_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "
_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

_____ مـن دخـتــره خــوبــی ام ! _____

" اَمَن یُجیب ،حال دلم اضطراری است ..... از دختری که بد شده دیگر فراری است "

نیستـــم در حدود فاصــــله ها،پـــس صــــلاح است مختصـــــــر بشــوم...

هوالمحبوب:

داستانــــی شدم که پایانـــــش مثل یک عصــــر جمعه دلگیـــر است

نیستـم در حدود فاصــــله ها،پس صلاح است مختصـــــــر بشــوم...

خوب آدمیزاد است دیگر!میخواهد همه چیز را بیندازد گردن همه الا خود ِ گردن شکسته اش!دور از جان هم ندارد!!

خوب من هم باید بیاندازمش گردن این آبـــان ماه لعنتــــی که هــر چقدر هم برایــش بخوانم "غــروب اول آبـــان قشـــنگ خواهــد بـــود ..." باز هم توی کــَتـَش نرود و باز هم مته بردارد و روی رشته های عصبی من هی سوراخ ایجاد کند و جلو برود و بعد هم به همین اکتفا نکند و هی در ازای هر حفره ای که ایجاد میکند زبانش را تا انتهایی که بشود تصورش را کرد از حلقومش در بیاورد و به من زبان درازی کند!و من هم یحتمل باید پــِـهـِن بارش نکنم که مثلن خیال نکند تحفه ایست!

یا مثلن بیاندازمش گردن ِ این کتابهای نخوانده ی کف اتاق و روی تخت و کنار طاقچه و زیر میز و جلوی آیینه که قرار بوده مثلن تا یکی دو ماه دیگر چند دور خواندنشان تمام شود و هنوز رنگ ِ سلام هم به خود ندیده اند و باید سر غیرت بیایم و تکانی به خودم بدهم برای شرمنده کردنشان تا مثلن بعدها که برای خودم کسی شدم بشود سند افتخار!

یا بیاندازم گردن ِغرغر کردن های اهل البیت که همه اش سرت را کردی در لوزالمعده ی (!) این کامپیوتر لعنتی و برای حرف احدُالنّاسی هم تره خرد نمیکنی و اصلن نمیگویی خرمان به چند مـَن و کی قرار است رخت آدمیت بپوشی و دل بدهی به زندگی ات؟!

یا بیاندازم گردن ِ...،هیچ نظریه ای ندارم که بیاندازم گردن که و چه و کجا و کی ،فقط میدانم که باید مدتی دل ببندم به جایی و مکانی و زمانی غیر از اینجـــا و دل ببـُرم از روزهای رفته و جان بدهم برای روزهای نیامده!

این مدتی که نیستم مراقب همه ی خودتان باشید.مراقب تک تک خوبیهایی که خدا تمام و کمال پیشکشتان کرده و شما هم گرفته اید و عین خیالتان نیست و تا دری به دیوار میخورد آه و فغان راه می اندازید و سهمتان را از تمام دنیا جار زنان طلب میکنید.

فقط بدانید حال من خوب است و من همیشه خوبــم و قرار نیست نبودنم اینجا به معنای مردن و غمگین بودن و افسرده بودن و شکست عشقی خوردن و له و لورده شدنم باشد و از فردا برای کامنتهای تلفنی و اس ام اسی که برایم میرسد بهانه بتراشم!همینکه هستید و همینکه خوب هستید و همینکه اینجا بخوانمتان به اندازه ی یک دنیا مهربانی کفایتم میکند.دیر رسیدنم و دیر حرف شدنم را به پای هرگز حرف شدنم نگذارید و فقط برای "دختری که حال دلش اضطراری بود و از بد شدن فراری "، مختصری مثلن به اندازه ی یک فنجان چای دعا کنید.می دانم که یادتان می ماند "من دختــــره خوبـــی ام! ". همین...

+بلاگفا در کامنتدانی اش را به رویم بسته بود  تا برایتان شع ـر شوم...


نظرات 223 + ارسال نظر
رویا 1392/08/25 ساعت 13:52 http://royaddd.blogfa.com

لابد کاری داری دیگه!
مگه نه؟؟؟
به درک که ما دلمون تنگ میشه مثلا!

تنها کاری که دارم همینه که کاری ندارم!

بگردمدون که اینقد شوما خانومید:)

دختره خوبی باشیا :)

حس قشنگیه
یکی نگرانت باشه،
یکی بترسه از اینکه یه روز از دستت بده.
سعی کنه ناراحتت نکنه،
حس قشنگیه …
وقتی ازش جدا میشی:اس ام اس بده
عزیز دلم رسید؟
قشنگه: یهو بغلت کنه،
یهو . . . تو ی جمع .. در گوشت بگه دوست دارم،
بگه که حواسم بهت هست.
حس قشنگیه ازت حمایت کنه،وقتی حق با تو نیست …
آره …
دوست داشتن همیشه زیباست

حس قشنگیه؟

چیش قشنگه وقتی همه ش همراه با ترسه که یه روز...؟

به من چه اصلن!حتمن قشنگه دیگه :|

بانو نور و اینه 1392/08/27 ساعت 02:32

امشب من و «بنان» و خدا گریه می کنیم

در اوج دیلمان و دعا گریه می کنیم



امشب خدا به حال من و بندگان خویش

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم



با دفتری گذشته ی خود را ورق زنان

یک مشت شبه خاطره را گریه می کنیم



باران گرفته شهر پر از ضجه ی خداست

ما هم شبیه پنجره ها گریه می کنیم



از درد برده ایم به نزد خدا گله

از دست کارهای خدا گریه می کنیم



گندیده هر چه گوش و کپک بسته هر چه چشم

امشب بدون این که صدا…گریه می کنیم



«ترسم که اشک در غم ما پرده در شود»

ای راز سر به مهر تو را گریه می کنیم

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم

ما هم به حال و روز خدا گریه می کنیم ...

+نفهمم گریه کردیا بانو!

خنده هاش ماله تو ،گریه هاشم که سهم من :|

رویا 1392/08/27 ساعت 14:03 http://royaddd.blogfa.com



به پنجره و همه چی سپردیم برگردیا!
کوشی پ؟؟؟

رویا از طرف من یه نیشگون محکم ار لپت بگیر

مدیونی نگیریا:)

فاطمه 1392/08/27 ساعت 15:10 http://yadegari20.blogfa.com

بانـوی شع ـر ما خوبه ؟؟

اون همیشه خوبه :)

تو چی ،خوبی؟

الـــــی... کی پس؟

دختر مامان فاطمه...

فقط واسه اینکه از دستم عصبانی نباشی و نشی اینجام

اونم نم نم و کم کم :)

فرشته 1392/08/27 ساعت 20:05

فرشته 1392/08/28 ساعت 13:52

عجب تحویل می‌گیری نماز نابلدها را
به شور آورده‌ای در من هوالله أحدها را

دِهم را جنگ با خود برد آهی در بساطم نیست
برایت مو به مو گفتم حدیث آن جسدها را

پدر پیوسته گاری را نصیب سد معبر کرد
و پنهان خانه آورد آخرین مشت و لگدها را

کسی با نان افغانی نمک‌گیرم نخواهد شد
خیابان تا خیابان خسته کردم این سبدها را

همین امضای سروان رد مرزم می‌کند فردا
به شهرت باز دعوت می‌کنی ما نام‌بدها را؟

چه کیفی دارد آب از حوض‌تان برداشتن آقا
اجازه؟ بشکند بادام چشمم جزر و مدها را؟

چقدر قشنگ بوووووود فرشته

عسل 1392/08/28 ساعت 23:44 http://sooz-o-saaz.blogfa.com

دلم تنگته ....

ببخش عسل که هستم و نیستم که بودم و نبودم

باشه دختری؟

پشت شیشه می تپد پیشانی یک مرد

در تب دردی که مثل زندگی جبری است

و سر انگشتی به روی شیشه های مات

بار دیگر می نویسد:خانه ام ابری است..

دلت ابری نباشه خارجی :)

فرشته 1392/08/29 ساعت 10:49

ای خدا فاصله ها را کم کن
الی خوب ما را نزدیک کن
ما دعا می کنیم و آمین گو
آخر و عاقبتش را خیر کن...


+ خب فاصله ها کار دست آدم می دهد...دیوانه گی دارد..شاعری دارد..بلییییییییییی

یه بار که گفتم ،تا وقتی که باید،فاصله ها باس باشه

بوگو خب :)

عمورضا 1392/08/30 ساعت 09:44

از عمورضا به الی
الی جان مستحضر باشید چند وقتیه خبری از شما نیست
ما در نگرانی محض به سر میبریم
لطفا خبری بدید

عمو...!


اگه مردم هم نگرانم نشو

من خوبم

باشه ؟

شما و زن عمو خوبید آیا؟

شهر سردتون گرمه؟

جالب بود دوست خوبم ...

جالبی از خودتونه :)

رها 1392/09/01 ساعت 00:43 http://raha-vesal67.blogfa.com

الی؟؟؟ ما دلمون تنگ شده هااااا

رها ؟؟؟

دلت رو گرمه اتفاقای مهم بکن ،باشه ؟؟؟

خیالم و راحت کردی ک ب عینک احتیاج ندارم والابوخودا

اگه داشتی خودم یه دونه دارم بهت میدم :)

عیب نداره این شعر و دزدیده بودم دیگه ب قلتش توجه نکرده بودم

دقت کن دختر

دقت کن :))

من خوبـــــــم..!

عاشق نیستم..

فقط گاهـی به یادش که می افتم، دلم تنگ

می شود... این که عــــشق نیست …

هســــــــت …؟؟

نه نیست

خیالت راحت

اگه اینطور بود که ملت باس میرفتند خودشون رو میکشتند از ذوق که الی تند تند دلش برا همه شون تنگ میشه :))

سلام الی.همنشین همیشگی وبلاگ من

خوبی آقااااا؟

کجایی تو ؟؟؟؟

فرشته 1392/09/03 ساعت 12:13

سلام خانم مختصر و مفید ...
سلام الـــــــــــی ...

این خانم گفتنت فرشته

این خانم گفتنت!

صبا 1392/09/03 ساعت 14:37 http://saadkaaf.blogfa.com

برگرد دیگر... لطفا... لطفا

من اینجام صبا

اینجام

حتی اگه صدام کردی و نبودم

:)

بابک 1392/09/04 ساعت 08:15

سلام بانو،

با برف زمستان که میائی؟ ها؟!

اگر برف اومد حتمن مهندس :)

اصلن من با برف میام :)

گیسو 1392/09/04 ساعت 11:27

الییییییییییی اگه درس نخونی چی میشه خب؟ حالا دکترا نگیر چی میشه؟؟؟؟؟ بیااااااا
الی جان هر جا هستی و هر کار می کنی انشا اله خوش باشی و موفق . امیدوارم دوباره صدای شیرینتو بشنوم و همچنین دکلمه های قشنگتو . دوباره ببینیمت در روم و عامل ذوق ها هم ذوق زده بشن از وجودتتتتتتتتتتتت

یعنی تو واقعن فکر کردی من نشستم سر درسام؟؟؟
ما یک تمبلی هستیمااااااااااااااا:|
خودمم همین تصمیم رو گرفتم درس چیه اصلن؟
این دفعه تصمیم گرفتم بشم خانوم ه خونه ی عباس آقا!!
عباس آقامون هم که کلن میگه :"اینترنت بی اینترنت!فقط من و نه نه م و آباجی هام!!"
منم که میدونی روی حرفش حرف نمیزنم
هرچی آقامون بگه

راسی دل من هم برای شعر و تو و عامل ذوق تنگ شده ها
بعضی شبا یواشکی برای خودم شعر میخونم

حامد 1392/09/04 ساعت 12:41 http://aaghol.blogfa.com

سلام.سفرخوش.اگه حالی دست داد و در اثنای این سفر خارجی سفر داخلی !!هم دست داد٬ ...... حالشو ببر و دعاکن ما نیز... سالما غانما برگردید إن‌ش:-)

از خارج به داخل
از خارج به داخل
داخل به گوشید؟
هر موقع اومدم داخل حال خوشم رو باهاتون تقسیم میکنم
فعلن که خارجم
+خوب باشید آقااا :)

homa 1392/09/04 ساعت 13:17 http://1ravani.blogfa.com

biya dg
delam tang shod

هما ...

زود باش بگو سیییییییییییییییییب
زووووووووووووووووووووووود

من همین دور و برم دختر
بغ نکن
زووود بگو سیب تا عر و عور راه ننداختما

الی اگه گاهی میای اینجا بدون خیلی دلم برات تنگ شده دختر
اصلا دلتنگیم که زیاد شده هیچ این عکس پروفایلتم مسئله شده واسم .. هرکی رو میبینم حس میکنم خیلی شبیه این عکس ِ قصد میکنم برم جلو بگم شما الی دوست من نیستید!!!
ولی....

یهو نری جلو بگی شما الی نیستیا!

چون مطمئنن الی نیست!

چون من اصن بیرون نمیرم از خونه

اگرم برم دارم میدوم که دیرم نشه

تازه شم کلی با عکسم فرق کردم!

اصن با خودمم فرق کردم

مهرگان

ببخش که هستم و نیستم

باشه؟

زود میام اینجا به خط خطی کردن

وقتی که وقتش بشه

مراقب خودت باشیا :)

نگار 1392/09/04 ساعت 21:50

الی بسه دیگه! زیادی مختصر شدی! بیا ببینم!

الان یعنی دعوام کردی؟!

جنگِ سوم ِ جهانی لاجرم

بایستی با چشم های تو در رابطه باشد،

تیربار ِ مکرّر

تو همان شعری که هرگزش ننوشتم و

آهسته فراموش شد،

با شبِ چشــــمِ تــــــــــــو

شملچه ی قلبم بارانِ تیر خاموش شد،

دوباره بگو دوستــــــــت دارم

تا دوباره بمیــــرم.

واسه اینکه میخوام نمیری هیچی نیمیگم :)

فرشته 1392/09/05 ساعت 14:27

سلام الـــــــی ...سلام...
همین رد شدن ها هم روح آدم را تازه می کند...

همین دختر...همین دختر...همین فرشته الی رو میکشد!
فقط گفتم بدونی :)

mamad 1392/09/05 ساعت 14:42

تمام من فقط یک دست خالی، انتظارت چیست؟
به غیر از عاشقی چیزی نیاوردم که می‌خواهی

دوباره هی دل ِ ما را شما کباب کنید

اگر کباب نشد ذره ذره آب کنید
.
.

دلم برای بیت بیت اون ابیات سنگین تنگه
با اینکه هستم و نیستم زیاد میخونمشون و زیاد برام میخوندش!
فقط گفتم که بدونید ابیات سنگین فراموش نشدنی اند آقا :)

... 1392/09/05 ساعت 14:47 http://undertherain.blogfa.com

اول سلام
اینو میگم که فک نکنی تو این سرمای بلانسبت شما خرکش نشستم دارم مینویسم واسه بعضیا شوخی دارم باکسی...
مث بچه آدم پامیشی میای یه پست خوشگل میذاری اگه نشد زشت هم باشه مساله ای نیست
اعصاب ندارما پس گوش بده و شمارتو برام بذار فهمیدی یانه؟
نکته سوم اینکه من اینروزا خیلی عصبانی و ایضا ناراحتم و اگه گیرت نیارم و بعدا گیرت بیارم تلافی همه چیزو سرت در میارم و بد نیس بدونی که دستم وحشتناک سنگینه!!!
نکته بعدی اینکه بخدا خیلی دوستت اارم و خارج از کتک دلم برات تنگ شده
ونکته مهمتر اینکه دیگه هیچوقت به من نگودخترجان!!!

میشه یه کم دیگه وقت بدی؟
میخوام حتی اگه زشت هم مینویسم مثل آدم بنویسم
باید خودم رو جمع و جور کنم
و کتابام رو
و الی رو
و روزهاش رو
و حرفاش رو
دلم نمیخواد بیام اینجا لوس بازی در بیارم و بقیه برام کف بزنند
دلم نمیخواد بیام دری وری بگم اونم فقط واسه اینکه بقیه خوششون بیاد و یا حتی نیاد
یه کم دیگه صبر میکنی؟
باشه فاطمه ؟
بعدش ما که کتک خورمون ملسه،سر از ما ساطور از شما،باشه؟
تازه شم شماره م رو برات فرستادم با کبوتر نامه بر
زنگ نزنی فوت کنی ها؟ما آیفونمون تصویری ه :))
یادم می مونه دیگه بهت نگم دختر جان :)

mamad 1392/09/05 ساعت 14:48

از کوچه پرسیدم نشانت را نمی دانست
آن کفشهای مهربانت را نمی دانست
رنجیده ام از آسمان ، قطع امیدم کرد
دنباله ی رنگین کمانت را نمی دانست
اینگونه سیب سرخ هم از چشمم افتاده ست
شیرینی اش ، طعم لبانت را نمی دانست
قیچی شدم ، بال و پرم را یک به یک چیدم
ســـَمت ِ وسیع ِ آسمانت را نمی دانست
لای ورقها ، نامه ها ، دفترچه ها گشتم
حتی کتابی داستانت را نمی دانست

وقتی تو را در شهرتان از دور می بینم

شکل ِ تو را در قالبی از نور می بینم

جغرافیای ِ خانه ات را خوب می دانم

اما کمی هم نقطه های ِ کور می بینم

حامد 1392/09/05 ساعت 15:50

از من به شما نصیحت ...

نــــــه

از من به همه نصیحت:

ذهن و فکرتون رو مشغول مردها نکنید

اونقدرها هم مهم نیستند

یه موجودند شبیه بقیه ی موجودات مزخرف دنیا!

این حرفا و جمله های با مزه ای که نوشتی یعنی اینکه زیادی مهمند :)
سلام
اینها نوشته های شماست یا نه بهتر بگم شعارهای دخترانه شما
همین الی خانم مغرور که دم از مهم نبودن پسرها میزنه وجدانا چندتا از پست هاش واسه یکی از همون پسرهاست چندتاشو که مطمئنم مثل آقا شمارا دوست دارم ، اون تولدی که تیر ماه بود و .اینکه از ترس عباس آقاتون دیگه نت نمی آید و ....... میخواهید بگید گل پسر شما با بقیه فرق میکنه به خدا 99 درصد دخترها همینو میگن میخواهی بگی اون آمده طرفت 100دخترها اینو میگند چون روش ماها همینه بهرحال خواستم بگم دخترها زود دل می بندند و این نشانه ی لطافت روحشونه اما پنهان کردن این حس و ادای آدم مغرورهارا درآوردن اصلا قشنگ نیست در ضمن شما که ادعا دارید عاشقانه ها را نباید فریاد زد چرا خودتون این کاررا میکنید و داستان عاشقیتون را فریاد میزنید؟ امیدوارم از رک بودنم نرنجیده باشید من یکی از خوانندگان پروپاقرص شما هستم و حیفم آمد اینهارا بهتون نگم سعی کنید زود به زود بیاید بیش از اینکه از خاطره ها محو شید یا علی

چقدر دلم از این کامنتا میخواست
این رو به جد میگم
مخصوصن اون روزی که نوشتم فریاد زدن عاشقانه های یواشکی درست نیست و بعد تا تونستم عاشقانه های عاشقانه نوشتم و هی دلم میخواست یکی از راه برسه و بگی الی خرت به چند من و هیشکی حواسش نبود تا من بهش بگم که...
اولش بگم مرسی که حواست هست حتی اگه پر و پاتون قرص نباشه واسه خوندن ،بعدش آستینهام رو بزنم بالا بیام سر کوچه با هم دعوا :)
و اما شعار تازه اونم شعارای دخترونه !
بیا یه آدرس دقیق و سر راست بهت (به همه)بدم واسه تموم ه نوشته های قشنگ ترین مرد زندگیم."تموم ه هفده پست "چهــل و یــک ستـون".همه ش در مورده آدمیه که آدمه واسه الی نه مرد که البته تازگی ها مرد هم شده.این رو واسه این گفتم که نخوام منکر اون چندتا پست بشم و حتی نمی خوام بگم " چهــل و یــک ستـون" زندگی ه من با بقیه ی مردها فرق میکنه که شاید با اینکه میکنه ولی نمیکنه.
یادمه توی یه پست عطف به پست "زیتا" اسمش رو گذاشتم "مرتضی" و نمیدونم مرتضی همون عباس آقاست یا نه،اگرچه اعتراف میکنم خیلی دلم میخواد باشه.
(این رو واسه این گفتم که نگی گل پسره ما!چون اولن گل پسر ماله ما نیست و دومن اسمش گل پسر نیست!گل پسر اسمه یه تراژدیه که غیر از ظاهرش با بقیه چندان فرق نمیکنه و من از اینکه حتی دارم اسمش رو تایپ میکنم ناراحتم!)
حالا بریم سراغ بقیه ش :)
این حرفا از سر غرور نبود راس راسی بود همونطور که الی نه مثل اکثر دخترا زود دل نمیبنده و کاش میشد یه کم بلند بلند حرف زد تا بشه ماجرای دل بستن و نبستن و جنگیدن الی سر دل بستن و نبستن را درست و درمون تعریف کرد که یه خورده ش رو گمونم تعریف کردم،اما دل ه ،الی اونقدرها هم نمیتونه چشماش رو ببنده و تظاهر به ندیدن و نفهمیدن بکنه ولی الی هنوز هم میجنگه و این بار با خودشه،با خوده خودش!
"چهــل و یــک ستـون "ه من هم مثل تموم ه مردهاست ولی یه خورده صبورتر و فهیم تر و جسورتر و همین هاست که باعث میشه گل من میون تموم ه گلهای یه گلستان گل با بقیه برای "من"فرق بکنه.
اون نیومد طرفم!ما رفتیم طرف هم :)
اون با بقیه فرق نمیکنه!من با بقیه فرق میکنم،واسه همینه که اون که خوده منه و حتی بهتر از منه با بقیه "برای من"فرق میکنه :)
حرفم این بود،توی نقل عاشقانه ها باید حیا داشت،من اصرار دارم به رعایت حیای کلمات.من حتی اصرار دارم به حیای عکسهایی که انتخاب میکنم،شعرهایی که مینویسم.
من ادعا میکنم توی عاشقانه تعریف کردن ها باید حیا داشت و دور از به رخ کشیدن و پز دادن و هدفت دقت آدمها رو به داشتن ه داشته هاشون بالا بردن باشه نه جار زدنه عاشقانه های یواشکی که شاید حرفه دله یواشکیه خیلیهاست ولی من میگم پرده دریدنه!
من همیشه حواسم به رعایتش بوده.حرفم همین بوده.من دلم میخواد همه بدونند الی و اتفاقاش خاص نیست،عاشقانه های الی خاص نیست،حتی آدمه چهل ستون ه الی هم خاص نیست،این نگاه توه که میتونه از هر اتفاق معمولی و آدم معمولی یه حس و تصویر خاص بسازه.در ضمن،من اینجا توی این وبلاگ قصه های زندگیم رو بلند بلند برای خودم مرور و تعریف میکنم و توی دفتر خاطره م مینویسم و فقط یه خورده سخاوت دارم که گذاشتمش جایی که هرکی میتونه توش سرک بکشه،نه برای فهمیدنه الی!نه!برای فهمیدنه خودش!
وگرنه همه ی اونایی که الی رو میشناسند میدونند،بیرون از اینجا الی کم پیش میاد احساسش رو روو کنه ،چه برسه که داد بزنه(شاهدها دستشون بالا لدفن،بحث حیثتیه!:) )
دلم میخواد خیلی حرف بزنم.ولی چون یه عالمه حرف رو با هم زدی باس یواش یواش همه ش رو بگم.
شاید وقتی باز نوشتم.
راسی عباس آقا ترس نداره که میگی از ترس عباس آقا که عجالتن وجود خارجی نداره!از بچگی یادم دادند هر چی آقامون بگه!ما هم نه نمیگیم به عباس آقا!حتی اگه مثل همه ی مردها باشه و حتی اگه بدتر از همه شون!!
+من این پست رو خیلی دوس دارم و وقتی باز نوشتم دلم میخواد بازم در موردش بگم.میای با هم دوباره بخونمیش حامد؟
:
http://goodlady.blogsky.com/1391/07/11/post-419/

ermia 1392/09/05 ساعت 18:42

اگرچه سیلی آینه ها کرم کرده است
و تا همیشه سکوت مصورم کرده است
* * *
نمیتواند از طعم شوکرانی من
مذاق پاک کند،آنکه نوبرم کرده است
* * *
من از تبار غزلهای سهل و ممتنعم
که هرکه هوش سپرده است از برم کرده است
* * *
زمان زمانه ی افسانه های طی شده نیست
چه آتشیکه ققنوس پرورم کرده است؟
* * *
کبوترانه به بامم نشسته بودم-شعر
برای قاف تو سیمرغ دیگرم کرده است
* * *
چه فرق دارد شیطان و یا فرشته شدن
که عشق بر حذر از هر دو پیکرم کرده است
* * *
از آبهای جهان،سهم بی کرانگی ام
جزیزه ای است که در خود شناورم کرده است
* * *
جزیزه ای که تویی-ابتدای اقیانوس
و انتهای زمینی که شاعرم کرده است

محمد علی بهمنی

ارمیای نبی!
نیای بگی چرا کامنت من رو دوباره کپی کردی و چرا دست بردی توی کامنتم ها!
به جان بچه ی آخرم کامنتت عینن سر جاشه
فقط مجبور شدم باز کپیش کنم و اسمت رو بنویسم چون گویا خودت حواست نبود اسمت رو بذاری و جاش کل مایحتویه شناسنامه ت رو به جای اسمت گذاشته بودی
خوب ما هم درسته نبی نیستیم اما غیرت داریم خو
چشم بسته پاکش کردیم و اصلن به روی خودمون هم نیوردیم
شمام صداش رو در نیار
تازه شم مرسی شعر شدینا:)

ساره 1392/09/05 ساعت 20:08 http://naardoone.mihanblog.com

سلام الی
نکنه تو هم داری می خونی برای ارشد ؟
من هم چند وقتی سفر بودم. خیلی بهتر از درس و مکتبه. بسیار بسیار بسیار موفق باشی عزیزم

دل من برای مسافرت پر میزنه
اون سفرنامه ی تصویری یزدت معرکه بود
و یادمه اون روز کلی حسودیم شد
دارم واسه دکتری میخونم که وقتی دکتر شدم آمپول کل ه در و همسایه و فک و فامیل رو بزنم
حیوونکی ها کلی امید بهم بستند واسه آمپولهاشون!
دلم برای نقاشی ها و اون سایتهای خاک برسری که توش رج میزدی تنگ شده دختر
خوب باشی ساره م :)

... 1392/09/06 ساعت 10:55 http://undertherain.blogfa.com

آفرین...اگه نسیم همش حالمو میگیره تو گلی که حرف گوش کن و خوبی...
پس یه کار دیگم بکن همون عکس قبلی رو بذار خیلی دوسش داشتم

من که گل نیستم

من الی ام :)

اون عکس قبلیه را میدم بذاری توی کیفت هر روز نگاش کنی

فرشته 1392/09/06 ساعت 20:05

سلام الـــــــــی ...
سلام...

فرشته ...

بهتری خانوووووم ؟:)

فرشته 1392/09/06 ساعت 20:07

خـدا می خواست در چشمان من زیبا ترین باشی
شـرابی در نگاهت ریخت تا گـیرا تـرین باشی

نمی گنجید روح سرکشت در تنگنای تن
دلت را وسعتــی بخشید تا دریـا ترین باشی

تو را شاعر ، تو را عاشق پدید آورد و قسمت بود
که در شمسی ترین منظومه مولانا ترین باشی

مقـدر بود خاکـستر شود زهد دروغینم
تـو را آموخت همچـون شعله بی پـروا ترین باشی

خـدا تنهای تنها بـود و در تنهایی پاکش
تـو را تنها پدید آورد تا تنــها ترین باشی

خـدا وقتی تـو را می آفرید از جنس لیلا ها
گمـان هرگز نمی بردم که واویلا تــرین باشی !

مقـدر بود خاکـستر شود زهد دروغینم
تـو را آموخت همچـون شعله بی پـروا ترین باشی

مقـدر بود خاکـستر شود زهد دروغینم
تـو را آموخت همچـون شعله بی پـروا ترین باشی

مقـدر بود خاکـستر شود زهد دروغینم
تـو را آموخت همچـون شعله بی پـروا ترین باشی

مقـدر بود خاکـستر شود زهد دروغینم
تـو را آموخت همچـون شعله بی پـروا ترین باشی

:(

فرشته 1392/09/06 ساعت 20:08

اکـنون که میل ِ دوست به با من نشستن است
تقــدیر من چـو گرد به دامن نشستن است

شوق فنا یا عطش ِ وصل ؟! هر چـه هست
چــون آب ، بر حرارت آهـن نشستن است

من سـربلند ِ غیـرت خویشم در این مصاف
تــیغ ِ رقیب ، لایق ِ بر تن نشستن است

طـوفان اگــر فــرو بنشیند عجیب نیست
پایان ِ بــی دلیل دویدن ، نشستن است

در راه عشق ... تکیه به تدبیر ِ عقل ِ خویش
با چــتر ، زیر سایه ی بهمن نشستن است

پایان ِ بــی دلیل دویدن ، نشستن است

پایان ِ بــی دلیل دویدن ، نشستن است

پایان ِ بــی دلیل دویدن ، نشستن است

فرشته...

فرشتههههه...

فرشته 1392/09/06 ساعت 20:10

کم دعا کن که مـرا از سر تو وا بکند
او خودش خواست تو را در دل من جا بکند

او که خوش داشت دلم را به تو بسپارد و بعد
بنشیند عقب و ... سیر ، تماشا بکند !

عاشقـم کرد که دست از سـر او بـردارم
که مگر درد ِ مـرا درد ، مــداوا بکند

خــواست تا هـر که به غیر ـ تو ... دلم را بزند
و هــوای تــو مــرا این همـه تنها بکند

مثل ماهـی که بیفتد وسط خشکی و آب
تشنه لب باشد و دور از تـو تـقلّا بکند

آه ... ! حسرت به دلـم ماند که یک بار شده
کوچه ی خواب ِ مـرا خواب ِ تــو پیدا بکند

و سـراسیمه ترین صحنه ی کابـوس ِ مـرا
تا خـود صبح ، در آغـوش تو رویـا بکند

بی تو ام ... بی تو ! و تنهایی ِ بی حوصله ام
با خیـال تو محال است مـدارا بکند

طـاقت ِ طاق ِ من انگار مـرا مـی شکند
وای اگـر این در و دیـوار دهن وا بکـند !

در مـن آشوب ِ تــو افتاده که دنیای مـرا
بعـد از این رنگ ِ پــریشانی ِ دریا بکند

عاشقـم کرد که دست از سـر او بـردارم

که مگر درد ِ مـرا درد ، مــداوا بکند ؟؟؟

فرشته الان تو حواست هست؟؟؟

فرشته داری چی کار میکنی ؟؟؟

خیلی قشنگه این شعر

خیلی درده

خیلی لووووسی دختر:(

فرشته 1392/09/06 ساعت 20:10

الــــی شعــــر بود...شعــــــر....

فرشته تو که ردیفی!

فرشته 1392/09/07 ساعت 12:20

خسته ام خسته از این دنیای آب و دانه ها
خسته از جغرافیای سردسیرِ شانه ها

پیله پیچیدم به دور خود ولی سنخیتی –
- نیست هرگز با من و تاب و تبِ پروانه ها

راز هر مردی فقط با مرگ افشا می شود
از چه می پرسند احوال ِ مرا بیگانه ها ..؟!

عاقبت خود را به مردن می زنم کنج قفس
تا دمی بیرونم اندازند این دیوانه ها

عشق قابیلی است می خواهد فقط پنهان کند
کشته اش را نیمه شب در خلوتِ ویرانه ها

می روم یکباره دیگر- می- بنوشم تا سحر
تا مرا بیرونم اندازند از میخانه ها

سنگ برنعشم نیاندازید دارد می رود_
_ صبرم از روی لب بی طاقتِ پیمانه ها

بی گمان عاشق شدن زیباست اما عشق را
همچنان بیهوده باید جست از افسانه ها

پیله پیچیدم به دور خود ولی سنخیتی –

- نیست هرگز با من و تاب و تبِ پروانه ها :(

خاتون 1392/09/07 ساعت 13:55 http://dordasttt.blogfa.com/

الی عزیزم الان آذر ماه. بیا و بنویس، استراحت کافیه. دلم تنگ شده برات

کاش به جای آبان دنیا تمام میشد :|

میام خاتون

میام دختری :)

فرشته 1392/09/07 ساعت 21:56

گاهی همه خوبی یک رابطه به این است که درست در جای مناسب قیچی­ش کنی و نگذاری که دنباله‏ش به دور گردن خاطره‏ها بپیچد و تاریک و سیاه و تلخشان کند....

این جمله رو یه جایی نگه اش داشته بودم...چرا الان..و چرا اینجا...
هیچی نمیدونم...

مال ه مرحومه ی مغفوره بود!
من از همین جمله عاشق خوندنش شدم و همین جمله باعث شد درست جایی که فکر میکردم درسته اون رابطه را با تموم ه خاطرات قشنگش ببرم.
دلم برای بیست و چند سالگیم تنگه فرشته
توی تموم ه این روزهایی که داره میره و توی تموم ه شبها و روزهای آذری که من بی نهایت دوستش دارم و داره میگذره بدجور هستی ها فرشته
اصلن دلم سکوت میخواد!
همین!!

فرشته 1392/09/07 ساعت 21:59

موج عشق تو اگر شعله به دل‌ها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد

گیسوان تو شبیه‌است به شب اما نه
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد

خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد

عقل یکدل شده با عشق، فقط می‌ترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد

زخمی کینه‌ی من این تو و این سینه‌ی من
من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد

یکی از ما دو نفر کشته به دست دگری‌است
وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد...

من خودم خواسته‌ام کار به اینجا بکشد :)

اِلــــــــی
miss you

خوبی کارولاین ؟:)

بانو نور و اینه 1392/09/08 ساعت 02:21

آدمی

تنها تر از آنی است

که سکوتش میگوید

یک خود آزاری زیباست که
من
تنهایم
لذتی هست در این زخم که
در
مرهم
نیست :)

سلام الی

من برگشتم

...

راستی ____________

برگشتنتون بخیر مامان کوچولو :)

رویا 1392/09/09 ساعت 10:34 http://royaddd.blogfa.com

الان خوشحالی بعدی قرنی اومدی گفتی بعدا میام؟؟؟ :|
بیا دیگه

آمدیم نبودید

فرشته 1392/09/09 ساعت 11:58

سکوت، حرف دلت نیست، خاطرت باشد
چرا ضمیر تو برعکس ظاهرت باشد؟

بگوبگو که بدانم چه بر تو می‌گذرد
مخواه چشم من این‌گونه ناظرت باشد

خموش هرچه بمانی لبت گمان نکنم
به چیره‌دستی چشمان ماهرت باشد

چگونه مدّعی مرگ نفرتی ، وقتی
گواه من نگه حیّ و حاظرت باشد؟

پرنده‌ای که به بام تو انس دارد و بس
روا مدار که مرغ مهاجرت باشد

تو کعبه‌ای ، حجرالاسود است قلب تو ، آه
دگر چه جای تمنای زائرت باشد؟

وفا به عشق قدیمت دلیل شد که دلم
هنوز هم که هنوز است، شاعرت باشد

بهترین نعمت سکوت است و من بی همزبان

با زبان واکردنم کفران نعمت می کنم...

[ بدون نام ] 1392/09/09 ساعت 14:49

الـــــــــــــــــی جان...
سلام
سلام
سلام...
...

خوبی خوبی خوبی فرشته ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد