتم و بعد قفل میشه روی رد بوسه ای که هنوز از گرماش تموم ه وجودم در تب و تاب ه.

یادم نیست اولین بار کی متوجه رنگ روشن چشماش شدم.ولی یادمه وقتی چشمام افتاد توی چشماش نتونستم مبهوت چشماش نشم.چشماش روشن بود.خیلی روشن...اونقدر روشن که میشد حتی اون طرف نگاهش را هم دید.

یه رنگه خاص بود.شاید رنگ عسل...نه!رنگ زیتون...نه!زیتون نه!رنگ آفتاب...نمیدونم هر رنگی بود فقط گرم بود و نمیشد وقتی نگاهت گره میخوره توی نگاهش احساس آرامش نکنی.

توی چشماش میتونستی یه عالمه تصویر قشنگ ببینی.حتی تصویر چشمای آدمی که یه روز عاشق همین چشما شده بود.چشماش اونقدر روشن بود که میتونستی رد نگاه آدمایی که عمیق بهش نگاه کردند و توش غرق شدند را ببینی.

و حالا باز بعد از این چند سال من نشسته بودم روبروی همون یه جفت چشم روشن و نمیتونستم بهش خیره نشم...

ترجیح میدادم در مقابل "دیگه چه خبر؟" گوش باشم و اجازه بدم اون حرف بزنه...ولی ناخود آگاه من هم گریز میزدم به یه عالمه روز ِ پیش و چند خطی حرف میشدم.

وقتی از دفتر راه افتادیم و خواست من را برسونه خونه ترجیح دادم یه مسیر دورتر را برای بیشتر کنارش بودن انتخاب کنم.انگاری که دلم بهم بگه هنوز اونی که باید، اتفاق نیفتاده.حرف میزنیم...حرف میزنه و بهش میگم :"نمیدونم چرا وقتی کنارمی دلم ازت روشن ه حتی اگه پر از درد باشی.میدونی تو عکس چشمات..."...که یهو انگار که حواسش به حرفای من نباشه صدای ضبط را زیاد میکنه و میگه الــی اینو گوش بده.روزی نیست که این را گوش ندم و باهاش گریه نکنم و صدا میره تا اوج و تلنگر میزنه به بغضم"ازت دورم اما دلم روشنه...تو چشمای تو عکس چشمامه و تو چشم من عکس چشمای تو..."

و نمیدونم چرا دلم میلرزه و نگاهم را ازش میدزدم...نمیدونم برای اینکه من راحت تر ببارم یا اون ولی فقط خودم را میسپارم دست آهنگ و سکوت میشم.

نمیدونم چقدر سکوت بوده و مرور خاطراتمون ولی با صداش به خودم میام که میگه دیگه رسیدیم.باید خداحافظی کنم،دستش را میگیرم که بهش بگم از بودنش خوشحالم که یهو دستام را میذاره روی لبهاش و میبوسه.اونقدر گرم و اونقدر پر از محبت که نمیتونم اشک نشم و صورتش را نگیرم بین دستهام و نبوسمش و باز مبهوت رنگ و عکسی که توی چشماشه نشم...

نگاهم هنوز خیره به رد بوسه ای ه که روی دستم جا مونده و دارم به چشمای روشن و امیدوار ِ زنی که هر روز با بغض و اشک میخونه "دوباره مثل اون روزای قدیم...که با هم تو بارون قدم میزدیم..."فکر میکنم که صدای شیپور و طبل و "ایران ایران گفتن ه آدمهای ماشین کناری من را به خودم میارم.پیرزن کنار دستم میپرسه :"چی شده؟ " و تا میام بگم که نمیدونم، راننده تاکسی میگه :گمونم ایران از کــُره بــُرده!

الـــی نوشت :

یکــ) امروز عاشقش شدم.بی شک شما هم خواهید شد >>> " ازم دوری اما دلت با منه... "

دو) یادم نیست اولین بار کی بهم گفت که ناخونهای مظلومی دارم.شاید فاطمه بود شاید هم...!فقط یادمه اردی بهشت بود

سهـ)من حرفی ندارم از اوضاع این روزهای شهر الا اینکه به یک جفت پا برای قدم زدن در امتداد زاینده رود نیازمندیم 

نظرات 71 + ارسال نظر

ازم دوری اما دلت با منه
ازت دورم اما دلم روشنه
تو چشمای تو عکس چشمامه و
تو چشمای من عکس چشمای تو
تو این لحظه هایی که دورم ازت
همه خاطره هامونو خط به خط
دوباره تو ذهنم نگاه میبکنم
دارم اسمتو هی صدا میکنم
کی گفته از عشق تو دست میکشم؟؟
دارم با خیالت نفس میکشم
چه حس عجیبی چه آرامشی
تو هم باخیالم نفس میکشی…
میدونم تو هم مثل من دلخوری
تو هم مثل من بغضتو میخوری
نگاهت پر از حرف و درد دله
ولی خب تموم میشه این فاصله
دوباره مثه اون روزای قدیم
که باهم تو بارون قدم میزدیم
از احساس هم دیگه حظ میکنیم
زمین و زمانو عوض میکنیم
ازم دوری اما دلت با منه . . .

banuye nuro ayne 1392/03/29 ساعت 03:36

texe music
khode music
hese music
harfe music
.......
...
.
va khaterehai ke dario dareo daran

ازم دوری اما دلت با منه
ازت دورم اما دلم روشنه

خوبی بانو ؟

من هنوز منتظرم ها...

میدونستم دوستش داری

موزیک را میگم...

حالا همه مون یه موزیک مشترک داریم :)

آدم 1392/03/29 ساعت 05:08 http://33years2.blogfa.com/

داغی یک آدم از هوس نیست
از وجود حوا هست و نه هوا

کاش با وجود حوا ،آدمی هم پیدا میشد :)

خوش به حال حوا که آدم داشت

حالا داغی و یخی ه بعدش مهم نیست :).
.
.
با نه شنیدن از تو که من کم نمی شوم

مجنون نمـــای مردم عالـــــم نمی شوم

این اولین خطای تو، حوای سنگ دل!

پنداشتــی بدون تـــــو آدم نمی شوم

آه ای نگاه های تماشــــــــا، خدا وکیل!

علاف چشم های شما هم نمی شوم

بگذار صـادقــــــانه بگــــویـــــــم بدون تـــــو...

هر کار می کنم… نه... نه... آدم نمی شوم

:::)

رقصنده 1392/03/29 ساعت 09:22 http://sh-gh.blogfa.com

:( کاش آدم "چشمهایش" رو از ذهن ببره...

و من فقط در گرداب چشمان یک نفر غرق شدم و میشم

البته اگه چشمای گلدختر را فاکتور بگیری :)

تازه شم چرا باید آدم چشمای کسی را از یاد ببره؟

گاهی وقتها حسرت میخورم که چرا توی خیلی چشمها نگاه نکردم

شاید توشون چیزی بود که باید میفهمیدم و نفهمیدم :|

ادیب 1392/03/29 ساعت 10:08 http://19paknevis.blogfa.com/

http://sepid2010.blogfa.com/

سلام دختر خوب

همیشه به سپیدی آقااااا :)

دارا 1392/03/29 ساعت 10:55

خیلی از کارهای صوتی این وبلاگ رو شنیدم و بعضی هاشونو نگه داشتم.

اما کلا با این ورسیون موسیقی که چند سال اخیر بصورت کیلویی، تولید میشن، مخالف و ازشون بیزارم. دلایلش متعدد هست و ربطی به سلیقه من نداره. کاش شاعران این ترانه های بعضا زیبا، دندون رو جگر میگذاشتن تا اثرشون تبدیل به یک کار موسیقیایی پدرمادر دار بشه.

البته که سلیقه ها متفاوته اما فکر نمی کردم صاحب این نثر شیوا و حسهای قشنگ و نوستالژی های وحشتناک خواندنی، جزو فان های اینگونه آثار باشه.

برای یک لحظه جوگیر شده بودین. مگه نه؟

از اصفهون خوشم میاد. خیلی.

جو گیر؟
یه لحظه؟
نه!
اینی که اینجاست و اینایی که اینجاند همه شون سلیقه ی موسیقیایی ه من نیست.من ه بی سلیقه را چه به سلیقه ؟! :|
من بعضی صداها را میمیرم و بعضی شعر ها را و بعضی آدمها را...
وقتنی ترکیب این بهترین ها را ببینم و بشنوم اون موقع است که برعکس اینکه لذت ببرم ، میترسم از شنیدنش و دیدنش .
وقتی سمیه صدای موزیک را بلند کرد و جمله های آهنگ همون جمله های این چند سال سمیه بود ،مردم و به نظرم قشنگ ترین زبان حالی بود که میشد از دهن سمیه شنید.
از دهن سمیه و هزارون سمیه ی دیگه...وقتی گفت هر روز گوشش میده یعنی هنوز درد میکشه ومن درد شدم که چرا با این همه لذت و درد من جایی توی این آهنگ ندارم.
بعضی چیزا را وجود بعضی آدمها قشنگ و لذت بخشش میکنه نه کلمه هایی که شاید به خودی ه خودشون اونقدرها هم جذاب نیستند
تو تاحالا "آهنگ داوود چرگری " را شنیدی که میخونه "خانومم تویی ...بارونم تویی؟..."شاید تعجب کنی ولی من اون موزیک را میمیرم.یه روزایی برای خودم هزار مرتبه در روز پخشش میکردم و حالا میترسم از گوش دادنش.با اینکه از اول هم خودم اون موزیک را به خودم تقدیم کرده بودم :|
گاهی وقتا یه عباس قادری درست وقتی که وقتشه ،غوغا میکنه :)

ماکارونی اونقدر ها هم خوشمزه نیست ولی من ماکارونی را میمیرم فقط به خاطر ِ خاطره ی سیزده سالگیم.تا جاییکه توی عروسی ِ عزیزترین آدم زندگیم میون ه اون همه غذاهای رنگاوارنگ ماکارونی را ترجیح میدم :)

+صاحب این نثرهای به قولی شیوا را بزرگ نبینید .اوشون فقط دختره خوبی اند .همین :)
++بی شک اصفهون هم از شما خوششون میاد البت اگه ضرب المثل دل به دل راه داره درست باشه :|

سمیرا 1392/03/29 ساعت 11:23

ولی خب تموم میشه این فاصله...

آره!
فاصله ها یه روز تموم میشه
چه طوری و کی و کجاش آدم را سر در گم میکنه و بی قرار :|

چشات آرامشی داره که تو چشمای هیچکی نیست......


چشم هایت را نبند...
مرد!
کجای دنیا دو میکده دیوار میکشند؟؟؟

کجای دنیا دور میکده دیوار میکشند؟

من یه جا را میشناسم بولدیزر میارند میکدشون را ویرون میکنند ...

چشمهای هیچ زنی را اونقدر روشن ندیده بودم:)

سلام الی جان
وقت بخیر
خوبید خانم؟

زیر پتوی تار شب،بغض گلومو میشکنم

تا هیچکی با خبر نشه اونی که میشکنه منم

قصه ی من حکایت گریه ی تلخ وبی صداست

کو کسی که فقط منو به خاطر خودم بخواد؟

باز یکی بود یکی نبود،به زیر گنبد کبود

سهم من از ستاره ها حتی یه چشمکم نبود

چرا یه قلب ساده رو کسی ازم نمی خره؟

چرا همیشه بی کسی سهم دل ساده تره؟

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید

و چه بی ذوق جهانی که مرا بــــا تو ندید.
.
.
خوبی آقااااااااااااااااا؟

گمان کردم غیبتتون بابت شرکت در امر خطیر و حساس انتخابات بوده ها:)

شهرزاد 1392/03/29 ساعت 16:14

هر کاری می کنم یه پست ازت عقبم الی :(
تازه می خواستم بیام سخن ها در باب آفرین بر مرتب بودن اتاقت و اینا ایراد بکنم، نطقم کور شد :(
پایان نامه بمیرد جز جگر بگیرد الهی!
همین:(

والا ما شونصد دقیقه یه بار دست به قلم میشیم...شوما خیلی آهسته و پیوسته و خرامان قدم برمیدارید خانووووم :)

کاری به جدیدهاش نداشته باش...تو همون رو بگو که نیت کردی :)
برای شادی ِ روحت هم پایان نامه خــر است :|

شهرزاد 1392/03/29 ساعت 16:21

راستی خودت چیطوری الـــــی؟
گل دختر چیطوره خاله جااااان!
دیگه بچه رو نبردی بستنی بهش بدی وسط چهارباغ؟
پسرک ما تازه یاد گرفته بگه:
ammmmma!
به فتح اول و آخر کلمه :))
دخترکم که تا بیاد به این مرحله برسه اجداد ما رو میاره جلو چشممون!
موس رو باید از دهن یکی مقالات پرینت شده رو از لای انگشتای اون یکی بیرون کشید!
عمه بودنم عالمی داره ها، تا پارسال تیکه به تیکه اتاقم حلقه هایی به شعاع 50 سانت بود از کتاب های هر درس کافی بود برم بشینم وسطش حالا دیگه امنیت نداره آدم!

گل دخترو دیگه ما را میبره بهمون بستنی بده :))

ما گلدخترمون خارجی حرف میزنه.ما هنوز نفهمیدیم به چه زبونیه اما خیلی خارجی ه .فکر کنم آنگولاساکسونیه :)

خوش به حالتون !من دو تا دیکشنری هام مدتیه گم شده.چند وقت پیش مادر محترم موقع تعویض پوشک گل دخترو یه سری کلمه انگلیسی مشاهده کردند :|

دارا 1392/03/29 ساعت 16:47

ببینید! ببینید!

حالا موضوع متفاوت شد.
یعنی با درج عبارت *امروز عاشقش شدم.بی شک شما هم خواهید شد* به عنوان یک خواننده ناآشنا منتظر یک حادثه میشم و مشتاق شنیدن سلیقه ی موسیقیایی صاحب این نوشته ها. و بعدش دامب!

اما حالا می بینم برای شما هم به لحاظ خاطره ای که در بر داشته جذاب بوده و بس. همونطور که آقای قادری!

همون جَو° بهترین تعبیر بود که حدس میزدم. حس من اینبار هم خطا نرفته lol
قبول دارم که برخی چیزا، نه لزوما موسیقی، ارزش خاصی دارند برای برخی افراد، فقط به خاطر خاطره ضمیمه ی اون.
فرصتی اگر شد تشریحش می کنم.
به حساب من، یه بار خودتونو مهمون کنید در رستوران شهرزاد (چهارباغ، سره یه کوچه که اسمشو نمیدونم) ولی قول بدین اونجا ماکارونی نخورید!

دامب یعنی کج و کوله شدن چهره ی طرف بعد از عاشق نشدنش؟
هنوز هم من عاشقش شدم و بی شک شما هم خواهید شد.حتی با اینکه صدای پدر و مادر داری نداره :)

یه چراغتون روشن میشه به دلیل حدستون و میرید مرحله ی بعد...ولی یه چیزی که میخواستم زودتر از این جمله بگم اینه که لول کلمه ی قشنگی نیست.اصلا قشنگ نیست.این کلمه به کل نوشته های دارا نمیاد.اصلا به اینجا نمیاد :|
+حساب شما؟...توی این وضع بلبشوی اقتصادی با حساب شما برم رستوران شهرزاد که سر ِ اون کوچه ست که اسمش را نمیدونید تازه ماکارونی هم نخورم که عایا عالم شما کی با من تسویه حساب میکنید؟اونوقت من رووم میشه تو چشم زن و بچه م نگاه کنم؟بعدش میشه یواشکی بهم تقلب برسونید مناسبتش چیه؟نه اینکه ما اهل تقلب باشیما...عمرا!ولی خوب برا خودتون گفتم :)

coraline 1392/03/29 ساعت 17:03 http://coraline.blogsky.com

کارولاین ...؟

آدم 1392/03/29 ساعت 17:22 http://33years2.blogfa.com/

داغی یک آدم از هوس نیست
از وجود حوا هست و نه هوا

اینی که تکرار کردید مجددا یعنی یقینن از وجود حواست نه هوا ،نه؟

من متوجه شدم:|

zhoan 1392/03/29 ساعت 19:30

ali bod!!!ey kash hame motmaen bodan k aghti azash dorann delesh o n dor nist

وقتی نیست زیاد برام فرقی نمیکنه دلش با من باشه یا نباشه
اصن دلم میخواد دلش باهام نباشه
اینطوری بهتره
اصلا دلش با من باشه که چی؟
حالا دور باشه و بعد قرار باشه که باشه یه چیز دیگه ست...
(چقدر دلم خواست یه پست این مدلی بنویسم...شاید بعدها نوشتم:) )

دارا 1392/03/29 ساعت 19:31

البته نظر من اصلا ربطی به خوشایندی یک موسیقی نداشت اما خب حیفه زمانی که آثار با هویتی تولید میشه، این کارها تبلیغ بشن. توجه کردین چطور مثل قارچ رشد می کنند چون اتیکت مجاز!! دارند؟


lol= Laughing Out Loud اومد نیومد نداره بلکه مورد استفاده اش مهمه. ولی حتما! اگر باز مزاحم شدم استفاده نمی کنم.

شما که بلدین از اختصارات استفاده کنید.

میهمانی در شهرزاد به عنوان سمبلی از اصفهون زیبا و خوشمزه! به مناسبت اینکه ما دستمون نمیرسه ولی خاطره ها داریم. اقلا شما که فضاها رو خوب موشکافی می کنید، ساعتی رو در اون فضای فوق العاده بسر ببرید.

اون فضا و البته این فضا موزیک با هویت نمیطلبید.حتی با اینکه دیروز ظهرش "شهناز" به ملکوت اعلی پیوسته بود.
گاهی وقتا موزیکای قارچی شکل اونم از نوع سمی ش لازمه.اتیکتش هم اونقدرها مهم نیست.:)
.
.
من فک میکردم لول از مصدر ِ "لولو " میاد و از همون تیره و تباره :))
حتی اگه از مصدر "لوله پروفیل هیجده اینچ " هم بیاد فرقی نمیکنه.من از وقتی یادم میاد این کلمه را تحریم کردم.چون اصالت نداره.حتی اگه اتیکت مجاز داشته باشه :).دوستان شاهدند میتونیم حتی استشهاد محلی پر کنیم :)
.
.
مطمئنن خاطره های شیرین و قشنگی باید بوده باشه.اصلا شما بگو به مناسبت روز ِ جهانی کودک ما میگیم چشم،فقط قبلش تسویه حساب میکنید یا بعدش.درضمن ما مثل رییس جمهور وقت هیئت همراه داریما اونم صرفا برای مشایعتمون :)
+اینجا قهر نداریما .قانون ه :)

چشم های روشن را با همه ی قشنگی شان دوست ندارم...
زخم هایی که می زنند خوب نمی شود...
یک بار برای یک جفت چشم روشن خواندم:
سر از کار چشمات کسی در نیاورد...
که هرکی تو رو خواست یه روزی بد آورد...
.............
بعدها دیدم همه شان همین طورند...
خواستنی...نفرین شده...
چشم ها...
چشم ها...
چشم ها...
آخ الی...
خوب دست می گذاری روی زخم های دل آدم دختر...

استکان های نگاهم خستگی در می کنند

چای را وقتی که از چشم خودت دم می کنی...

ولی من چشمهای روشن سمیه را دوست دارم.حتی عکس چشمهایی که توش خونه کرده :|

زهــرا 1392/03/29 ساعت 20:32 http://z-mesle.blogfa

سلام بر تو ای بانوی پاکدامن!

چطوری تو؟ خوبی دختر خوب؟!

چقد آب و تاب میدی قضیه رو با اجازت این پستتو خولاصش می کنم
نیشستی تو ماشین بغل دست دوست چندین و چن سالت! رنگ چشای دوستت روشن و خوشگله! باهم یه موزیکم گوش کردین؛ خلاص! (حال کردی خلاصه نویسیو؟)
منم این ترانه رو دوس دارم البته باهاش گریه نکردم اصا (با تنوین)

می گم الی! این پست قبلیت ، اولا که اتاقت خیلی خوشگله ولی از همه چی گفتی الا پی سی نازنینت! کلی ذوق کردم وقتی دیدمش

کلی حرف دارما ولی اصا حوصله حرف زدن ندارم :
D

تصمیم گرفتم دوباره بنویسم

اصلا باید با آب و تاب گفت.نه اینکه با آب و تاب گفت ها...با آب و تاب و لذت بخش دید و بعد گفت...اصلا همه ی قشنگیش به اون سمیه بودن ه آخرش ه...به اون عکس توی چشماش...به اون آهنگی که سمیه باهاش میمیره...

+پی سی م دیگه تو اتاقم نیست...گفتم که :(
++زود باش دست بجنبون :)

coraline 1392/03/29 ساعت 20:57 http://coraline.blogsky.com

بله؟ :دی
ببخشید داشتم فکر میکردم یعنی چشماش چه رنگیه

شما میخوای منو آوا صدا کن راحت تری :))

یه رنگه خاص بود.

شاید رنگ عسل...

نه!رنگ زیتون...

نه!زیتون نه!

رنگ آفتاب...

نمیدونم هر رنگی بود فقط گرم بود و نمیشد وقتی نگاهت گره میخوره توی نگاهش احساس آرامش نکنی :)

+خوب این دفعه که کرولاین درست صدات کردم آوا :|

متانت 1392/03/29 ساعت 21:42

دختر شیرین ...الی جان...حس قشنگی هست...اونقدر تو ذهنت تکرارش کن همه ی اون لحطه رو که تا ابد فراموش نشه...حس قشنگی هست...حس قشنگی هست

متانت...

بهت گفته بودم اسمت درست مثل اون چشمای روشن به آدم آرامش میده ؟

لحظه ی شیرینی نبود...انگار توی خلا بودم...بغض بود...تا ننوشتمش و تا گوشش ندادم آروم نشدم...
چقدر آدمها سنگینند...همه چیشون...
و من تا وقتی نفس میکشم مواظب اون چشمای روشنم...

خودت خوبی متانت؟

coraline 1392/03/29 ساعت 22:22 http://coraline.blogsky.com

اوهوم .. خوش به حالت همچین چشم هایی رو میتونی ببینی و آرامش بگیری
منم میخوام خو

یه بار دیگه نگاه کن نوشتی کارولاین :| آخرش خودمو میکشم

ولی من دلم میخواد ازش دور باشم...

برای همین شاید سالی یه بار بیشتر اتفاق نیفته اما وقتی میفته با تموم ه وجود چشم میشم برای دیدن کرولاین:)

+بابا توی دیکشنری "میریام" هم نگاه کنی فونتیکش کرولاین ه :| خوب آوا جون من باس چی جوری کارولاین رو صدا کنم کرولاین ؟

امان از این سگ ــِـ چشما!
لامصب دیگه ول نمی کنه وقتی می گیره

امان از چشمهای روشنی که عکس بعضی آدمها توش پیداست...

خوشبخت ترین الـ ـی 1392/03/30 ساعت 02:17

این اجراشو بیشتر می پسندم
http://www.azarava.com/tag/%D8%A2%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87

این لینک که همه ی آهنگایی بود که خونده که!

یعنی همشو دوس داری؟

یعنی این خواننده را دوس داری؟

یعنی :|

آبجییییییییییییییییییییییییییییی!

منم قدم زدن کنار زاینده رود میخوام!

اینقد حال میکنم که با خیال راحت میتونم آبجی صدات کنم

بازم بگو آجی تا خیالت راحت تر بشه...

من و تو که کنار زاینده رود قدم زدیم

میون اون همه آدم هم که...

یادم بنداز یه بار پست اون روز را بنویسم :)

ermia 1392/03/30 ساعت 11:13

همچنان وعده ی بخشایش شاهنشاهش
می‌کشد گمشدگان را به زیارتگاهش

نه در آیینه فهم است؛ نه در شیشه وهم
عاقلان آینه خوانندش و مستان آهش

به من از آتش او در شب پروانه شدن
نرسیده است به جز دلهره جانکاهش

از هم آغوشی دریا به فراموشی خاک
ماهی عمر چه دید از سفر کوتاهش؟

کفن برف کجا؟ پیرهن برگ کجا؟
خسته‌ام مثل درختی که از آذر ماهش

باز برگرد به دلتنگی قبل از باران
سوره توبه رسیده است به بسم الله اش

فاضل نظری

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی

بگذاری ام و باز فراموش کنی

دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست

یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست

تا اخم کنی دست به خنجر بزند

پلکی بزنی به سیم آخر بزند

تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود

تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود...

آتش بزن این قافیه ها سوختنی ست

این شعر ِ پُر از داغ ِ تو آتش زدنی ست

عه طرف زن بود؟؟؟فک کردم مرده

فک کردی من اونقدر وقیح شدم که پاشم بیام اینجا در ملا عام از مراسم ماچ پراکنی ِ خودم و اوشون بنویسم تا بقیه هم بیاند بهم بگند آره هیچی ماچ ِ یار نمیشه و بعد هم کامنتای خاک برسری به بهونه ی اینکه عاشقند برام بذارند و هی با هم تبادل احساسات من باب مبحث ماچ و موچ و چشم و آغوش یار بکنیم؟

نه بانو ما از اوناش نیستیم.تازه پایه یک هم داریم :))

بــــآرانی امـ

دلــَمـ چـتری مـی خـوآهد

از جــنسِ دستـــهآی ا و...


+

سلام ...
+

هر کسی اهنگی داره برای بض و اشک شدن ...

رسیدن بخیر مشدی...

و گاهی تموم ه آهنگای دنیا میشند بغض و گاهی تموم ه مرثیه ها میشند لبخند

بستگی داره دقیقن توی کدوم طول و عرض جغرافیایی باشی :)

رویا 1392/03/30 ساعت 13:54 http://royaddd.blogfa.com

چشم ها بی رحمانه ترین معشوق های دنیان
شاید اگر چشم نبود کسی هم عاشق نبود

پس تو هنوز اسیر صدا نشدی...

امان از صداها...

امان از صداها...

امان از صداها...

"صدا کن مرا...صدای تو خ و ب ا س ت ..."

سلام الــــــــــــی من :*
ممنون
هر وقت خواستی بیا وسوغاتیاتو بردار
یه کمیش و هم گذاشتم تو ادامه مطلب
رضاتون خوب بود برات سلام هم رسوند گفت دلش برات تنگ شده :)

خوبم
مهر خارجی خورد رو پیشونیم دیگه ؟ آره ؟ :)))


+

امان از صداها ...

آره جون خودش...دلش تنگ شده :|

خودت چی فکر میکنی با اون وان تون و شیر و گل سرخای توش :))

فاطمه 1392/03/30 ساعت 16:15 http://yadegari20.blogfa.com

الـــی عزیز
شما که انقدر خوووووووب می نوسی
چرا رمان نویس نمیشین؟

آقا همین الی بودن بسه مون ه :)

دیگه همینم مونده از فردا دختر دبیرستانی ها کتابهای "اتوبوس" و "پریچهر" م را یواشکی زیر پتوهاشون بخونند :))

خوبی فاطمه ؟:)

Ava 1392/03/30 ساعت 16:48 http://coraline.blogsky.com

عه؟ که اینطور

خو اصلن از حالا به بعد مینویسم آوا

تو هر چی دوست داری بنویس کارولاین من صدات میکنم آوا...خوبه؟

:)

امید 1392/03/30 ساعت 19:44 http://oh-alone.blogfa.com

رها 1392/03/30 ساعت 21:36 http://raha-vesal.blogfa.com

چشم هایش....

همیشه حرف هایی رو میزنن که زیباترین بیان ها هم نمیتونه توصیفش کنه!
با نگاه حرف زدنو دوس دارم الی .....
همینطور قدم زدن رو! اون هم کنار زاینده رود! کاش اونجا بودم برای همراهیت!!!

دو چشمهات کــه راه ستاره را بلدند

جهان بی کلمه بی نشانه بی عددند...

من با نگاه حرف نزدن رو بیشتر...!

بیا رها جا هست برای قدم زدن ها...این روزها پای برای قدم زدن کم ه ..

خوشبخت ترین الـ ـی 1392/03/30 ساعت 22:01

نــــــــه الـــی الان لینک درست رو پیدا می کنم :دی

با تشکر... منتظریم خانوووم :)

خوشبخت ترین الـ ـی 1392/03/30 ساعت 22:06

اینه لینک اجرای زنده ش
اینو دوس دارم
http://www.azarava.com/music-pop/download-music-with-my-heart-mohammad.html

yeah...
اولین بار گوشش دادم هدفون را در اوردم از گوشم گفتم چته ؟ هی داد میزنی:))

یعنی یادم رفته بود ها :))
مرسی الـــی ...زنده ش هم همون حرفاست :)

چقد آهنگش قشنگه الی

چشم حرف نمی زنیم ازش:)

ناخون مظلوم ینی چی؟

یعنی یه جورایی شبیه ناخونهای الــی...

خودم هم اولین بار نفهمیدم یعنی چی...فکر کردم مثلا یه جور فحشه به ناخونهام !!

بعد که دقت کردم دیدم راس میگه.انگار فاطمه بود و شاید هم...ولی اردی بهشت بود:|

مرسی فریناز :)

با سلام و احترام:
با «پیک شادی» به روزم.
وبلاگ: «طنز آغا کلان» سخن گوی خودخواندۀ حزب خران! با مطالب متنوع، پذیرای شما عزیزان است. رسماً دعوتید!! خدا نگهدار.

با تشکر...

فاطمه 1392/03/31 ساعت 11:22 http://yadegari20.blogfa.com

وقتی نشستم پشت کامپیوتر
داداشم میگه آهنگایی که مال ِ خودشه رو
بریزم رو سی دی(نه که داداشمون ترانه سُراس )
وسط کار میگه
محمد علیزاده یه کاری داره وسطش میگه
"نفـــس می کشــــم" ...
اون ُ داری؟؟
منم با ذوق میگـم
اِاِاِاِ

همونیه که دیروز توو وبلاگ دوستم دیدم ...
خوشت میاد؟؟
میگه آره اونم برام بریز
منم ذوق آلود به خودم افتخار میکنم که از وبلاگ الــی کش رفتم :دی
مانا باشی الـــی ♥

به نظر من شعرش خیلی قشنگه....
خیلییییییییییییییییییییی
حتی اگه به نظر آدمای اهل فن اونقدرها هم به چشم نیاد ولی شعرش فوق العادهست
شعر نیست
قصه ست...
یه قصه که همه میتونند لمسش کنن و یا شاید هم کردند...

ولی کاش این خواننده نمیخونده ش...
مثلا یه خواننده ای که صداش یه خورده اصالت بیشتری داشت...
ولی من دوستش دارم این کار رو خیلی...

به آق داداشتون سلام برسونید بفرمایید چه جوری حساب میکنند؟:))

h.s 1392/03/31 ساعت 12:46 http://hneyestan.blogfa.com/

وای چقدر وبلاگت و حرفات قشنگه...........
دوس دارم یه عالمه وقت پیدا کنم و بیام همه مطالبت رو بخونم
..........
مطمئنا این کار رو خواهم کرد و به سراغت میام

ممنون اچ.اس...

با تشکر ...

:)

دیروز بیاد تو و آن عشق دل انگیز


بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم


در آینه بر حورت خود خیره شدم باز


بند از سر گیسویم آهسته گشودم

همون شعری که گوشه ی لبش یه خال نشونده؟

شعرش قشنگه اما هیچ وقت باهاش نتونستم همذات پنداری کنم :))

شوما بی لباس سبز هم قشنگی :))

وای چقدر عشق تلخه والابوخودا اگه شیرین بود مردم چکار میکردن

عشق از من و نگاه تو تعبیر میشود...

تلخیش کوجا بود مادر؟

:)

تبسم 1392/03/31 ساعت 16:18 http://tabile.blogfa.com

بزاار همه ی حرفهای خوووبم از همه ی این حرفهای خووبت تو دلم بمونه..
اون آهنگ...
الی..
هیچوقت نمیتونم گوشش بدم..
هیچ وقت..
بیا به جشنم :* :*

تبسم باشی و بمونی...

بالاخره یه جایی باید همه چیز از اول شروع بشه و یاشایدم از اول تموم بشه...

چشم تبسم...شمع و چراغون کنید برسیم خدمتتون :)

چشمای روشنش همیشه توی قلبت بمونه و دلت روشن باشه همیشه....همیشه با دوام...

چشمای روشنش بمونه برای همونی که باید...

منتظر و مشتاق و بی قرار... و

امیدوار...

ممنون ترانه :)

الــــــــــــــــــــــــــــــی . . . .

+


باشه قبول من خارجی اما من فقط تو وان شیر میریزم
گل و دیگه به من نچسبون ...

اما از وختی گفتی وسوسه شدم یه بار گل بریزم

بذار من وان بخرم...

اونوقت بهت میگم چی میریزم توش خارجی :))

رویا 1392/04/01 ساعت 11:34 http://royaddd.blogfa.com

کاملا اتفاقی من اول اسیر صدا شدم!!
بعد چشماش
ولی چشماش نگهم داشت

و من اسیر یه حباب که توی چشمای یه آدم ترکید...

امان از صدا...

امان از صدا...

امان از صدا...

حالا من ماندم و گرمی چهار نگین انگشتر و صدای موزیکی که برام از چشم های تو میخواند ..

و من میان این همه آدم که "ایران ایران " سر میدهند به سرزمینی فکر میکنم که فاتحش خواهم بود آن هم بدون هیچ سربازی...

من سرزمین پیکرت را فتح خواهم کرد

حتی اگر فرمانده ی بی لشکری باشم...

بگذار تا یک لحظه در آغوش من باشی

بگذار من هم پادشاه کشوری باشم...

خوش بحال آدمهای بی درد چه علکی عاشق میشوند وچه زود...

خلق الانسان فی کبد...

آدم بی درد آدم نیست آقااااااا

:)

به نام خدای مهربان
سلام:
با «بهترین آهوی دنیا» در قالب شعر کودک، مشتاق نظرات شما خوبانم.

با تشکر....

سلام ...
چه پناه گاه زیبایی داری بانو ...
چه ابی رویا گونه ای دارد سقفش
اشک های مرا این جا بود که مرهم بودی ... خنده هایمان را دیوارهای این اتاق پناه داد ...
:
شعرهایمان را یادت هست که مشاعره کردیم ...
چقدر دلم خواب خواست دمی زیر این رویایی نیل گون

هی نازنیییین...

دلم به اندازه ی گرمی داغ تابستون برات تنگه دختر...

توی همین اتاق بود که شب عاشورا درد شدم از دختری که نمیدونستم تا صبح چه جوری طاقت میاره...

توی همین اتاق و خیره به همین آجرا بود که تمومه وجودم صدا شد و گفت :نازنین...

مگه میشه یادم بره دختر؟

و من فقط میترسم...میدونی؟

کویر 1392/04/01 ساعت 20:31 http://ghasemy.blogfa.com

....

و سکوت تو جواب همه ی مسئله هاست...؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد